به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران، "بلژیک" (به فرانسوی: "Belgique") با نام
رسمی پادشاهی بلژیک (به هلندی: Koninkrijk" België")، (به فرانسوی: "Royaume
de Belgique") (به آلمانی: "Königreich Belgien") کشوری در غرب اروپا و یکی
از اعضای اتحادیه اروپا است. پایتخت آن بروکسل است.
"بلژیک" در شمال
با هلند، در شرق با آلمان، در جنوب شرقی با لوکزامبورگ، در جنوب با فرانسه و
از شمال غربی با دریای شمال مجاور است. خط جدایی فرهنگی ژرمنها و
رومیزبانان از میانههای کشور بلژیک میگذرد.
در ۶۰٪ از مناطق
بلژیک، زبان هلندی (گویش فلاندری) صحبت میشود و فرانسوی در ۴۰٪ مناطق
جنوبی مثل والونی صحبت میشود و در منطقه پایتخت (بروکسل) هر دو زبان در
نهادهای دولتی رایج است. کمتر از ۱٪ مردم بلژیک آلمانیزباناند و در شرق
کشور زندگی میکنند. این گوناگونی زبانی تاکنون باعث تنشهای سیاسی بسیاری
در کشور بلژیک بوده و در دورههایی همچنان یکپارچگی این کشور را تهدید
میکند.
نام بلژیک از نام لاتین که برای اکثر بخشهای شمالی منطقه
گُلنشین استفاده میشد یعنی "گاولیا بلژیکا" گرفته شدهاست. این نام لاتین
خود برگرفته از گروهی از قبایل سلت است که قبیله بلژها نام داشتند. به
لحاظ تاریخی، بلژیک قسمتی از کشورهای فروبوم بوده که شامل هلند و
لوکزامبورگ نیز میشدهاست و پیشترها نواحی گستردهتری را نسبت به گروه
کشورهای بنلوکس امروزی دربر میگرفتهاست.
بلژیک از اواخر سدههای
میانه تا سدهٔ هفدهم، کانون بازرگانی و فرهنگی پر رونقی به شمار میرفته
است. از سدهٔ شانزدهم تا انقلاب بلژیک در سال ۱۸۳۰ و جدایی این کشور از
هلند، بلژیک محل جنگهای بسیاری بین قدرتهای اروپایی بود و به همین دلیل
با عنوان «میدان جنگ اروپا» لقب گذاری شده بود. اخیراً بلژیک عضو برجستهای
از اتحادیه اروپا به شمار میرود و میزبان تعدادی از نهادهای اتحادیه
اروپا و سازمانهای بینالمللی از جمله ناتو است.
پرچم بلژیکپرچم ملی بلژیک (به هلندی:
Vlag van België) از سه نوار عمودی هم
اندازه به رنگهای مشکی، زرد و قرمز تشکیل شدهاست. این رنگها از نشان
دوکنشین
برابانت و نحوه قرار گیری رنگها کنار هم، احتمالا از پرچم
فرانسه گرفته شدهاست.
پرچم بلژیک"پرچم" ملی بلژیک اندازه نامتعارف ۱۳ در ۱۵ را دارد که از آن به ندرت استفاده میشود.
پرچمی که معمولا مورد استفاده قرار میگیرد، حتی توسط خود دولت بلژیک، نسبت ۲ به ۳
یا نسبتی به همین اندازه دارد.
چالش دوزبانگی
بلژیک
به علت دوزبانگی کشور همواره با بحران وحدت و هویت روبروست. گرچه اختلافات
بیشتر در ظاهر، جنبه زبانی و فرهنگی دارند، ولی در دهههای اخیر مولفه
اقتصادی نیز بیش از پیش در آنها عمده شدهاست.
در فلاندر حزب
ناسیونالیست «ائتلاف نوین فلامن» که هدف نهاییاش تجزیه بلژیک است، در سال
۲۰۱۱ بیش از ۳۰ درصد آرا را کسب کرد و در والونی، سوسیالیستها که به شدت
خواهان ادامه موجودیت بلژیک هستند، با آرایی مشابه پیروز انتخابات شدند.
پس
از تشکیل بلژیک در سال ۱۸۳۰، زبان فرانسوی زبان رسمی و اداری و آموزشی این
کشور بود و زبان هلندی فلاندریها (فلامنها) تنها در مدارس ابتدایی تدریس
میشد. به تدریج در میان فلاندریها جنبشی برای ارتقای موقعیت زبانی خود و
شکست اقتدار زبان فرانسه در بخشهای مختلف شکل گرفت که اوج موفقیت آن
مجازشدن مدارس دوزبانه در سطح متوسطه بود.
این جنبش در اواخر سده
نوزده متعاقباً بسیج اقلیت فرانسویزبان مقیم در منطقه فلاندر را به دنبال
داشت که نگران از دسترفتن امتیازات خود در میان اکثریت فلاندریها بودند.
روند خودیابی هویتی و زبانی فلامنها سال ۱۹۳۰ با ایجاد دانشگاه خنت در
فلاندر که تنها به زبان هلندی در آن تدریس میشد نقطه عطف تازهای پیدا
کرد.
کشمکشهای زبانی و فرهنگی دو بخش بلژیک در پیش و پس از جنگهای
اول و دوم جهانی خود را در انواع یارگیریهای منطقهای به نمایش گذاشت.به
ویژه در دوران جنگ جهانی دوم، بخشهایی از فلامنها اتحاد با آلمان نازی را
حربهای برای مقابله با سلطهٔ فرهنگی، زبانی و سیاسی فرانسویزبانها
یافتند و چالش میان دو جامعه بیش از پیش عمیق شد.
تا نیم قرن پیش
بخش والونی بلژیک با صنایع فولاد، زغال سنگ و نساجی حرف اول را در تولید
ناخالص ملی این کشور میزد و فلاندریها با کشاورزی و دامداری خود سهم
عمدهای در این اقتصاد نداشتند. در دهههای گذشته اما فلاندریها توانستند
با تمرکز بر صنایع پتروشیمی و خدماتی، با به کارگیری بنادر و با سودجستن از
نیروی کار ارزان، به گونهای چشمگیر سهم اساسی را در اقتصاد بلژیک از آن
خود کنند.
همزمان، صنایع سنگینی همچون فولاد و زغالسنگ روز به روز
نقش محوری خود را در اقتصاد از دست دادند و از این رهگذر سهم منطقه والونی
نیز در اقتصاد بلژیک به تدریج کمتر شد. اصلاحات و نوسازی اقتصادی نیز
نتوانسته عقبماندگی والونی را جبران کند.
سال ۱۹۶۲ برای اولین بار
ساختار کشوری بلژیک بر اساس سه حوزهٔ زبانی تعریف شد: حوزه فلاندریها (با
بیش از ۶ میلیون نفر جمعیت)، حوزه والونیها (با نزدیک به ۴ میلیون نفر
جمعیت) و حوزه آلمانیزبانها با جمعیت معادل ۷۰ هزار نفر. بروکسل که به
لحاظ تقسیمات کشوری به منطقهٔ فلاندر تعلق دارد، دوزبانه ماند.
در
حالی که ۵۰ درصد فلاندریها زبان فرانسوی را به خوبی صحبت میکنند،
والونیها با اشاره به خصلت جهانیبودن زبان فرانسوی، خود را بینیاز از
یادگیری زبان فلاندریها میدانند و تنها ۱۰ درصد آنها قادر به تکلم به این
زبان هستند.
تاریخ
بیش از دو هزار سال پیش، ناحیهای که
اینک بلژیک خوانده میشود، دارای جمعیت زیادی بوده و تنشهای فرهنگی و
سیاسی فراوانی را شاهد بودهاست. اولین حرکت مستند شده مردمی تصرف منطقه
توسط جمهوری روم، در قرن اول بعد از میلاد مسیح بود که تا سدهٔ پنجم توسط
آلمانیها، فرانکها ادامه پیدا کرد. فرانکها پادشاهی مروونژیان را تثبیت
کردند که در سدهٔ هشتم پادشاهی کارولنژیان نام گرفت. در طی قرون وسطی،
کشورهای فروبوم به چندین ایالت فئودال کوچک تقسیم شدند. بسیاری از آنان در
طی قرون چهاردهم و پانزدهم توسط خاندان برگندی با عنوان هلند برگندین متحد
گشتند. این ایالات در قرن پانزدهم استقلال بیشتری یافتند و پس از آن ایالات
هفده گانه نام گرفتند.
ایالات هفدهگانه (نواحی نارنجی، قهوهای و زرد رنگ) و ناحیه تحت فرماندهی اسقف
Liège (منطقه سبز). برای توضیحات دقیق تر ایالات
هفده گانه را مشاهده کنید.
تاریخ بلژیک را میتوان از قرن شانزدهم از
تاریخ اسکاندیناوی تفکیک کرد. جنگ هشتاد ساله (۱۶۴۸-۱۵۶۸)، ایالات هفده
گانه را به جمهوری هفت ایالات متحده در شمال و هلند جنوبی در جنوب تقسیم
کرد. ایالات جنوبی توسط هابسبرگ اسپانیایی، آستریایی با موفقیت قانونگذاری
شد. تا زمان استقلال، هلند جنوبی توسط بسیاری از متصرفان فرانسوی بازدید شد
و محل بسیاری از جنگهای فرانسه – اسپانیا و فرانسه - استریا در قرون هفده و
هجده بود. در پی جنگهای انقلاب فرانسه: نبرد ۱۷۹۴ در جنگهای انقلاب
فرانسه، مناطقی از اسکاندیناوی که هرگز تحت اختیار هبسبرگ نبودند، مانند
اسقف ارباب توسط فرانسه اشغال شدند و نقش اسپانیاییها و استریاییها در
منطقه پایان یافت. الحاق مجدد اسکاندیناوی پادشاهی متحده هلند در پایان
اولین امپراطوری فرانسه در ۱۸۱۵ اتفاق افتاد.
انقلاب ۱۸۳۰ بلژیک
موجب تثبیت استقلال کاتولیکها و بیطرف شدن بلژیک تحت حکومتی موقتی شد. از
زمان انتصاب لئوپولد اول به عنوان پادشاه در سال ۱۸۳۱ بلژیک دارای یک نظام
سلطنتی قانون اساسی و دموکراسی پارلمانی شد. در میان دوره استقلال و جنگ
جهانی دوم، سیستم دموکراتیک از حکومت معدودی از ثروتمندان ناشی گشت که با
دو حزب اصلی مشخص میگشتند. کاتولیکها و لیبرالها، برای دستیابی به یک
سیستم هماهنگ که سومین حزب را شامل میشد، حزب کارگری و نقش قدرتمند
اتحادیه بازرگانی. در اصل، فرانسوی، که زبتن سازگار شده اشراف و بورژواها
بود، زبان رسمی و اداری به شمار میرفت.
این کشور تا این زمان با
یک سیستم دوزبانه هلندی – فرانسوی گسترش یافتهاست. کنفرانس برلین در سال
۱۸۸۵ با پیمان استعمار کنگو با پادشاه لئوپولد دوم به عنوان املاک شخصی اش
موافقت کرد و آن را ایالت آزاد کنگو نامید.
در سال ۱۹۰۸، کنگو به
عنوان مستعمره به کشور بلژیک واگذار گردید و از آن زمان به بعد کنگو بلژیک
نامیده شد. بیطرفی بلژیک در سال ۱۹۱۴، در زمانی که آلمان بلژیک را به عنوان
بخشی از نقشه شلیفن مورد حمله قرار داد. مستعمرههای سابق آلمان، روآندا و
اوروندی-که امروزه ووآندا و بروندی نامیده میشوند توسط کنگو بلژیک در سال
۱۹۱۶ تصرف شد.
در سال ۱۹۲۴ این مناطق توسط اتحادیه ملل تحت اختیار
بلژیک درآمدند. بار دیگر بلژیک توسط آلمانها در سال ۱۹۴۰ طی یک یورش
وحشیانه مورد حمله قرار گرفت. تا زمستان سال ۴۵-۱۹۴۴ که توسط نیروی متفقین
آزاد شد تحت اشغال قرار داشت. کنگو بلژیک استقلالش را طی بحران کنگو در سال
۱۹۶۰ به دست آورد و روآندا اوراندی در سال ۱۹۶۲ مستقل شد.
"رویداد انقلاب بلژیک در سال ۱۸۳۰ رخ داد، چارلز گوستاو واپرز (۱۸۳۴)در موزه هنرهای
باستان – بروکسل
بعد از
جنگ جهانی دوم بلژیک به نیروهای ناتو پیوست و همراه با هلند و لوگزامبورگ
گروه ملل بنلوکس را تشکیل داد. بلژیک همچنین یکی از شش عضو پایهگذار
اتحادیه اروپایی فولاد و ذغالسنگ تأسیس شده در سال۱۹۵۱، اتحادیه اقتصادی
اروپایی تشکیل شده در سال ۱۹۵۷ و اتحادیه انرژی اتمی اروپایی
میباشد. بلژیک میزبانی فرماندهی ستاد مرکزی ناتو بر عهده دارد و همچنین
بخش مهمی از نهادها و مؤسسات اتحادیه اروپاست که شامل هیئت اروپایی، شورای
اتحادیه اروپا و جلسات فوق العاده پارلمان اروپا بعلاوه بخشی از موسساتش
میباشد. در طول قرن بیستم و به طور اخص از جنگ جهانی دوم تاریخ بلژیک به
سرعت تحت تأثیر دو کمیته اصلی خودگردان آن قرار گرفتهاست. این دوره شاهد
افزایش کشمکشهای فرقهای بودهاست و اتحاد ایالات بلژیک تحت بررسی قرار
گرفتهاست.از طریق اصلاحات قانون اساسی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، تقسیم
نواحی کشور به ایجاد نظامی سه ردیفه منجر شد: فدرالیسم، انجمن زبان شناختی و
دولت منطقهای، مصالحه برای کاستن کشمکشهای زبانی. امروزه این نهادهای
فدرال قدرت قانونی بیشتری نسبت به پارلمان دو مجلس شورا و سنا کسب کردهاند
در حالی که دولت ملی هنوز تقریبآ تمام مالکیت را کنترل میکند، بیش از ۸۰
درصد از داراییهای انجمن زبان شناختی و دولت منطقهای و صد در صد تأمین
اجتماعی.
دولت و سیاست
بلژیک کشوری پادشاهیست. پادشاهی ای
دارای وجهه ملی و دموکراسی مجلسی که پس از جنگ جهانی دوم از یک ایالات
متحده به یک اتحادیه تبدیل شد. سیستم دو پارلمانی از سنا و مجلس شورا تشکیل
شدهاست. در حالی که سنا مجموعهای از سیاستمداران بالارتبه منتخب و
نمایندگان انجمنها و مناطق است، مجلس شورا نشانگر تمام بلژیکیهای بالاتر
از هجده سال در یک نظام رأیگیری همزمان میباشد. بلژیک از معدود
کشورهاییست که رای دادن در آن اجباریست و به همین علت در جهان یکی از
بالاترین آمار رأیگیری را داراست.
نخست وزیر اسبق بلژیک گای ورهوفسکاد
دولت فدرال که رسماً توسط پادشاه
معرفی میشود، باید از مجلس شورا رای اعتماد بگیرد. توسط نخست وزیر رهبری
میشود. تعداد وزرای هلندی و فرانسوی زبان طبق آنچه توسط قانون اساسی تعریف
شده باید مساوی باشد.
شاه یا ملکه رهبر کشور محسوب میشوند اگرچه
از طریق امتیاز مخصوص حق ارثی محدود. قدرت حقیقی در دست نخست وزیر و
دولتهای مختلفیاست که کشور را اداره میکنند. نظام قضایی بر پایه حقوق
مدنیست و از مجموعه قوانین ناپلئونی سرچشمه میگیرد. دادگاه استان یک رده
از دادگاه فرجام خواهی که نهادی بر پایه دادگاه فرجام خواهی فرانسویاست
پایین تر است. نهادهای سیاسی بلژیک پیچیدهاند. بیشتر قدرت سیاسی حول و حوش
نیاز به ارائه انجمنهای زبان میگردد. از حدود سال ۱۹۷۰، حزبهای سیاسی
ملی مهم بلژیک به اجزای جداگانهای تقسیم شدهاند که به طور عمده علایق این
انجمنها را نشان میدهند. حزب اصلی در هر انجمن به سه خانواده مهم سیاسی
تعلق دارند: جناح راست یا همان لیبرالها، دموکراتهای مسیحی و جناح چپ یا
همان سوسیال دموکراتها. دیگر حزبهای جدیدتر مهم عبارتند از حزب سبز و به
خصوص در فلاندرز حزب ملی یا ناسیونالیست و احزاب راستگرای افراطی. سیاست
تحت تأثیر گروههای تحمیل گرا مانند اتحادیههای تجاری و منافع تجاری به
صورت بنگاه اقتصادی بلژیک میباشد.
پادشاه کنونی بلژیک آلبرت دوم
بعد از پادشاه باودِوَین (در زبان هلندی: Boudewijn) در سال ۱۹۹۳ به حکومت
رسید. از سال ۱۹۹۹، نخست وزیر، گای ورهفستاد از دموکراتها و آزادی خواهان
فلاندری رهبری شش حزب آزادی خواهان، سوسیال دموکراتها، حزب سبز را بر عهده
داشته و اغلب از دولت او با نام دولت رنگین کمان نام برده میشود. این
اولین دولت بدون دموکراتهای مسیحی بود که از سال ۱۹۵۸ به روی کار آمد.
در
انتخابات عمومی بلژیک در سال ۲۰۰۳، ورهفستاد برای بار دوم برنده دوره
انتصاب مجلس شد و رهبری ائتلاف چهار حزبی لیبرال سوسیال دموکراتها را بر
عهده گرفت. ساختمان مجلس شورا برروی سایت رسمی مجلس به زبان فرانسه. در
سالهای اخیر همچنین در حزب راستگرای افراطی جدائی طلبان ملی فلاندریها
تحرکات زیادی مشاهده شدهاست که درعین حال این حزب بر حزب Vlaams Belang که
با اتهام نژادپرستی روبهرواست غلبه کردهاست.
هدف اصلی دو حکومت
ورهفستاد متعادل کردن بودجه بود؛ بلژیک یکی از معدود اعضاء EU است که تا
کنون به این هدف نایل گشتهاست. این سیاست توسط حکومتهای موفق در طی دهه
۱۹۹۰، تحت فشار از جانب شورای اروپا به کار گرفته میشد. سقوط دولت پیشین
عمدتآ به خاطر بحران دی اکسین بود.
بر ملأ شدن مسمومیتهای شدید غذایی در ۱۹۹۹ موجب تشکیل دایره غذایی بلژیک شد.
این
رویداد به جنجال بزرگ و نابهنجار حزب سبز در مجلس انجامید و تأکید بیشتری
برروی سیاستهای محیطی طی دولت اول ورهفستاد به وجود آورد. به عنوان مثال
یکی از سیاستهای حزب سبز باعث تصویب قانون خارج کردن قدرت هستهای بلژیک
شد، که توسط دولت جاری تعیین شدهاست. غیاب حزب دموکراتهای مسیحی در
مقامات دولتی به ورهفستاد این توانایی را داد تا موضوعات اجتماعی را با
دیدگاهی لیبرال تر بر عهده بگیرد و قانون استفاده از مواد مخدر ملایم،
ازدواج هم جنسان و کشتن از روی ترحم را به تصویب برساند. در دوره دو تا از
مهمترین مجالس بلژیک دولت سیاست فعالی را در آفریقا اتخاذ کردهاست،
این
سیاستها بر خلاف دخالت سیاسی طی بحران خلع سلاح عراق بود و باعث تصویب
قانونی در رابطه با جنایتهای جنگ شد. در هر دو دوره حکومت ورهفستاد این
مسئله مورد بحث انجمن بلژیک شد. از موارد مورد بحث اصلی میتوان به راههای
هوایی شبانه در فرودگاه بروکسل و وضعیت ناحیه انتخاباتی بروکسل – هال
–ویلوود اشاره نمود.
کشمکش بین افراد از طریق دادگاه حکمیت حل و فصل
میشود. چنین روشی باعث مصالحه شده و به فرهنگهای گوناگون امکان همزیستی
مسالمت آمیز میبخشد. اقلیت فلاندری در سال ۱۹۸۰ منطقه فلاندر را برای
تشکیل دولت فلاندری به دست آورد. مرزهای مشترک مناطق و انجمنها دو ویژگی
همه را ایجاد کردهاست:محدوده منطقه پایتختی بروکسل شامل دو اقلیت فرانسوی و
فلاندریاست و محدوده اقلیت آلمانی زبان کاملاً داخل منطقه والون قرار
گرفتهاست. مناطق فلاندری و والون به نهادهای اجرایی بیشتری در استانها
تقسیم شدهاند. در بالاترین رده از این طرح سه ردهای دولت فدرال قرار دارد
که امور خارجه، معاونت توسعه وزارت دفاع، ارتش، پلیس، مدیریت اقتصادی،
رفاه اجتماعی، انتقال تأمین اجتماعی، انرژی، مخابرات و تحقیقات علمی،
صلاحیتهای محدود در حوزه تعلیم و تربیت و فرهنگ و سرپرستی امور مالیاتها
را توسط مقامات کنترل میکند. دولت فدرال بیش از ۹۰ ٪ از تمام مالیات را در
دست کنترل دارد. دولتهای اقلیت مسئول توسعه زبان، فرهنگ و آموزش و پرورش
در مدارس، کتابخانهها، و تئاترها میباشند. رده سوم دولتهای محلی هستند
که بیشتر مسائل مربوط به اموال منقول و غیر منقول مانند خانه، وسایط ترابری
را کنترل مینماید. به عنوان مثال، ساختمانی که به یک مدرسه در بروکسل
اختصاص داده شدهاست و متعلق به نظام مدرسه عمومیاست، توسط دولت منطقهای
بروکسل کنترل میشود. با این حال، مدرسه به عنوان یک مؤسسه، اگر فرانسوی
زبان باشد، تحت قوانین دولت فلاندری درمیآید.
جغرافیا، آب و هوا و محیط زیست
بلژیک
با ۳۰۵۲۸ کیلو متر مربع (۱۱۷۸۷ مایل مربع) سه منطقه جغرافیایی مهم دارد:
دشت ساحلی در شمال غربی، فلات مرکزی و کوههای آردن در جنوب شرقی. دشت
ساحلی عمدتآ شامل تپههای شنی و پُلدرها (زمینهای خشکشده از دریا)
میشوند. اراضی پست کنار دریا نواحی ای از زمین، نزدیک و یا زیر سطح دریا
هستند که از دریا به جا مانده و یا اراضی داخلی بیشتری که از کانالها
زهکشی شده و توسط خاکریزها محافظت شدهاند. منطقه جغرافیایی دوم،
زمینهاییاست که در نواحی دورتر قرار دارد. این یک منطقه روان، و پیش
روندهاست که درههای حاصلخیز را در برمیگیرد و توسط زهکشیهای متعددی
آبیاری میشود. در آینجا همچنین میتوان زمینهای سخت تری را یافت که شامل
غارها و تنگههای کوچک میشود.
چشم اندازی از منطقه آردنس Hautes
Fagnes
سومین منطقه جغرافیایی، که آردن
نامیده میشود، ناهموارتر از دو مورد اولیاست. انبوه جلگههای جنگلی، که
بسیار صخرهایاست و برای کشاورزی چندان مناسب نمیباشد، و تا فرانسه شمالی
وسعت یافتهاند. در آینجا، میتوان بسیاری از نمونههای حیات وحش بلژیک را
یافت. مرتفعترین نقطه بلژیک، signsl de Boglange دراین منطقه در ۶۹۴ متری
(۲٫۲۷۷ فوت)واقع شدهاست. آب و هوای در بلژیک، معتدل دریاییاست، همراه با
میزان بارندگی زیاد در تمام فصول(طبقه بندی آب و هوایی کپن). میانگین دمای
هوا برابر با ۳درجه سلسیوس در ژانویه، و ۱۸ درجه سلسیوس در ژوئیه و
میانگین میزان بارندگی ۶۵ میلیمتر در ژانویه و ۷۸ میلیمتر در ژوئیه
میباشد.
لی یژ، بروخس(بروخ) و شهر نامور،
از جمله هفت شهر بزرگ بلژیک، هرکدام با جمعیتی بیش از صدهزار نفر میباشند.
به دلیل تراکم بالای جمعیت و مکان در مرکز اروپای شرقی،
بلژیک با مشکلات محیطی مهمی روبهروست. در گزارش سال ۲۰۰۳ گفته میشود آب
رودخانههای بلژیک جزء کم کیفیتترین آبهای اروپاست و در پایینترین رده
فهرست ۱۲۲ کشوریست که مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
اقتصاد
بلژیک،
با جمعیت متراکم، در قلب یکی از مهمترین مناطق صنعتی جهان قرار گرفتهاست.
به طور جاری، اقتصاد بلژیک، عمدتآ بر پایه خدمت است و طبیعتی با بخشهای
دوگانه فلاندری جلوه پویایی از خود بروز داده و بروکسل به عنوان مرکز چند
نژادی و چند زبانه آن، و یکی از بلندمرتبهترین اعضای اتحادیه اروپا ست و
اقتصادی والونی که از لحاظ تولید ناخالص ملی یک چهارم عقب ماندهاست. بلژیک
اولین کشور اروپایی اقلیمی بود که در اوایل دهه ۱۸۰۰ دستخوش انقلاب صنعتی
شد. شهرهای لیژ و شارلوآ به سرعت در صنایع معدن و فولادسازی توسعه یافتند و
در اوایل قرن بیستم کاملآ شکوفا شدند. با این حال، در دهه ۱۸۴۰ صنعت پارچه
بافی فلاندرز به بحران شدیدی دچار شد و فلاندر از این جهت دچار قحطی شد.
بعد از جنگ جهانی دوم، شهرهای خنت و آنتورپ توسعه سریع صنایع شیمی و
پتروشیمی را تجربه نمودند. بحرانهای نفت ۱۹۷۳ و بحران نفت ۱۹۷۹ اقتصاد را
به سمت ترقی طولانی مدت پیش برد. صنعت فولادسازی بلژیک تا کنون رکودهای
اقتصادی زیادی را تجربه نمودهاست. این مسئله مانع از توسعه اقتصادی والونی
شدهاست.
فولادسازی در امتداد رودخانه مئوس در اوگری نزدیکی شهر لیژ
در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ توسعه مرکز اقتصادی کشور به سمت
شمال فلاندرز ادامه یافت. امروزه، صنعت در مناطق پرجمعیت فلاندری در شمال
متمرکز شدهاست. در پایان دهه ۱۹۸۰، سیاستهای اقتصاد کلان بلژیک به بدهی
انباشته دولت در حدود ۱۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی منجر شد. به طور
جاری، بودجه در تعادل است و بدهی عمومی با ۹۴٫۳ درصد از تولید ناخالص داخلی
(تا پایان سال ۲۰۰۵) هم تراز میباشد PDF در سال۲۰۰۴ نرخ حقیقی رشد تولید
ناخالص داخلی در حدود ۲٫۷ درصد محاسبه شد. اما انتظار میرود در سال ۲۰۰۵
این مقدار به ۱٫۳ درصد تنزل کرده باشد. بلژیک به طور خاص دارای اقتصاد باز
است. از دیدگاه ترابری بلژیک، دارای زیربنای محکم بنادر، کانالها و راه
آهن و بزرگ راه است که امکان یکپارچه شدن صنعتش با صنایع همسایگانش را به
آن میدهد. بندر آنتورپ دومین بندر بزرگ اروپاست. بلژیک، به عنوان یکی از
اعضای پایهگذار اتحادیه اروپا، از توسعه قدرت سازمانهای این اتحادیه برای
یکپارچه سازی اقتصاد کشورهای عضو شدیدآ حمایت مینماید. در سال ۱۹۹۹،
بلژیک، یورو، تنها واحد پول اروپایی، را به عنوان واحد پول پذیرفت و در سال
۲۰۰۲، آن را جایگزین فرانک بلژیک کرد. اقتصاد بلژیک، قویآ به بازرگانی
خارجی به ویژه کالاهای ارزش افزوده وابستهاست. واردات عمده آن عبارتند از
تولیدات غذایی، ماشین آلات، الماس خام، نفت خام و تولیدات نفتی، مواد
شیمیایی، لباس و لوازم و بافتنیها. صادرات عمده آن عبارتند از اتومبیل،
غذا و تولیدات غذایی، آهن و فولاد، الماس پرداخته، منسوجات، پلاستیک،
تولیدات نفتی و فلزات غیر آهنی. از سال ۱۹۲۲، بلژیک و لوکزامبورگ دارای یک
بازار تجاری مشترک با گمرک و واحد پول یکسان بودهاند که تحت عنوان اتحادیه
اقتصادی بلژیک لوکزامبورگ فعالیت مینماید. شرکای تجاری اصلی این اتحادیه
عبارتند از آلمان، هلند، فرانسه، بریتانیای کبیر، ایتالیا، ایالات متحده
آمریکا و اسپانیا. بلژیک در سال ۲۰۰۵، از نظر شاخص توسعه انسانی، در سازمان
ملل، در رده نهم قرار داشتهاست.
جمعیتشناسی
تراکم جمعیت
بلژیک (۳۴۲ نفر در هر کیلومتر یا ۸۸۶ نفر در هر مایل مربع) یکی از بالاترین
تراکمات جمعیت بعد از هلند و بعضی ابرایالات مانند موناکو در اروپاست.
پرتراکمترین مناطق از نظر جمعیت در اطراف بروکسل قرار دارند، شهرهای
پرتراکمی مانند آنتورپ، خنت و موون که به نام الماس فلاندری معروف اند و
مراکز شهری مهم دیگری مانند لیژ، شارلوآ، مونز، کورتریک، بروژ، هسلت و شهر
نامور. شهر آردنس کمترین تراکم جمعیت را داراست. آمار سال ۲۰۰۵ جمعیت منطقه
فلاندری را در حدود ۶۰۴۳۱۶۱، والونی ۳۳۹۵۹۴۲ و بروکسل را ۱۰۰۶۷۴۹ نشان
میدهد.
در حدود ۵۸ درصد از جمعیت کشور هلندی زبان، ۴۱ درصد فرانسه
زبان و کمتر از یک درصد آلمانی زبانند. بروکسل، با ۸ درصد از جمعیت کشور،
به طور رسمی دوزبانست. (فرانسه-هلندی). بروکسل از شهری عمدتاً هلندی زبان
هنگامی که ایالت بلژین در سال ۱۸۳۰ با زبان رسمی فرانسوی در آن زمان به
استقلال رسید، نشات گرفت. اکثریت عظیمی از جمعیتش (در حدود ۸۵ تا ۹۰٪
محاسبه شده که به طور دقیق نمیتوان گفت چراکه آمار دقیقی در دست نیست)تحت
عنوان ضد فرانسه ثبت شدهاند، این میزان از جمعیت شامل تعداد زیادی از
شهروندان خارجی بروکسل است که زبان فرانسه را به عنوان زبان دوم (بعد از
زبان مادری شان) یا زبان اصلی انتخاب نمودهاند.
هم هلندی زبانان و
هم فرانسه زبانان بلژیکی تفاوتهای جزئی در لغت و معنا با لهجههای زیادی که
در هلند و فرانسه صحبت میشوند دارند. بسیاری از مردم هنوزه میتوانند به
لهجههای زبان هلندی صحبت کنند. اما در مورد زبان والونیایی میتوان گفت که
اغلب بیشتر توسط افراد مسن صحبت و فهمیده میشود. این لهجهها همراه با
لهجههای دیگری مثل زبان پیکاردیایی یا لیمبورخی در زندگی روزمره به کار
برده نمیشود.
در حدود ۸۶٪ از جمعیت بلژیکی دارای ملیت بلژیکی
هستند.۹٪ (بر اساس تعداد) ایتالیایی، مراکشی، فرانسوی، ترکی یا هلندی هستند
و ۵٪ یکی از ملیتهای دیگر را دارا میباشند.
از زمان استقلال،
اصول مذهبی کاتولیکی با اصول قوی آزاداندیشی و به خصوص جریانات فراماسونری
هم تراز شده و نقشی مهم در سیاست بلژیک ایفا نمودهاست. قانون اساسی بلژیک
معتقد به آزادی مذهب است و دولت به طور کلی عملاً به این حق احترام
میگذارد.
طبق تحقیق و مطالعات مذهب در سال ۲۰۰۱ در حدود ۴۷٪ از
جمعیت خود را متعلق به کلیسای کاتولیک میدانند در حالی که دین اسلام با
۳٫۵ ٪ دومین دین بزرگ به شمار میرود. بررسیای که در سال ۲۰۰۶ در فلاندرز
انجام شد نشان میدهد که ۵۵٪ از مردم خود را مذهبی میدانند و ۳۶٪ اعتقاد
دارند که خداوند جهان را خلق کردهاست.(همچنین به مذهب در بلژیک توجه
بفرمائید).
۹۸٪ از جمعیت بزرگسال شمارش شده باسواد هستند تحصیلات از
سنین ۶ تا ۱۸ سال اجباری است اما بسیاری از بلژیکیها تا سن حدوداً ۲۳
سالگی به تحصیل ادامه میدهند. در بین کشورهایOECD در سال ۱۹۹۹ بلژیک سومین
مقام تحصیل را در بین جوانان ۱۸ تا ۲۱ ساله که ۴۲٪ از جمعیتش را تشکیل
میدادند، کسب نمود. با وجود این در سالهای اخیر توجه مردم به سواد حرفهای
رو به افزایش است. در دوره ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸، ۱۸٫۴ ٪ از جمعیت دچار کمبود
مهارتهای سواد حرفهای بودند. با توجه به این که نظام آموزشی بلژیک همواره
منعکس کننده کشمکشهای سیاسی تاریخی بین بخشهای کاتولیک و آزادی اندیش
جمعیت کشورش بودهاست، در هر اقلیت به شاخه لائیک تقسیم شده که توسط همان
اقلیت، استانها، و یا شهرستانها و مذاهب خیریه اکثراً کاتولیک، - تحت
کنترل مقامهای مذهبی و اقلیتی، اغلب اسقف نشین - کنترل میشوند. با این
حال باید در نظر داشت که – حداقل برای مدارس کاتولیک –مقامهای مذهبی قدرت
بسیار محدودی در این مدارس دارند.
فرهنگ بلژیک
زندگی فرهنگی
بلژیک به تمرکز بین هر اقلیت گرایش دارد. عنصر تقسیم شده از اهمیت کمتری
برخوردار است چرا که هیچ دانشگاه دو زبانهای به جز آکادمی ارتشی سلطنتی
وجود ندارد، هیچ رسانه مشترکی نیست و هیچ موسسه علمی فرهنگی بزرگ مشترکی
یعنی جایی که هر دو روابط اصلی حضور داشته باشند وجود ندارد.
معماری و نقاشی
بلژیک
به خاطر معماری و هنرهای زیبایش مشهور است. منطقهای که امروزه به نام
بلژیک میشناسیم شاهد شکوفایی جریانات هنری مهمی بودهاست که بر هنر اروپا
تاثیراتی عظیم داشتهاند. هنر Mosan، نقاشی قدیم هلندی، نقاشی باروک و
رنسانس فلاندری و نمونههای مهمی از معماری رمانسک، معماری گوتیک، معماری
رنسانس و معماری باروک و موسیقی آوایی رنسانس مدرسه فلاندری فرانکو که در
بخش جنوبی کشورهای اسکاندیناوی توسعه یافت در تاریخ هنر بسیار برجسته
میباشند. نامهای مشهوری در این سنت کلاسیک به چشم میخورند مانند ژان ون
اک، پیتر بروخل اول، پیتر پل روبنز و آنتونی وندیک.
به این تولیدات
هنری غنی، اغلب با نام کلی هنر فلاندری اشاره میشود که به تدریج در طی
نیمه دوم قرن هفدهم رو به افول نهاد. با این حال در قرون ۱۹و ۲۰، هنرمندان
اصیل زیادی حضور یافتند. در موسیقی، ادولف ساکس ساکسیفون را در سال ۱۸۴۶
اختراع نمود. هنری ویوتمپز، یوجین سای و ارتور گرومیو جزء ویولونیستهای
مهم قرن ۱۹ و ۲۰ به شمار میآیند. شاید مشهورترین آهنگ ساز بلژیکی این دوره
سزار فرنک بود. اولین خواننده بلژیکی که توانست با موفقیت حرفه خود را تا
مطرح شدن در حیطه بینالمللی ادامه بدهد و به عنوان جلودار سبک موسیقی پاپ
شناخته شود بوبین شوپن بود. Toots Thielemans، موسیقیدان جاز در جهان مشهور
است و همچنین ژاک برل خواننده. در موسیقی راک فرانت ۲۴۲ و dEUS مشهورند.
در معماری ویکتور هورتا آغاز کننده مهم سبک هنر جدید بود. بلژیک نقاشان سبک
رومنتیسم، اکسپرسیونیم و سورئالیسم بسیاری را پدید آورد که شامل چارلز
گوستاو واپر، جیمز انسور، کنستات پارمک و رنه ماگریت میشود.
ادبیات
در
ادبیات، بلژیک دارای نویسندگان مشهور متعددی است، همانند شاعران معروفی
نظیر امیل ورهرن، و هنریک کنسکینس و جرج سیمنون رمان نویس، شاعر و
نمایشنامه نویس مشهور موریس مترلینگ که برنده جایزه نوبل در ادبیات در سال
۱۹۱۱ شد. مشهورترین کمیکهای فرانکو بلژیکی داستانهای تین تین هستند که
توسط هرژه (herge) تالیف شدند. اما اکثر نویسندگان کمیک بلژیکی بودند،
مانند ادگار ژاکوب و ویلی وندرستین و آندره فرانکین.
سینما
اخیراً
کارگردانان قابل توجهی از سینمای بلژیک پدید آمدهاند، اکثر آنها به شدت
تحت تاثیر سینمای فرانسه هستند. فقدان شرکتهای سینمایی بلژیکی آنان را
وادار به ساخت تولیداتی با بودجه بسیار کم نمودهاست. از کارگردانان بلژیکی
میتوان استین کنینکس، لوک داردن، و ژان پیتر داردن و از بازیگرانی چون
ژان دکلیر، ماری گیلیان را نام برد. و فیلمهای سینمایی مانند Man Bites Dog
(مرد سگها را گاز میگیرد) و The Alzheimer Affair (مسئله آلزایمر) در سال
۱۹۸۰ آکادمی سلطنتی هنرهای زیبا مارک مد مهمی را به نام «Antwerp Six»
ارائه داد.
علوم و تکنولوژی
بلژیک همچنین در پیشرفت علم و
تکنولوژی خدماتی را عرضه داشتهاست. در ریاضیات سیمون استیون، در علم
آناتومی آندرس وسالیوس، در نقشه برداری جرادوس مرکاتر، را میتوان از میان
دانشمندان موثر از آغاز دوره مدرن در کشورهای اسکاندیناوی نام برد. اخیراً،
در پایان قرن نوزدهم، در علوم کاربردی، شیمیدان ارنست سولوی، و در مهندسی
زنوب گرام توانستند نام خود را به دو اکتشاف «فرآیند سولوی» و «دینام گرام»
اختصاص دهند. جورج لیمایتر فیلسوف روان شناس|فیلسوف، توانست با ارائه
تئوری «بیگ بنگ» در خصوص منشا جهان در سال ۱۹۲۷ به شهرت برسد.
سه
جایزه نوبل در روان شناسی و پزشکی برای بلژیک ثبت شدهاست : جولز بوردت در
۱۹۱۹، [[کورنیل هیمنز در ۱۹۳۸ و آلبرت کلاود و کریستین دو دوو در سال ۱۹۷۴.
ایلیا پیگوگین در سال ۱۹۷۷ برنده جایزه نوبل در علم شیمی شد.در اول دسامبر
۲۰۰۵ پدر دامین به عنوان برترین مرد بلژیکی توسط اقلیت فلاندری VRT
برگزیده شد، در حالی که والونها ژاکس برل را بر گزیده بودند.
جشنواره
هاکسی
نمیتواند فرهنگ بلژیکی را بدون در نظر گرفتن جشنوارههای مردمی تصور کند،
که نقش بسیار مهمی در زندگی فرهنگی مردم ایفا میکند. نمونههای این
جشنوارههای عبارتند از کارناوال بینچ و Aalst، راهپیمایی دسته جمعی و منظم
Hollu blood در برگز و جشنواره پانزده آگوست در لی یژ و جشنواره والون در
نامور.
اصلیترین تعطیلات غیر رسمی روز مقدس نیکلاس است که گردهمایی کودکان و دانش آموزان را در لی یژ جشن میگیرد.
ورزش
دوچرخه سواری
دوچرخه
سواری در بلژیک بسیار محبوب است . از بین دوچرخه شواران معروف میتوان ادی
مرکیکس برنده پنج دوره فرانسه را نام برد که در همه جا به علت پیروزیهای
متعددش در تورهای جهانگردی دوچرخه سواری و مسابقات مختلف به عنوان بهترین
دوچرخه سوار مطرح میشود.تنیسبلژیک دارای دو دوره مسابقات رایج تنیس بانوان
میباشد. «کیم کلیسترز» و ژاستن هنین هاردن".فوتبالفوتبال نیز در بلژیک از
محبوبیت خاصی برخوردار است.
/انتهای پیام