سوئد در اوايل قرن بيستم در زمره فقيرترين کشورهاي اروپايي بود و اکنون بر اساس تازه ترین و مستمرترین آمارهای بين المللي، این کشور يکي از پيشرفته ترين کشورهاي صنعتي جهان است و مردم آن از بالاترين سطح رفاه زندگي برخوردارند. اين دگرگوني، نتيجه مبارزات درازمدت جنبش کارگري و سنديکايي و نيز سياستگذاري سوسيال دموکراسي در اين کشور است. اين نيروها توانسته اند برابري و عدالت اجتماعي را در اين کشور نهادينه کرده و راه رشد و پيشرفت جامعه را هموار کنند.

گزارش خبرنگار سرويس بين‌الملل باشگاه خبرنگاران؛

"سوئد"
سوئد (به سوئدی: Sverige به تلفظ اِسْوِریّه)، کشوری است در شمال اروپا در شبه‌جزیره اسکاندیناوی. از غرب با کشور نروژ، از شمال شرق با کشور فنلاند، از شرق با خلیج بوتنیا، از جنوب شرقی با دریای بالتیک و از جنوب غربی با کشور دانمارک همسایه‌است.
نام این کشور در فارسی از نام آن در زبان فرانسوی (Suède) گرفته شده‌است. پایتخت این کشور شهر استکهلم است.
سوئد با مساحت ۴۴۹٬۹۶۴ کیلومتر مربع، سومین کشور بزرگ اروپا از نظر مساحت می‌باشد. جمعیت سوئد بیش از ۹٫۲ میلیون نفر است که تقریبا ۷٫۹ میلیون نفر آن را سوئدی‌ها تشکیل می‌دهند.
این کشور با تعداد ۲۰ نفر در هر کیلومتر مربع از تراکم جمعیت پایینی برخوردار است که بیشتر این جمعیت نیز در جنوب سوئد مستقر هستند. همچنین بیش از ۸۵٪ مردم سوئد در ناحیه شهری زندگی می‌کنند.
کشور سوئد از حکومت مشروطه برخوردار بوده و دولت به شکل پارلمانی اداره می‌گردد. پادشاه در این کشور مقامی تشریفاتی است و کشور توسط نخست وزیر اداره می‌شود.



 
 
مردم
مردم سوئد همراه با مردمان نروژ، ایسلند و دانمارک از تبار هندواروپایی بوده و تبارشان به وایکینگ‌ها می‌رسد.
تاریخ این کشور مانند اکثر کشورهای باستانی، آغازی آمیخته با افسانه‌ها و اسطوره‌ها دارد، دوره هائی که پادشاهان و حکمرانان، قهرمانان افسانه‌ای به شمار می‌آمدند.
حدود دو هزار سال قبل، یخهای متراکم شبه جزیره اسکاندیناوی شروع به ذوب شدن کرد و به تدریج از شمال به جنوب عقب نشستند.
در آن زمان مردمی در شمال آلمان امروزی و جنوب اسکاندیناوی زندگی می‌کردند.آنان بدنبال یخ‌ها به راه افتادند و ناگهان سرزمینی یافتند پوشیده از جنگل‌های انبوه و مملو از دریاچه‌ها، برکه‌ها و آبگیرها. قدیمی‌ترین نوشته‌ها حکایت از قومی نیرومند بنام آسورها در این سرزمین می‌نماید، این قوم به دارا و فقیر تقسیم شده بودند و روسا و سرکردگان آن به ثروت خود اتکا داشتند.اسورها از شاه یگانه‌ای با سیستم «شاه – کاهنی» پیروی می‌کردند و به پادشاه به چشم یک روحانی بزرگ نگاه می‌کردند و قدرتشان به ویژه به سازمان نیروی دریائی آنها بستگی داشت. مدت ها بعد، یک یورش بزرگ و سخت و ویرانگر از سوی این اقوام شمالی، اسکاندیناوی و اروپا را فرا گرفت.
شمالی‌ها که وایکینگ نامیده می‌شدند کشورهای اروپائی و شهرها را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند، هر جا را که توانستند غارت کردند، در آنجا که توانستند به داد و ستد و تجارت پرداخته و گاه در آنجا ساکن گردیدند.
ابن قبائل شمالی که بعدها «نُرمن» نامیده شدند تا حدود مدیترانه پیش رفتند و با کشتی‌های خود در داخل رودهای بزرگ حرکت نمودند. آنها تا ناحیه شمال غربی فرانسه که امروز نرماندی نامیده می‌شود را تصرف کردند، همچنین جنوب ایتالیا و سیسیل را به تصرف خود درآوردند و بتدریج در این نقاط مستقر و ساکن گشتند و بصورت مالکان و اشراف بزرگ درآمدند.
کلمه "وایکینگ" که از ریشه «ویکن» به معنای خلیج گرفته شده به مردمی اطلاق می شده که در اطراف آبگیرهای "اُسلو" زندگی می نموده‌اند. حملات وایکینگ‌ها منجر به چندین بار فتح انگلستان و بخش هائی از فرانسه گردید. در حدود سال های ۱۰۰۰ میلادی، سوئد سازمانی کاملاً ساده داشت، سازمانی که از مدتها قبل آن را حفظ کرده بود.
کشور در وجود شاه تشخص می‌یافت، اما در عین حال پادشاه بر اساس آداب و سنن و برخی قوانین و مقررا ت سلطنت می‌نمود و موظف به رعایت آنها بود.سرزمین سوئد از ایالت‌های گوناگونی تشکیل می‌گردید که این ایالت‌ها با هم پیوندهائی داشتند. در امور داخلی این ایالات خود مختار بودند.در سطح کشوری مجمع همگانی بنام تینگس (Tings) وجود داشت که موارد خاصی مانند جنگ و صلح وظیفه اصلی آن بوده و تعیین انواع مالیات و میزان آن کار بعدی آن را تشکیل می‌داد، تصویب و اجرای قوانین و احکام قضائی و حقوقی نیز در وظایف تینگس قرار می‌گرفت.
پادشاه علاوه بر مقام سلطنت، مقامی روحانی نیز داشت، این مقام از طرف تینگس به پادشاه تفویض می‌گردید، مقام روحانیت شاه تا زمان مسیحیت ادامه پیدا نمود ولی در قرون وسطی این نظام به هم ریخت و شاه قدرت کامل را به خود اختصاص داد. در قرون وسطی، با ورود مسیحیت به سوئد مناقشات و درگیری‌های دامنه داری میان پیروان مسیحیت و طرفداران آئین‌های سنتی آغاز گردید. قرن ها بعد، «بیرجر یارل» به سلطنت رسید. اولین اقدام بیرجر ایجاد وحدت سراسری کشور بود، وی پادشاهی بود قانون گذار. از قوانین این پادشاه می‌توان قوانین مربوط به خانواده، قوانین مربوط به کلیسا، قوانین ارث را نام برد. برجر یارل، موسس شهر استکهلم بود، که پایتخت امروزی سوئد است. اما دوران معاصر، دوران اوج شکوفایی سوئد در تاریخ نه چندان درازمدتش است. امروزه سوئد از معدود کشورهایی در جهان است که بیش از دویست سال است که در هیچ جنگی شرکت نکرده است.
از سال 1814 به بعد کشور سوئد در صلح به سر می‌برد. سوئد در تمامی جنگ‌های بعدی و حتی دو جنگ جهانی اول و دوم، موضع بی‌طرفانه اتخاذ کرده است.
اما برجسته ترین وقایع تاریخی دوره معاصر سوئد را می توان اینگونه بر شمرد:
دهه 1940 تا 1960: دوران اوج رشد اقتصادی سوئد1974: تاسیس نظام دموکراتیک انتخابی/ فعالیت کلیه احزاب سیاسی/ بازنویسی قانون اساسی( در مهمترین تغییر، حق انتخاب نخست وزیر از پادشاه گرفته شد و به پارلمان واگذار گردید)
1986: ترور نخست وزیر وقت سوئد، اولاف پالمه، که در وضعیت شکوفایی امروزی سوئد، خدمات ارزنده زیادی ارائه کرده بود.
1995: پیوستن سوئد به اتحادیه اروپا
۲۰۰۰: تاسیس پل عظیم اوره ساند Oresund بین سوئد و دانمارک/ آغاز فصل جدیدی از تعاملات این دو کشور
 ۲۰۱۰: برای نخستین بار، حزب راست سوئد SD ، به پارلمان راه یافت.
 این حزب دربرابر مهاجران و پناهندگان با احتیاط بیشتری برخورد می نماید و شاخص های بسته تری را در پیش گرفته است. پادشاه در سوئد سمتی تشریفاتی دارد چرا که انتخاب نخست وزیر بر عهده پارلمان منتخب مردم است.
امروزه سوئد با داشتن چنین تاریخی توانسته است خود را در زمره نخستین کشورهای ارائه کننده رفاه اجتماعی قرار دهد به گونه ای که بسیاری از کشورهای در حال توسعه با مبنا قراردادن برنامه های این کشور تلاش دارند استانداردهای زندگی را بیش از پیش توسعه دهند. در این میان سوئد هرگز تعامل با کشورهای در حال توسعه به ویژه کشورهای توسعه نایافته و فقیر را فراموش نکرده است و همچنان این مسئله را سرلوحه امور خود قرار داده است و روز به روز در گسترش آن گام های تازه ای بر می دارد.
مردم سوئد همراه با مردمان نروژ، ایسلند و دانمارک از شاخه ژرمنی اقوام هندواروپایی بوده و تبارشان به وایکینگ‌ها می‌رسد. سوئدی‌ها جزو شهروندانی در جهان هستند که از کیفیت بالای زندگی برخوردارند. نرخ بیکاری آن پایین است و اقتصاد آن بر پایه مشارکت مردم در سرمایه‌گذاری‌ها استوار است.

 

زبان
زبان سوئدی از خانوادهٔ زبان‌های هندواروپایی شاخهٔ ژرمنی است و با زبان‌های نروژی و دانمارکی نزدیکی دارد. این سه زبان بسیار به هم نزدیک بوده و اغلب گویشوران آن‌ها می‌توانند هر کدام به زبان خود با هم ارتباط زبانی برقرار کنند. زبان سوئدی، زبان رسمی کشور سوئد می‌باشد. در برخی نواحی شمالی کشور، به زبان فنلاندی نیز تکلم می‌گردد. تعداد ۴ زبان اقلیمی اعم از فنلاندی، تورندال، رومانی (زبان کولی‌ها) و ییدیش (زبان یهیودیان) در کشور سوئد تکلم می‌گردد. شهروندان سوئدی تا حدود معینی در تعامل با دستگاه‌های دولتی از حق استفاده از این زبان‌ها برخوردار بوده و هم چنین درخصوص مراقبت‌های کودکان و بزرگسالان از حق استفاده از زبان‌های فنلاندی و سامی نیز برخوردارمی‌باشند.

دین
بین ۴۶ تا ۸۵ درصد مردم سوئد به وجود خدا اعتقاد ندارند البته طی مهاجرت زیاد کردها در سالهای اخیر به سوئد شمار مسلمانان نیز در این کشور قابل ملاحظه هست.



مختصری از تاریخ سوئد
تاریخ سوئد را می‌توان به دورانهای:
 وایکینگ‌ها ۱۰۵۰ – ۸۰۰ میلادی
پیش از سده‌های میانه ۱۲۵۰ - ۱۰۰۰ میلادی
 سده‌های ۱۳۸۹ - ۱۲۵۰ میلادی
 عصر یکپارچگی ۱۵۲۰ - ۱۳۸۹ میلادی
 عصر واسا ۱۶۱۱ - ۱۵۲۰ میلادی
 عصر ابرقدرت‌ها ۱۷۱۸ - ۱۶۱۱ میلادی
عصر آزادی ۱۷۷۲ - ۱۷۱۸ میلادی
عصر گوستاو ۱۸۰۹ - ۱۷۷۲ میلادی
 عصر آخرین بازسازی ۱۸۶۶ - ۱۸۰۹ میلادی
عصر گسترش صنعتی ۱۹۱۸ - ۱۸۶۶ میلادی
عصر دموکراسی ۱۹۳۹ - ۱۹۱۸ میلادی
 و جنگ جهانی دوم به بعد تقسیم نمود.

تاریخ این کشور مانند اکثر کشورهای باستانی آغازی آمیخته با افسانه‌ها و اسطوره‌ها دارد، دوره هائی که پادشاهان و حکمرانان قهرمانان افسانه‌ای بشمار می‌آمدند.

حدود دو هزار سال قبل، یخهای متراکم شبه جزیره اسکاندیناوی شروع به ذوب و بتدریج از شمال به جنوب عقب نشستند.

در آن زمان مردمی در شمال آلمان امروزی و جنوب اسکاندیناوی زندگی می‌کردند که ما از اصل و منشا آنها بی خبریم، آنان بدنبال یخ‌ها به راه افتادند و ناگهان سرزمینی یافتند پوشیده از جنگل‌های انبوه و مملو از دریاچه‌ها، برکه‌ها و آبگیرها. قدیمی‌ترین نوشته‌ها حکایت از قومی نیرومند بنام آسورها در این سرزمین می‌نماید، این قوم به دارا و فقیر تقسیم شده بودند و روسا و سرکردگان آن به ثروت خود اتکا داشتند.

اسورها از شاه یگانه‌ای به سیستم شاه – کاهنی پیروی می‌کردند و به پادشاه به چشم یک روحانی بزرگ نگاه می‌کردند و قدرتشان به ویژه به سازمان نیروی دریائی آنها بستگی داشت.

یک یورش بزرگ و سخت و ویرانگر از سوی این اقوام شمالی، اسکاندیناوی و اروپا را فرا گرفت.

شمالی‌ها که وایکینگ نامیده می‌شدند کشورهای اروپائی و شهرها را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند، هر جا را که توانستند غارت کردند، در آنجا که توانستند به داد و ستد و تجارت پرداخته و گاه در آنجا ساکن گردیدند.

ابن قبائل شمالی که بعدها نرمن نامیده شدند تا حدود مدیترانه پیش رفتند و با کشتی‌های خود در داخل رودهای بزرگ حرکت نموده و به هر کجا که وارد گردیدند آن را ویران نموده و ساکنین آن نقاط را قتل عام نموده و اموال آنان را غارت نمودند.

این راهزنان و آدمکشان ناحیه شمال غربی فرانسه را که امروز نرماندی نامیده می‌شود متصرف شدند، همچنین جنوب ایتالیا و سیسیل را بتصرف خود درآوردند و بتدریج در این نقاط مستقر و ساکن گشتند و بصورت مالکان و اشراف بزرگ درآمدند.

کلمه وایکینگ که از ریشه ویکن به معنای خلیج گرفته شده به مردمی اطلاق میشده که در اطراف آبگیرهای اسلو زندگی مینموده‌اند، علت تجاوزها و یورش‌های وایکینگ‌ها را عده‌ای بخاطر ازدیاد جمعیت و عدم کفایت محصولات کشاورزی دانسته وگروهی معتقدند که رفاه و ثروت زیاد و ماجراجوئی‌های آن قوم علت آن بوده‌است.

حملات وایکینگ‌ها منجر به چندین بار فتح انگلستان و بخش هائی از فرانسه گردیده و تجاوزات آنان تا قسطنطنیه و حتی دریای خزر و مرزهای ایران نیز توسعه یافت.

در حدود سالهای ۱۰۰۰ میلادی سوئد سازمانی کاملاً ساده داشت، سازمانی که از مدتها قبل آن را حفظ کرده بود، کشور در وجود شاه تشخص می‌یافت، اما در عین حال پادشاه بر اساس آداب و سنن و برخی قوانین و مقررا ت سلطنت می‌نمود و موظف به رعایت آنها بود.

سرزمین سوئد از ایالت‌های گوناگونی تشکیل می‌گردید که این ایالت‌ها با هم پیوندهائی داشتند، در امور داخلی این ایالات خود مختار بودند.

در سطح کشوری مجمع همگانی بنام تینگس (Tings) وجود داشت که موارد خاصی مانند جنگ و صلح وظیفه اصلی آن بوده و تعیین انواع مالیات و میزان آن کار بعدی آن را تشکیل می‌داد، تصویب و اجرای قوانین و احکام قضائی و حقوقی نیز در وظایف تینگس قرار می‌گرفت.

پادشاه علاوه بر مقام سلطنت مقامی روحانی نیز داشت، این مقام از طرف تینگس به پادشاه تفویض می‌گردید، مقام روحانیت شاه تا زمان مسیحیت ادامه پیدا نمود ولی در قرون وسطی این نظام به هم ریخت و شاه قدرت کامل را به خود اختصاص داد.

در قرون وسطی، با ورود مسیحیت به سوئد مناقشات و درگیری‌های دامنه داری میان پیروان مسیحیت و طرفداران آئین‌های سنتی آغاز گردید، نمونه‌ای از نتیجه‌های این درگیری‌ها اخراج اینگه پادشاه وقت از مجمع تینگس توسط توده‌های خشمگین ملت بود، یکی از نزدیکان اینگه تعهد نمود که با انجام مراسم قربانی برای خدایان آنها را به سر مهر آورد و با این تعهد به جانشینی اینکه برگزیده گردید.

در اوائل قرن دوازدهم پادشاهی به نام اسورکر به سلطنت رسید، وی فردی مسیحی از فرقه گریگوریان بود، بر اساس دستورات این فرقه کلیسا قدرتی مافوق مردم و قوانین داشت، اسورکر در یک بامداد نوئل وقتی برای ادای نماز به کلیسا می‌رفت بوسیله یکی از خدمتکارانش به قتل رسید، پس از او اریک یدوارسون به سلطنت رسید وی دودمانی را بنیان گذاشت که به سلسله اریک معروف می‌باشند، سیمای تاریخی اریک با افسانه و مذهب درآمیخته، هر کار نیکی که انجام می‌گردید به او نسبت داده می‌شد، اریک در روز معراج مسیح توسط یک شاهزاده دانمارکی به قتل رسید و به لقب شهید معروف گردید.


در دوران سلطنت کنوت، پسر اریک، ارتباط ویژه‌ای میان دو کشور آلمان و سوئد برقرار گردید، این ارتباط با ورود عده‌ای از معدنچیان آلمانی که کنوت فعالیت آنها را برای صنعتی نمودن کشور لازم می‌دانست آغاز گردید، این معدنچیان پیشروان صنعتی شدن کشور سوئد گردیدند. بعد از کنوت یکی از مشاوران او بنام بیرجر یارل به سلطنت رسید، اولین اقدام بیرجر ایجاد وحدت سراسری کشور بود، وی پادشاهی بود قانون گذار، از قوانین این پادشاه می‌توان از قوانین مربوط به خانواده، قوانین مربوط به کلیسا، قوانین ارث (بر اساس یکی از مواد این قانون دختران یک دوم پسران می‌توانستند ارث ببرند) نام برد. برجر یارل بانی شهر استکهلم می‌باشد.
 

 
 
 
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار