
باشگاه خبرنگاران جوان؛ پیمان صالحی* - با نزدیک شدن ایران و ایالات متحده به دور جدیدی از مذاکرات غیرمستقیم هستهای در مسقط در تاریخ ۱۲ آوریل ۲۰۲۵، بخش عمدهای از پوشش رسانهای همچنان بر نگرانیهای تاکتیکی متمرکز است - مسائلی مانند تحریمها، سطح غنیسازی اورانیوم یا احتمال یک توافق موقت.
اما آنچه در زیر لایههای دیپلماسی پنهان مانده، فاصله فلسفی عمیقی است که همچنان تهران و واشنگتن را از یکدیگر جدا میسازد. این اختلاف، دعوایی میان دو دولت بر سر جزئیات فنی نیست؛ بلکه تقابلی میان دو جهانبینی است که ذاتاً در برابر همگرایی مقاومت میکنند.
از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، ایران خود را نه صرفاً بهعنوان یک قدرت منطقهای، بلکه بهمثابه یک چالش تمدنی در برابر نظم لیبرال تعریف کرده است. ایران چشماندازی بدیل ارائه میدهد که ریشه در اندیشه سیاسی اسلام دارد - چشماندازی که نسبیگرایی اخلاقی، فردگرایی سکولار و سلسلهمراتب امپریالیستیِ نهادینهشده در مدل غربی را رد میکند. از سوی دیگر، ایالات متحده ایران را نه تنها بهعنوان یک بازیگر ژئوپلیتیک، بلکه بهعنوان یک انحراف ایدئولوژیک سرسخت میبیند: مقاوم در برابر جذب و مصون از فشار.
دقیقاً به همین دلیل است که با وجود سالها دیپلماسی پنهان، میانجیگریهای طرف سوم، و انعطافهای تاکتیکی گهگاه، گفتوگوی ایران و آمریکا همچنان در یک بنبست متافیزیکی گرفتار مانده است. تخیل لیبرالی که سیاست خارجی آمریکا را شکل میدهد، نمیتواند بهطور کامل مشروعیت یک جمهوری اسلامی را بپذیرد - جمهوریای که حاکمیت را نه بر اساس هنجارهای دموکراتیک غربی، بلکه بر پایه اصالت دینی و مقاومت تعریف میکند.
برای روشن شدن موضوع، باید گفت رویکرد تهران به مذاکرات، در معنای متعارف کلمه، حداکثری نیست. این رویکرد بر اصول استوار است. ایران میتواند در مورد زمانبندیها، چارچوبهای فنی یا سازوکارهای بازرسی مصالحه کند اما نه در مورد هویت خود. واشنگتن اما همچنان هویت را یک متغیر تلقی میکند، نه یک اصل ثابت؛ با این امید که فشار اقتصادی یا تعامل تدریجی، در نهایت ایران را بهسمت «نرمالسازی» در قالب نظم لیبرال سوق دهد!
در چنین بستری، بعید است که مذاکرات مسقط به یک گشایش منجر شود؛ مگر آنکه ایالات متحده بپذیرد که این اختلاف صرفاً بر سر سانتریفیوژها یا رفع تحریمها نیست، بلکه موضوع اصلی استقلال تمدنی ایران است. یک توافق کوتاهمدت شاید همچنان ممکن باشد، اما یک توافق پایدار نیازمند چیزی بسیار ریشهایتر است: دگرگونی در تخیل راهبردی آمریکا.
*پژوهشگر روابط بینالملل و فلسفه سیاسی غرب