به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان داستان کوتاه در فضای کنونی ادبیات داستانی ایرانی جولانگاه برخی از مهمترین اتفاقات فکری، اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی است. محملی است برای واکاوی بدون حاشیه و بدون سانسور افکار نویسندگانی که میاندیشند. موجز و بدون حاشیه صحبتکردنشان، ارجاع مستقیم اندیشه و بیانشان به مخاطب و ساده و بدون لفافه روایت کردن، مهمترین کارکردی است که ادبیات از سوی آنها میتواند برای مخاطبانش داشته باشد.
داستان کوتاه به همین اعتبار و به باور بسیاری از منتقدان به دلیل بستر موجز خود و فضایی که در آن نویسنده باید در کوتاهترین شکل ممکن به بازگویی آنچه در اندیشه خود دارد در قالب داستان بپردازد و نیز به خاطر فضای محدودی که در اختیار نویسنده برای فضاسازی و توصیف قرار میگیرد؛ مهمترین محملی است که نویسنده در قالب آن میتواند خود و اندیشه خود را در ترازوی قضاوت مخاطب خود قرار داده و او را به آنچه میاندیشد و میل به روایتش دارد دعوت کند.
سیدعلی شجاعی در زمره نویسندگانی به شمار میرود که در فضای ادبیات داستانی ایران این اقتضا را به خوبی حس کرده و با وجود طبعآزمایی در قالب رمان و ادبیات کودک و نوجوان، کماکان قالب داستان کوتاه را برای روایت از برخی ایدهها و اندیشههایش حفظ کرده و به طبعآزمایی با آن میپردازد.
مجموعه داستان «هزار و چند شب لیالی» تازهترین اثر داستانی او در این قالب و شامل ۱۴ داستان کوتاه از اوست. این مجموعه بیش از هر چیز برای مخاطبان خود دربردارنده مضامین و زاویه دید تازهای است میتوان گفت تمامی مجموعه را در انحصار خود در آورده است. شجاعی سعی کرده در این مجموعه با وسواس دست به انتخاب مضامین و در ادامه کلمات و جملات برای تبیین آنها بپردازد و به همین دلیل حتی قالب روایت این داستانها نیز تحت تاثیر همین مضامین هستند.
ویژگی اصلی این مجموعه را باید در تلاش نویسنده برای پیوند میان آن چیزی دانست که خود او از آن به عنوان «اتمسفر زیستی نویسنده و مخاطب» یاد کرده است. به همین اعتبار در این مجموعه بازگویی نقاط ضعف رفتاری و فکری اجتماع با رجوع به تصویرسازی آنچه از آنها در حال حاضر وجود دارد و بزرگنمایی ریشههای این نقاط ضعف در دستور کار نویسنده قرار گرفته و به همین خاطر گاه داستانهای کوتاه این مجموعه که تمام میشوند در ذهن و زندگی مخاطب شروع به حیاتی تازه میکنند و او را به سمت زیست و اندیشهای جدیتر و بلندتر هدایت میکنند.
به تعبیر دیگری «هزار و چند شب لیالی» داستانهایی است برای دوباره دیدن و اندیشیدن به چیزهایی که توسط بخشهای قابل توجهی از جامعه مخاطب آن خوب دیده نشده و یا درباره آنها به درستی اندیشیده نشده است.
سید علی شجاعی در مقام نویسنده و پیش از این اثر تاکنون در قالب داستان کوتاه آثاری چون «مرا به خوابهایت ببر ماریه»، «فرشتهها قصه ندارند بانو»، «عاشقی به وقت کتیبهها» و «ستارههایی که خیلی دور نیستند» را منتشر کرده است.
عناوین داستانهای این مجموعه عبارتند از؛ هزار و چند شب لیالی، ان دو برای دندان شماره سی و هشت، به وقت میزان، دربابذاتیات چاقو و اعتراض به آن، اندوه سیگار و چند خاطره، دفتر نهم باب هشتاد و یکم، چند گزاره مخدوش از تئوری انتخاب اصلح، آئینه فراموش نمیکند حتی اگر رفته باشی، کبین کرو بی ردی فور تیک آف، یک دال و دو پ، اف از سی برای دندان سی و هشت، اندوه حسرت و یک خاطره، فلوچارت ساخت یک باب توالت و تا سه دل.
در قسمت هایی از کتاب «هزار و چند شب لیالی» می خوانیم:
گوشی در دستم میماند و میمانم که نکند لیالی بیشتر می فهمد و اصلاً شاید هر دو می فهمیم و این دانستن هامان، موازی کنار هم زندهاند بی آنکه مزاحم هم باشند و اما دلخوشم نمی کند این خودگویی سهل انگارانه... و باز شمارهای دیگر و همان سئوال و تأسفی تلخ در جواب:
- دلت خوشه ها... افتادی دنبال لیالی که چی؟ مگه به تو سپردنش که حالا میخوای پیداش کنی! جون اضافه داری واسه غصه خوردن؟ این همه سال هی رفت و گم شد و باز پیداش شد، بعدش که چی؟ خسته نشدی هر دفعه تلفن دست گرفتی، به این و اون زنگ زدی و همه هم گفتن بیخبرن و تو خودت مچاله شدی و بعدش هم لیالی انگار نه انگار که همه رو جون به لب کرده، بیخیال برمیگرده و می خنده به حال من و تو و هرکی نگرانش شده...
این گفتگو هم بی خداحافظی به بوق ممتد ارتباط قطع شده می رسد و گوشی در دستم، عرقی سرد از پشت گردنم راه باز میکند و می خزد تا گودی کمر و مردد که لیالی می خندید هر بار به حال من و او و هر که نگرانش شده؟ شاید که لیالی می خندید:
- اصلاً فرض کن من گم شدم یه روز... گم شدنِ درست و حسابی و واقعی... تو که نباید نگران بشی، یا شماها که سرجاتون نشستین؛ اگه قرار به نگران شدن هم باشه، اونی که گم شده و دستش به هیچ جا بند نیست باید نگران بشه، شماها که پیدایین! با هم و کنار همدیگه این...
انتهای پیام/