به گزارش حوزه سینمای جهان
باشگاه خبرنگاران به نقل از مووی مگ؛ آخرین باری که ولوورین را بر پرده سینماها مشاهده کرده بودیم ، بخشی از حافظه اش به واسطه گلوله ای خاص که به مغزش اصابت کرد، از دست رفته بود. البته لازم به ذکر 2است که در " مردان ایکس: درجه یک" هم شاهد حضور ولوورین در ثانیه هایی از فیلم بودیم که تنها جمله ای که بکار می برد: "برو بمیر!" بود. اما قسمت جدید فیلم "ولوورین" ارتباط چندان زیادی به دو عنوان قبلی قید شده ندارد و وقایع اش مرتبط با سومین قسمت این سری یعنی "مردان ایکس: آخرین مقاومت" میباشد.
ولوورین پس تجربه کردن اتفاقات به وقوع پیوسته در "مردان ایکس : آخرین مقاومت"، به شدت تنها و غمگین است و در جنگلهای یوکون زندگی می کند. ولووورین (یا لوگان) هر شب کابوس هایی در مورد دوست دختر سابقش گری (فمک یانسن) که در قسمت قبل مجبور به نابودی اش شد می بیند و آرزو می کند که ای کاش وی به جای او از دنیا رفته بود. ولوورین فنا ناپذیر در شرایط کنونی شباهتی به قهرمان همیشگی ندارد اما بزودی یک خانم ژاپنی به نام یوکیو (ریلا فوکوشیما) وی را پیدا کرده و به او اطلاع می دهد که باید به ژاپن بیاید تا دوستی ثروتمند به نام یاشیدا (هال یامانوچی) که در بستر مرگ است را ملاقات کند.
ولوورین علی رغم اینکه حال و روز خوشی ندارد ، عازم ژاپن می شود و پیرمرد را ملاقات می کند. اما وی خیلی زود از دنیا می رود و حالا اعضای باند مافیای ژاپن یعنی "یاکوزا"، به دنبال دزدیدن نوه این پیرمرد به نام ماریکو ( تائو اوکاموتو ) استند. در این وضعیت خطرناک، ولوورین ناخواسته مامور محافظت از نوه یاشیدا می شود و در این راه با دشمنان سرسختی مواجه می شود که یکی از آنها ، جهش یافته ای به نام وایپر است که قصد دارد قدرت نامیرایی ولوورین را بدست بیاورد و...
" ولوورین " به تبعیت از وضعیت اینروزهای اَبَرقهرمانان ، حال و هوایی نوآر به خود گرفته و از قهرمانی قدرتمند به قهرمانی بی حال و ناراحت مبدل شده که همدم اینروزهایش تنها مشروبات الکلی و کابوس های شبانه اش می باشد. این معرفی ابتدایی فیلم مشخصاً باعث میشود تا تماشاگر احساس تاسف بیشتری برای قهرمان داستانش بخورد و انتظار بیشتری برای بازگشت قدرتمندانه او به دنیای فنا ناپذیری اش بکشد. جیمز منگولد، که کارگردان شناخته شده ای در عرصه ساخت آثار درام به شمار می رود، بخش ابتدایی فیلم "ولوورین" که به پرداخت شخصیت ولوورین و معرفی دنیای جدیدش به مخاطب می گذرد، به بهترین وجه ممکن عمل کرده و مخاطب هم خیلی زود با وضعیت جدید قهرمان سابقاً خوش کلامش ، آشنا می شود. وضعیتی که متفاوت با آنچه که از ولوورین بخاطر داریم، می باشد.
اما علی رغم اینکه شخصیت ولوورین در فیلم "ولوورین" به طور کلی دستخوش تغییرات زیادی شده، با اینحال این برای اولین بار است که پرداخت شخصیت ولوورین/ لوگان برای مخاطبین به مرحله آزاردهنده ای نمی رسد و خوشبختانه جیمز منگولد با تسلط کامل توانسته این قهرمان حالا خسته شده را، به تصویر بکشد. اما تغییر لوکشین ناگهانی فیلم به ژاپن و شرایط خاص اجتماع آن کشور، سورپرایز عجیب و غریبی است که سازندگان به آن تن دادند و ولوورین را عازم ژاپن کردند تا مخاطب اینبار شاهد مصاف ولوورین با ژاپنیهای "سامورایی منش" باشد. این تغییر در دقایق ابتدایی شاید تا حدودی باعث ناامیدی مخاطب شود چراکه هرگز هیچکدام از شخصیتهای "مردان ایکس" شاهد چنین تغییر عظیم لوکیشنی نبوده است. اما این وضعیت خیلی زود تغییر میکند و فیلم با ضرباهنگ مناسبی ، ادامه پیدا می کند.
خوشبختانه اکشن "ولوورین" که مهمترین بخش این فیلم هم محسوب می شود، به دور از شلوغی های رایج آثار اکشن اَبَرقهرمانی3 ساخته شده و نکته تحسن برانگیز دیگر درباره اکشن فیلم این است که استفاده از جلوه های ویژه کامپیوتری و افکت های متعدد CGI در آن به حداقل رسیده که این اتفاق باعث می شود تا باور پذیری مبارزات و اکشن فیلم ، به بالاترین سطح خود برسد. تماشای مبارزات ولوورین با دشمنانش اینبار به لطف حضور جیمز منگولد در پشت دوربین، وضعیت بسیاری بهتری پیدا کرده و برخلاف قسمت قبل، اینبار به راحتی می توان از مبارزات اکشن فیلم لذت برد و در کنارش هم از داستان نصفه و نیمه فیلم تا حدودی راضی بود. حضور جیمز منگولد در " ولوورین " این دستاورد بزرگ را برای فیلم به همراه داشته که در کنار اکشن جذاب با ضرباهنگ مناسب که نسبت به قسمت گذشته واقع پذیری بیشتری دارد، بتوانیم داستانی قابل قبول را هم شاهد باشیم که اول و آخر دارد و در میانه هم راضی کننده است.
علاوه بر روایت خوب فیلمنامه، باید اشاره ای هم به فیلمبرداری تحسین برانگیز " ولوورین " داشته باشم که نماهای بی نظیری از مناطق مختلف ژاپن و معماری سنتی این کشور گرفته است. این تصاویر اگرچه اغلب تاریک و در شب گرفته شده ، اما زیبایی خود را حفظ کرده و حس خوشایندی به مخاطب القا می کند. اوج کار فیلمبردار را می توان در بعضی از سکانس های اکشن فیلم ( مانند تعقیب و گریز نفس گیر فیلم ) به خوبی حس کرد و از آن لذت برد.
یکی از دلایل قابل قبول بودن شخصیت ولوورین برای تماشاگران بدون شک 4حضور هیو جکمن در این نقش بوده. جکمن که تنها ستاره " ولوورین " محسوب می شود، اینبار دردسر بیشتری برای حضور در نقش ولوورین را به جان خریده چراکه اینبار خبری از خوش زبانیهای آشنایش و یا حتی انجام اکشن های بی جاذبه نیست. اینبار وی ایفاگر نقش اَبَرقهرمانی افسرده و بی حال بوده که وضعیت نامیراییاش تا حد زیادی به چالش کشیده شده است. جکمن به خوبی توانسته از عهده ایفای نقش ولوورین جدید برآید و ثابت کند که می تواند هر تغییری را بکار ببندد. در کنار جکمن هم مجموعهای از بازیگران ژاپنی حضور یافتهاند که همگی آنها غیر معروف اما مسلط هستند.
"ولوورین" در مقایسه با "مردان ایکس ریشه ها: ولوورین" به مراتب اثر ارزشمندتری به شمار می رود. جیمز منگولد در این قسمت توازن بسیار خوبی میان اکشن و روایت داستان برقرار کرده و تا جایی که توانسته اجازه نداده کنترل این وضعیت از دستش خارج شود. "ولوورین" اگرچه در یک سوم پایانی دچار نوعی سردرگمی در جمع بندی داستان می شود اما به اندازه کافی هوشمند است تا مخاطبش را دچار خستگی نکند.
انتهای پیام/ص