به گزارش گروه ويژهنامه محرم باشگاه خبرنگاران؛ آه... ای درگاه مسجد شام آیا تو به یاد داری روزی را که پیرمردی روی به خورشيد در زنجیر کرد و فریاد زد که: خدا را سپاس میگویم که شما را کشت و نابود کرد!! و یزید را بر شما مسلط ساخت! و شهرها را از مردان شما رهایی بخشید!!
آه... ای شام اف بر تو باد، که در کوچههای تو پیرمردان بر خورشيد جفا میکنند و کودکانت بر چهره خورشيد سنگ میزنند...
آه... ای شام، خدای تو را از شر شیاطین حفظ کند، شیاطینی که دین مردمان را میدزدند و جهل آنان را میافزاید آری خورشيد میدانست که در شام چه گذشته است. امان از جهل، امان از جهل، امان از جهل...
گويا این مرد کتاب خدا را نخوانده است یا آیاتی را که در آن نشانههای نور آمده است را ندیده است، آیاتی که نور را بیپرده بیان میکردند و چه جفاکار است این ظلمت، که آيات نور را با ظلمت خويش تفسير ميکند. گويا که اين آيات براي نشان دادن ظلمت آمده است، اما نمیداند که نور خدا هیچگاه خاموش نمیشود حتی اگر ظلمت بخواهد.
اکنون نور خدا در زنجیر معجزه می کند او با تبر علم و حکمت زنجیر جهل شامیان را میدرد. سجاد(ع) در زنجير ابراهيمي شد که با تبر خويش بت جهل شاميان را بايد ميشکست. او با دم مسیحایی خویش معجزه ای میکند، همان معجزهای که عیسی(ع) با آن چشمان نابینایان را شفا داد و او معجزه می کند...
امام سجاد(ع) در چشمان پیرمرد مینگرد و میگوید: آیا قرآن خواندهای؟ ناگهان پیرمرد برخود میلرزد و در خود میشکند که این چه سؤالی است آری که خواندهام و زیر لب میگوید آیا فرزندان علی(ع) قرآن میخوانند؟
امام زين العابدين(ع) میگوید: آیا سوره شوری آیه 23 را خواندهای؟ آیا سوره انفال آیه 41 را خواندهای؟ آیا سوره احزاب آیه 33 را خواندهای؟
پیرمرد در خود غرق میشود سکوت میکند و اشک میریزد و حقیقت لب به سخن میگشاید: که آری به خدا قسم قربی ما هستیم، به خدا قسم دوستی ما اجر رسالت محمد مصطفی(ص) است، به خدا قسم ما اهل بیتی هستیم که خداوند ما را تطهیر کرد و پلیدی را از ما زدود، آری ما هستیم... ما هستیم.
و پیرمرد اشک ریزان توبه کرد و صبحگاهان روحش در کنار حسین(ع) و سرش بر نیزهای پیش روی حسین(ع) به آسمان نظر میکرد و بالا میرفت و عروج میکرد.
عمری است تا به ره غمت رو نهادهایم
روی و ریای خلق به یکسو نهادهایم
عمری گذشت تا به امید اشارتی
چشمی بدان دو گوشه ابرو نهادهایم
بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال
همچون بنفشه بر سر زانو نهادهایم
گفتی که حافظا دل سرگشتهات کجاست؟
در حلقههای آن خم گیسو نهادهایم
یادداشت از عماد اصلانی
انتهای پیام/