نمی دانم فرزندانش در چشمان مادر چه دیدند که به یاری عموی خویش برخاستند. اما نه این یاری تنها یاری رسانی به عمو نبود بلکه جانبازی در راه دین بود.آسمان نیز در حسرت پروازشان بر خود غبطه می خورد.اينان تا ساعتي چند به مسلخ عشق مي روند. زینب در خود شکست تا شاهد شکستن برادرش ،امامش و ولیش نباشد.

به گزارش خبرنگار ويژه‌نامه محرم باشگاه خبرنگاران، ياران تک به تک به سوی معراج قدم می زند بانگ رحیل می آمد ، فرزندان انسان برای مرگ از هم سبقت می گرفتند و آنان بودند که زمین را حقیر می پنداشتند و زمان را به سخره می گرفتند. اینان همان مشتاقان مرگی بودند که از مرگ بال پروازی ساخته بودند که آسمان تا ابد به گرد پایشان نرسد. و یاران یک به یک رفتند تا نوبت به آل هاشم رسید  از شیرمردان هاشمی علی اکبر بود که رو به میدان نهاده بود و از شیر بچه های حیدر کرار یک به یک به جنگ گرگ صفتان کوفی رهسپار می شدند  و عالمی بود که به عزای آل پیامبر نشسته بود. الله اکبر از این همه جسارت آل علی و مظلومیت حسین که با کوه های ابوقبیس برابری می کرد.

زمان شاهد چیست که تا ابد خون می‌ریزد و آسمان را در لحظه لحظه‌های خود شریک می‌کند نمی‌دانم و نمی توانم بفهمم اینان در سراپرده  غیب چه دیده‌اند که مشتاقانه تن به مرگی چنین سرافرازانه سپرده اند. در چشمهایش شرمی بود که تا به حال در چشم هیچ خواهری چنین شرمی نبود. وای از این خواهر و اشک بر این همه اخلاص و ولایتمداری، نمی دانم فرزندانش در چشمان مادر چه دیدند که به یاری عموی خویش برخاستند. اما نه این یاری تنها یاری رسانی به عمو نبود بلکه جانبازی در راه دین بود.

فضای خیمه را آماده کرده بود،عطر عود می‌آمد به دور سر فرزندان عبدالله اسپند بود که بر آسمان دود می‌شد مادر عطر را بر سرشان می‌ریخت و با سرمه چشمانشان را زینت می‌داد. خدای من اینان تا ساعتی چند به مسلخ عشق می‌روند این چگونه است آیا مادر اینان را به حجله دامادی می فرستد یا قتلگاه عشق ...

سکوت بود و سکوت، لحظه‌ای چشمان مادر به دنبال فرزندان می رفت و اشک که در پس چادر خویش آنرا پنهان می نمود و دعایی که در زیر لب بدرقه ی فرزندانش میکرد . عمو با چشمانی اشکبار و با قلبی پاره پاره روی به دریای دشمنان، این دو یلان هاشمی را می فرستد و آرام از دور رزمشان را نظاره می کرد و بی اختیار به یاد عمویش جعفر طیار افتاد که یک تنه به سپاه دشمنان دین زد و بهشت را در آغوش گرفت.

آری اینان فرزندان جعفرند فرزندان آل علیيند، و خدا آنان را مایه فخر زمین قرار داد، یا سید المرسلین بنگر که فرزندان خبیث آل امیه چگونه بر سر خون پاک ترین فرزندان امتت با هم به مسابقه می پردازند.خدایا این 2ذبح عظیم را از آل هاشم بپذیر.

آری نمی دانم که اینان در کربلا چه دیدند که اینگونه عاشقانه سر در قدم یار نهادند سر را دادن را از ماندن ترجیح دادند و آسمان نیز در حسرت پروازشان بر خود غبطه می خورد. و اکنون این ملائک بودند که بالهای خویش را گسترده بودند تا فرزندان عبدالله در آغوش جدشان جعفر بن ابی طالب آرام بگیرند و زینب در خود شکست تا شاهد شکستن برادرش ،امامش و ولیش نباشد ...

کل یوما عاشورا و کل ارض کربلا ...

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد

هر آب روی که اندوختم ز دانش و دین

نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد

چو شمع صبح دم شد زمهر او روشن

که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت

   بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل

فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد

نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ

طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد

يادداشت از عماد اصلاني

انتهاي پيام/پ3
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.