
باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهسا حنیفه - دونالد ترامپ با ژستهای پر سر و صدا و تهدیدهای تکراری، بار دیگر ایران را هدف نمایش دیپلماتیک خود قرار داده است. دیدار او با بنیامین نتانیاهو در کاخ سفید، تلاشی آشکار برای احیای هیمنهای است که زیر بار بدهیهای نجومی و انزوای جهانی رنگ باخته. اما آیا این هیاهو، چیزی جز تلاش برای پنهان کردن زوال یک قدرت در سراشیبی است؟
اظهارات دونالد ترامپ درباره آغاز قریبالوقوع مذاکرات مستقیم با ایران از شنبه (۲۳ فروردین) و تعیین ضربالاجل دو ماهه برای توافق هستهای، بیش از آنکه نشانهای از قدرت باشد، حکایت از ناتوانی سیستمی دارد که زیر بار بحرانهای اقتصادی و سیاسی کمر خم کرده است. بر اساس گزارش وزارت خزانهداری آمریکا در مارس ۲۰۲۵، بدهی ملی این کشور به ۳۵.۲ تریلیون دلار رسیده و نرخ تورم در سال گذشته به ۴.۱ درصد افزایش یافته؛ آماری که نشان میدهد واشنگتن دیگر توان مالی برای ماجراجوییهای نظامی یا فشارهای پایدار اقتصادی را ندارد.
ترامپ از یک سو با وعده مذاکره و از سوی دیگر با تهدید به بمباران، سعی دارد چهرهای قاطع نشان دهد، اما این تناقض تنها ضعف ساختاری آمریکا را عیانتر میکند. او در حالی از «گزینه آشکار» سخن میگوید که هزینههای نظامی آمریکا در سال ۲۰۲۴ به تنهایی بیش از ۸۷۷ میلیارد دلار بوده و با این حال، ناکامی در افغانستان و عراق نشان داده که این هزینهها دیگر به برتری استراتژیک منجر نمیشود. رد قاطع پیشنهاد مذاکره مستقیم از سوی سید عباس عراقچی و تأکید بر مسیر غیرمستقیم از طریق عمان نشاندهنده اعتماد به نفسی است که ریشه در درک دقیق تهران از افول قدرت آمریکا دارد. این موضع، نهتنها دست رد به سینه واشنگتن میزند، بلکه ثابت میکند که تهدیدهای توخالی دیگر نمیتواند معادلات منطقه را به نفع یک قدرت در حال سقوط تغییر دهد.
بنیامین نتانیاهو با طرح مدل لیبی به دیدار ترامپ آمده بود، اما این پیشنهاد در برابر واقعیتهای ایران، بیشتر به یک توهم سیاسی شبیه است تا راهبردی عملی. مدل لیبی که در سال ۲۰۰۳ با خلع سلاح کامل قذافی و سپس فروپاشی او به پایان رسید، شاید در ذهن نتانیاهو راهی برای مهار ایران باشد، اما ایران نه از نظر سیاسی و نه ژئوپلیتیک در موقعیتی مشابه لیبی قرار دارد. لیبی در آن زمان کشوری منزوی با اقتصادی تکمحصولی بود، اما ایران با شبکهای از متحدان منطقهای و اقتصادی که در سال ۲۰۲۴ رشد ۳.۸ درصدی را تجربه کرده (بر اساس برآورد صندوق بینالمللی پول)، نشان داده که فشارهای خارجی نمیتواند آن را به زانو درآورد.
پاسخ قاطع عراقچی به این مدل با عبارت «مگر در خواب ببینند»، بازتابی از این واقعیت است که حتی تحلیلگران غربی هم به آن اذعان دارند؛ ایران با تکیه بر توان داخلی و پشتوانه مردمی، در برابر سناریوهای سادهانگارانه تسلیم نمیشود. نتانیاهو که خودش درگیر جنگ فرسایشی غزه است با این طرح بیشتر به دنبال خرید زمان برای بحرانهای داخلی رژیم اسرائیل است تا حل مسئله ایران.
ترامپ در حالی از مدل کره شمالی یا تشدید تحریمها به عنوان سناریوهای محتمل سخن میگوید که هر دو گزینه، نشانههایی از افول نفوذ آمریکا در برابر ایران است. مدل کره شمالی که با مذاکرات پلکانی و وعده لغو تحریمها پیش رفت، شاید برای پیونگیانگ جواب داده باشد، اما ایران نه در انزوای کره شمالی است و نه حاضر به اعتماد به وعدههای پوچ واشنگتن. تشدید تحریمها هم که سالهاست ابزار اصلی فشار بر تهران بوده، دیگر اثرگذاری سابق را ندارد؛ ایران در سال ۲۰۲۴ با افزایش ۲۰ درصدی تجارت با چین (طبق گزارش گمرک ایران)، نشان داده که میتواند اقتصادش را از دلار جدا کند. در این میان، موضع ایران مبنی بر عدم عجله در مذاکرات و تأکید بر حقوق هستهایاش تحت NPT، پیامی روشن دارد: تهران از موضع قدرت وارد بازی میشود.
اظهارات ترامپ درباره «ورود به قلمرو خطرناک» و امیدواری به نتیجه مذاکرات، اعترافی ناخواسته به ناتوانی واشنگتن است؛ ناتوانیای که با شکاف میان آمریکا و اروپا بر سر احیای برجام بیشتر نمایان میشود. ایران با تکیه بر دیپلماسی غیرمستقیم و حمایت شرکای شرقی، زمین بازی را خودش طراحی کرده و آمریکا را در موقعیتی قرار داده که یا باید عقبنشینی کند یا با هزینههای گزاف، خودش را بیشتر به ورطه سقوط بکشاند.
دیدار روز گذشته ترامپ و نتانیاهو، نه نقطه عطفی در سیاست خارجی آمریکا، بلکه تلاشی مذبوحانه برای حفظ ظاهر یک قدرت رو به زوال است. تهدیدها و ضربالاجلها در برابر ایران، که با صادرات ۱.۵ میلیون بشکه نفت در روز و رشد اقتصادی ۳.۸ درصدی در سال ۲۰۲۴ نشان داده تحریمها را پشت سر گذاشته، رنگ میبازد. آمریکا که با بدهی ۳۵.۲ تریلیون دلاری، کاهش ارزش دلار و انزوای دیپلماتیک دستوپنجه نرم میکند، دیگر نمیتواند با نمایش قدرت، کشورها را به تسلیم وادارد. ایران اما با طمأنینه و اقتدار، نهتنها در برابر فشارها ایستاده، بلکه معادلات را به نفع خود تغییر داده است.
پاسخ تهران به این هیاهو روشن است: مذاکره آری، اما نه از موضع ضعف و نه به سبک لیبی. این موضع، پایان عصر سلطهگری آمریکا را نوید میدهد و نشان میدهد که در نظم جدید جهانی، ایران بازیگری است که صدای بلندتری از واشنگتن دارد. غروب امپراتوری نزدیک است و طلوع یک نظم نوین، غیرقابل انکار.
بستن کانالها و رادیو امریکا و قطع جیره کاسبان وطن فروش و پروژه بگیر...بستن تعرفه ..همه و همه
نشان دهنده .وضع اقتصادی اسفناک امریکاست و افول و سقوط امریکا ..دنیا چند قطبی اداره و مدیریت میشه
خود ترامپ هم اینو فهمیده ..فقط میخواهد با جنگ افروزی جلوی سقوط ازاد امریکا را بگیرد ولی نمیشه
چونکه شیر بدون دندان شده ..و کشورها را از لولو خوره .جان بولتون می ترسانده تا .مجبور به مذاکره کند