
در دوران جنگ سرد، رقابت شدید میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به شدت بر روند تحولات جهانی تأثیر گذاشت. این رقابت در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک ادامه داشت. اما یکی از مهمترین عواملی که در شکست شوروی در این جنگ سرد نقش داشت، اتحاد غیرمنتظرهای بود که در دهه 1970 بین ایالات متحده و چین شکل گرفت. این اتحاد نه تنها قدرت شوروی را در سطح جهانی تضعیف کرد، بلکه زمینهساز تغییرات ژئوپلتیکی و توازن قدرت در آسیا و سایر نقاط جهان شد.
در اوایل دهه 1960، روابط میان چین و شوروی به شدت متشنج بود. پس از آنکه چین در دهه 1950 تحت رهبری مائو زدونگ به مدل کمونیستی شوروی تمایل نشان داده بود، در نهایت اختلافات ایدئولوژیکی، سیاسی و مرزی میان دو کشور به بحرانهای جدی منجر شد. این اختلافات به ویژه پس از پایان دوره استالین و رهبری نیکیتا خروشچف در شوروی بیشتر شد. مائو از این موضوع نگران بود که شوروی در مسیر اصلاحات اقتصادی و سیاسی خود، نظام کمونیستی چین را تهدید کند.
در همین دوران، چین احساس میکرد که شوروی نه تنها از نظر ایدئولوژیکی، بلکه از نظر استراتژیک نیز به تهدیدی برای منافع ملی چین تبدیل شده است. از سوی دیگر، شوروی نیز نگرانیهایی از رشد و نفوذ چین در آسیای شرقی داشت. این وضعیت منجر به بروز تنشهای مرزی و درگیریهای شدید، به ویژه در منطقه مرزی آمور و اورال، شد.
آمریکا از آغاز جنگ سرد به دنبال ایجاد شکاف در بلوک کمونیستی و تضعیف اتحاد شوروی بود. یکی از اهداف اصلی آمریکا در این دوره، استفاده از اختلافات درونی بین چین و شوروی برای ضربه زدن به قدرت اتحاد جماهیر شوروی بود. در حالی که آمریکا در حال تقویت روابط خود با متحدان غربی در اروپا و آسیا بود، بر آن شد که در درگیریهای بین چین و شوروی به نفع خود بهرهبرداری کند.
آغاز سیاستی به نام "دپلماسی چین" به ویژه در دوران ریاستجمهوری ریچارد نیکسون در دهه 1970، به عنوان یک تغییرات اساسی در سیاست خارجی آمریکا شناخته میشود. نیکسون که از اختلافات شدید میان چین و شوروی آگاه بود، تصمیم گرفت این شکاف را به نفع آمریکا استفاده کند. نیکسون به همراه هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملیاش، رویکردی جدید را برای بازکردن درهای دیپلماتیک به چین اتخاذ کردند. این اقدام، همزمان با تشدید رقابتهای نظامی و اقتصادی با شوروی، راه را برای همکاریهای پنهانی میان چین و آمریکا هموار ساخت.
در اوایل دهه 1970، آمریکا توانست روابط خود با چین را به صورت رسمی تقویت کند. سفر تاریخی ریچارد نیکسون به چین در فوریه 1972، نقطه عطفی در روابط بین دو کشور و در جنگ سرد به شمار میرود. این سفر بهعنوان نماد تغییرات بزرگ در سیاست خارجی آمریکا شناخته شد. نیکسون با ملاقاتی با رهبر چین، مائو زدونگ، و نخستوزیر ژو انلای، توانست زمینه را برای آغاز یک همکاری میان دو کشور فراهم کند.
این حرکت آمریکا موجب نگرانی جدی شوروی شد، زیرا چین که در رقابتهای ایدئولوژیک و نظامی با شوروی قرار داشت، به سرعت به یک شریک جدید برای آمریکا تبدیل میشد. آمریکا از این اتحاد بهرهبرداری کرد و از آن به عنوان ابزاری برای فشرده کردن شوروی در رقابتهای جهانی استفاده کرد.
اتحاد آمریکا با چین تأثیرات بزرگی بر اقتصاد و سیاست خارجی شوروی داشت. این اتحاد استراتژیک برای شوروی فشار مضاعفی ایجاد کرد. پیش از این، شوروی با تهدیدات آمریکا در جبهه غربی مواجه بود، اما اکنون باید نگران چین در جبهه شرقی نیز میبود. این امر باعث شد تا شوروی مجبور به تخصیص منابع زیادی به جبهه آسیای شرقی کند، که موجب تضعیف تواناییهای نظامی و اقتصادی آن در دیگر نقاط جهان، از جمله اروپا، شد.
همچنین، چین با پیوستن به آمریکا به عنوان یک همپیمان ، توانست به طور غیرمستقیم به نفع ایالات متحده در رقابت تسلیحاتی و اقتصادی با شوروی عمل کند. این موضوع موجب شد که شوروی نتواند بهطور کامل به منابع خود در آسیای مرکزی و شرق آسیا متمرکز شود و در عوض مجبور بود برای مقابله با تهدیدات جدید از سمت چین، هزینههای بیشتری را در این منطقه صرف کند.
اتحاد آمریکا با چین در دهه 1970 یکی از عوامل تعیینکننده در شکست شوروی در جنگ سرد بود. این اتحاد باعث شد که شوروی در موقعیتی جغرافیایی پیچیده و تحت فشار از دو جبهه قرار گیرد. از یک سو، رقابت با آمریکا در جبهه غربی و از سوی دیگر، تهدیدات چین در جبهه شرقی. فشار اقتصادی و نظامی ناشی از این رقابتها باعث شد تا شوروی نتواند به طور مؤثر از منابع خود استفاده کند و در نهایت دچار بحرانهای اقتصادی و اجتماعی شد که به فروپاشی این امپراتوری کمونیستی انجامید.
این اتحاد نه تنها به تضعیف قدرت شوروی کمک کرد، بلکه زمینهساز تغییرات بنیادین در روابط بینالملل شد. در نهایت، شوروی نتوانست از فشارهای داخلی و خارجی جلوگیری کند و در سال 1991 به فروپاشی رسید، در حالی که ایالات متحده و چین به عنوان دو قدرت عمده جهانی در دهههای آینده، نقشهای برجستهای را در نظام بینالمللی ایفا کردند.