بی تعارف امروزه در سراسر دنیا دعوا بر سر آموزش به کودک و نوجوان است. مخصوصا کودک ـ نوجوانی که بین فاصله آموزش رسمی تا غیر رسمی در کشورش زمین تا آسمان فاصله باشد، چون همینها دچار شکاف و مشکل تربیتی میشوند. حتی خارج از کشور خودمان هم سرمایه گذاریهای فراوانی میشود تا کودک و نوجوان از راه به در شوند. آنوقت برخی از ما خیلی راحت این گوشی موبایل را به دست بچه هایمان میدهیم و هیچ نظارتی هم نمیکنیم، بعد هم انتظار داریم که این بچه با تربیت آرمانی که در ذهن ما است نه واقعیت روزمره زندگی مان، بزرگ شود.
بچهها با فرآیند والدگری ما به راه درست و مستقیم کشیده میشوند نه با صرف فرزندآوری. این را خانوادههای ما باید متوجه شوند. درباره اهمیت والدگری و چالشهای امروز در نحوه ارتباط والد و فرزند، دکتر «مهدی اسماعیل تبار» مولف، درمانگر کودک و نوجوان و کارشناس مسائل تربیتی» به گفتگو با فارس نشسته که در ادامه مشروحش را میخوانیم:
«مهدی اسماعیل تبار» روانشناس تربیتی، کودک و نوجوان
جناب دکتر از گذشته تاکنون تجربه نوجوانی به همراه چالش هایش محل بحث در مجامع عمومی تا آکادمیک نبوده است، مصداقش هم اینکه کتابهای کمتری در این زمینه نوشته شده است، در صدا و سیما هم کمتر به نوجوان پرداخته شده و پدر و مادرها چالشهای نوجوانی خودشان را زود فراموش کرده اند و الان گلایه از فرزندانشان دارند. فکر میکنید ریشه این مشکل از کجاست و کجا باید کار بیشتری انجام شود؟
بله درست است، پدر و مادر امروز ما خودشان کودکی و نوجوانی شان را فراموش کرده اند، اما همین والدین در کشوری زندگی میکنند که تریبونهای رسمی و غیر رسمی اش در حوزه پرورش با هم متعارض است.
ببینید من سی سال است که در حوزه آسیبهای روان و ناهنجاریها کار میکنم. در خیلی از این آسیبها شاید یک پنجم دنیا هم مشکل نداشته باشیم، مثلا اینکه طبق آمار اگر یک میلیون خودکشی در دنیا وجود داشته باشد، صدهزارتای آن در آمریکا و هزار تا در ایران رخ میدهد، در حالیکه ما تنها کشوری در دنیا هستیم که بیش از یک میلیارد دلار بودجه سرمایه گذاری میکنیم تا بین تربیت و پرورش رسمی و غیررسمی مان فاصله ایجاد شود و اساس این فاصله هم تمرکزش بر خانواده است و از قدیم هم اینطور بوده است.
آسیب پذیرترین بخش فرهنگی ما کار روی کودک و نوجوان است چرا که ضد فرهنگ تلاش دارد پدر و مادر امروز را هدف قرار دهد و با گذر زمان این اتفاق میافتد. من به عنوان پدر سه فرزند، کسی که سه رشته تحصیلی درس خوانده و یک سال و نیم مدیرکل حوزه ریاست سازمان نظام روانشناسی کشور بودم، تقریبا همه رویکردهای روانی را میشناسم و میدانم که داستان آسیبها از همین کودک و نوجوان است.
تحلیلتان از این تعارض چیست؟ با یک مصداق برایمان توضیح دهید.
یک مثال برایتان میزنم، دختر من سال گذشته در مدرسهای درس میخواند که معلم روانشناسی شان یک مهندس دانشگاه شریف بود، زمانی که من به این مسئله به مدرسه اعتراض کردم، هیچ توجهی نکردند، اما به استثنای دختر من که با نمره خوب از این درس قبول شد، سایر دانش آموزان نتیجه مناسب را نگرفتند. این یعنی تعارض که بین والدین و آموزش رسمی و غیررسمی ایجاد میشود و در نهایت آسیبش به بچهها میرسد.
الان یکی از عللی که کاسب کارها از پزشک تا آرایشگر برای مالیات دادن مقاومت میکنند، همین تعارض است. شما فکر میکنید این تعارض به بچههای ما منتقل نمیشود؟ قطعا میشود. رهبر انقلاب سخنرانی در مشهد داشتند که درباره دشمن داخلی و خارجی صحبت کردند و بعد هم تأکید کردند که دشمن داخلی مصداق بدتری از دشمن بیرونی است. یک مثال دیگر بزنم من ساختمانی ساخته ام که شهرداری پس از تحویل دادنش به من اسپلیتهای آن را برداشته و در من یک لج و قهر ایجاد کرده، من هم نسبت به شهر و کشورم لج میکنم و در نهایت این لج و ناراحتی را در خانه بر سر بچه هایم آوار میکنم.
مثال دیگری بزنم من اگر ریسی در نظام روانشناسی داشته باشم که در صفحه شخصی اش یک طور و در صفحه عمومی اش طور دیگری رفتار میکند و آدمهای متفاوتی را دنبال میکند، چه چیزی را یاد بقیه داده ام؟ اینکه بین حرف تا عملمان فاصله باشد.
جناب دکتر چرا دوره بلوغ و نوجوانی این اندازه اهمیت دارد و والدین باید بدان توجه مضاعف کنند؟
انسان یک سه گانه جسم، فکر و روان دارد. علت اینکه این اندازه دوره بلوغ و نوجوانی با اهمیت است، این است که هفت سال دوم زندگی هر انسانی پل ارتباطی بین خانواده و جامعه یا پل ارتباط بین کودکی و بزرگسالی است. اگر خانواده و جامعه در این هفت سال دوم که دوره بلوغ دختران و پسران است، کار مناسب انجام دادند، نتیجه مناسب میگیرند، اما اگر کاری نکردند باید تبعات آن را هم خانواده و هم جامعه بپذیرند.
مشکل امروز ما غفلت از روان نوجوان است وگرنه در سخت افزار و آموزش و بهداشت موفق بودیم
مشکل اصلی ما این است که علی رغم اینکه در سخت افزار و بهداشت و آموزش موفق بودیم، اما از مهمترین جنبه وجود انسان که روان باشد و در دنیا روی آن کار میشود، غافل شدیم.
کسانی که با این حرف من مخالف هستند این سوال را جواب بدهند که برای فرزند هفت تا بیست و هفت ساله خود چقدر زمان میگذارند؟ منظورم برای تربیت نفس او است، نه گردش و تفریح و تهیه پوشاک و مواد غذایی که همه تلاششان را میکنند. شاهد پاسخ منفی این سوال من آموزش زبان عربی و معارف در مدارس است. بچههای ما این دو درس را در مدرسه فقط پاس میکنند تا نمره بگیرند، نه اینکه یاد بگیرند، مصداقش هم میشود نماز اول وقتی که نمیخوانند؛ بنابراین مهمترین دوره زندگی نوجوانی است، چون حدفاصل دنیای کودکی و زندگی اجتماعی است. حال شما تصور کنید ما آموزش و پرورشی داریم که هر دو سال و نیم ـ سه سال وزیرش عوض میشود، باز هم میتوانیم بگوییم مشکل ما مالی، بودجه یا صرفا از دشمن خارجی است؟
آقای دکتر با خیلی از پدر و مادرها که برای مشکلات بچه شان صحبت میکنیم و میگوییم چرا مشاور نرفتند تا راحتتر بحرانها را از سر بگذرانند، مسئله مالی را مطرح میکنند. نظر شما در این رابطه چیست ایا بحث مالی این وسط مانع است؟
به هیچ وجه. پدر و مادری که پول دارد برای بچه اش موبایل بخرد، برای چیزهای دیگر هم میتواند هزینه کند مگر اینکه نخواهد؛ بنابراین شاخص مالی این والدین اگر بررسی شود، مشخص میشود که هم بچه هایشان موبایل دارند و ساعتها در اینترنت وقت میگذرانند و هم بنزین آزاد میزنند و سفر میروند. این دست والدین عموما خودشان را به نداری میزنند.
اینطور مواقع من تجربیاتی، چون رومینا را به یاد میآورم که قطعا به خاطر مشکل مالی نبود. پدر و مادری که توجهی به روحیات فرزندشان نمیکنند و آنها را رها میکنند و ارزشی به حرف نهادهای نظارتی قائل نمیشوند، فرزندشان از دستشان میرود. امروز دعوای دنیا سر همین موبایلی است که باعث فاصله بین خانوادهها شده و نقطه تمرکز هم همین نوجوانهایی هستند که امروز هر کدام یک گوشی موبایل به دست دارند و از سوی خانواده هایشان هم هیچ نظارتی نمیشوند و فاصله شان با والدین هم خیلی زیاد شده است.
اینطور مواقع چطور باید والدین را راهنمایی کرد تا به شناخت درست برسند؟
سوال خوبی است پدر و مادر باید شناختشان را از مسائل مختلف دور و اطراف زیاد کنند. من به مراجعانم همیشه میگویم آنقدری که از اهل بیت (ع) منابع ایرانی و اسلامی داریم که بفهمیم امام حسین (ع) چرا فرزندان و اهل بیتش را همراه خود به کربلا برد، از بچه شش ماهه تا جوان بیست و اندی ساله و این راه را از طواف خانه خدا واجبتر میداند، علتش همین اهمیت شناخت و بینش است.
پدر و مادرهای ما این روزها اول نیاز به شناخت درست، هوشمندی و دوم منطق دارند. تفاوت اسلام طالبانی و اسلام واقعی اینجا مشخص میشود، ما همین الان دهها شبکه اسلامی و حتی امام حسینی در لندن داریم، اما از آنها چه چیز در میآید؟
گام اول این است که والدین با بچهها دوست باشند و این را بدانند که تلویزیون برای ما کاری نمیکند، تلویزیون همان رسانهای است که کتاب کنکور تبلیغ میکند نه کتاب علم آموز، وگرنه این همه کتاب خوب برای والدین نوشته شده که ارزشمند است و منتظر خواندن هستند.
گام دوم این است که بدانیم بین فرزندآوری و والدگری تفاوت از زمین تا آسمان است.
*این را بیشتر توضیح دهید، چون خیلیها پدر و مادرها مشکلی که برای بچه هایشان پیش میآید، گلایه میکنند که مثلا همه کار برای این بچه کردیم، اما اینطور شد یا صبح تا شب کار کردیم، این بچه بی چشم و رو است و هزار مسئله دیگر.
بله بین پدر و مادری و والدگری تفاوت زیاد است. ما یک مادری داریم که بچه زایش میکند، اما والدگری بحث دیگری است مثل رانندگی با گواهینامه میماند. صلاحیت پدر و مادری را در جامعه کسی تعیین نمیکند، پدر و مادر باید خودشان بینش کسب کنند و به قول حضرت علی (ع)؛ بچهها فرزند زمان خویش هستند. به نظر من ۹۹.۹ درصد آسیبهای دوره بزرگسالی به دوره نوجوانی و کودکی باز میگردد که پدر و مادر به خوبی نتوانستند کار کنند.
پدر و مادر باید مهارتگری را به بچههای خودشان آموزش دهند، دختر دوم من از سال گذشته به خاطر همین تعارضاتی که در مدارس وجود دارد، به مدرسه نرفت و خودش را برای کنکور آماده کرد و الان هم موارد مشاوره زیادی دارم که الگوی دخترم را برای قبولی و موفقیت در کنکور به آنها یاد میدهم، مهارت والدگری همین معنی را میدهد.
مثال دیگر یک استاد نمایی داریم در تهران که نفری دو تا سه میلیون هزینه برای کارگاههایش دریافت میکند و به زن مسلمان یاد میدهد که مثلا در فلان جور شرایط از همسرت فاصله بگیر و با او رابطه نداشته باش! دقیقا کاری که مجاهدین خلق در دهه شصت انجام میدادند و خانواده را هدف گرفته بودند. خانواده باید سواد رسانه اش را بالا ببرد، مخصوصا اگر پدر و مادر برای بچه هایشان موبایل تهیه میکنند، مهارت استفاده از آن را اول به بچهها یاد دهند. مادری و پدری کردن یا همان والدگری یعنی بررسی همین شرایط.
آقای دکتر جامعه ما این روزها خیلی کتابخوان نیستند، کتابخوانی چقدر در والدگری اثرگذار است؟
بسیار زیاد. ببینید خیلی پدر و مادرها نزد من میآیند و گله میکنند که مثلا تجربیاتتان را در اختیار ما بگذارید، من هم میگویم تمام تجربیاتم در کتابهایم هست در همه زمینهها کتاب نوشتم یا سی دی آموزشی دارم، اما آنها میگویند که وقت ندارند کتاب بخوانند، من دیگر چه کار میتوانم بکنم؟
اگر قرار است ما کار جدید انجام دهیم باید با سالها پیش فرق داشته باشیم. یک موبایل از پنج سال پیش تا به حال چقدر سیستم هایش تغییر کرده و به روز شده، حال چطور توقع داشته باشیم ما که انسان هستیم، نحوه تربیتمان با پنجاه سال قبل نباید فرق کند؟ ما نیاز به رویکرد متوازن با شرایط روز داریم.
الان ما میگوییم دعوایمان با غرب این است که آنها به خانواده اهمیت نمیدهند و میخواهند خانواده ایرانی را دچار تزلزل کنند، خود ما بیشتر این تیشه را بر ریشه میزنیم. چطور؟ مجری تلویزیون ما با چهل و اندی سال سن هنوز مجرد است و وقتی از او میپرسم مجردی یا متأهل به من با توهین پاسخ میدهد که به شما چه ربطی دارد؟ خیلی چیزها دو دو تا چهارتاست. تبیین کردن این مسائل به هنر ما مربوط میشود.
نوجوان چهارده سالهای که با یک زن بدکار آن سر دنیا در فضای اینستاگرام ارتباط برقرار میکند و میگوید که مدام به او فکر میکند، کم مهارتی والدینش را نشان میدهد. پدر و مادر ارتباطاتت را قوی کن!
همین اخیرا موردی داشتم که دختر نوجوانی با یک پسر غریبه به شهر دیگری فرار میکردند که پدر دختر آنها را سربزنگاه گرفته بود و همه خانواده با هم نزد من آمدند تا کمکشان کنم. وقتی از دختر پرسیدم که چرا میخواستی فرار کنی، میگفت پدر و مادرم همیشه با هم درگیرند، چرا باید در این خانه بمانم؟ من هم به او گفتم چطور به پسری که نمیشناسی و تنها چهار ماه است که در فضای مجازی آشنا شدی، اعتماد کردی؟ همه این چراها به والدین باز میگردد و باید این خانواده ایرانی از نو مورد بررسی قرار بگیرد.
ما نیاز به برنامه سازیهای به روز برای آگاهی رسانی به خانوادهها داریم، از فضاهای آنلاین میتوانیم استفاده کنیم تا خانوادهها را آگاه کنیم.
بیشتربخوانید
منبع: فارس