رمان «جزیره‌ی دکتر لیبریس» نه تنها مطالعه کردن را تشویق و ترغیب می‌کند، بلکه راه درست مطالعه کردن را نیز به مخاطب خود نشان می‌دهد.

جزیره‌ی اسرار آمیز دکتر لیبریس
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ «جزیره دکتر لیبریس» نوشته‌ کریس گرابنستاین و ترجمه‌ی نگار عباس‌پور است و نشر پرتقال آن را منتشر کرده است.

 اگر تا حالا فکر می‌کردید فقط یک جزیزه‌ی اسرارآمیز وجود داشته و آن هم فقط از تخیل ژول‌ورن بیرون آمده، باید گفت سخت در اشتباهید. در جزیره‌ی اسرارآمیز ژول‌ورن انسان‌های دو قرن پیش برای فرار از دست انقلابی که در کشور فرانسه رخ داده با یک بالن به جزیره‌ای می‌روند و آن‌جا ناگهان خود را با جلوه‌های جهانی مدرن مواجه می‌بینند. چیزهایی مثل یک زیردریایی با تمام امکانات پیشرفته که شاید نمونه‌اش هنوز هم در جهان واقعی ساخته نشده است.  

اما در داستان «جزیره‌ی دکتر لیبریس»، پسری به نام «بیلی گیلفویل» فقط برای این‌که چند وقتی را کنار مادرش باشد، به جزیره‌ای آرام می‌رود که مادر برای کارهای تحقیقاتی و انجام پروژه‌ پایان نامه‌اش به آن‌جا رفته است. بیلی باید چند وقتی را پیش مادر بماند. او که معلوم است همیشه با امکانات مدرن شهری زندگی کرده، خیلی زود از زندگی در جزیره خسته شده و حوصله‌اش سر می‌رود. بچه‌های همسایه هم ظاهرا میانه‌ی خوبی با او ندارند. اتفاق ناگوارتر برای بیلی وقتی است که گوشی آیفونش در اثر اتفاقی از بین می‌رود و او از بازی‌های روی گوشی هم محروم می شود. اما مادر اتاق مطالعه‌ی خانه را به او نشان می‌دهد و به او توصیه می‌کند وقت فراغتش را با مطالعه بگذراند. بیلی چندان رغبتی به این کار ندارد. اما با باز کردن اولین کتاب اتفاقاتی می‌افتد که نه تنها بیلی که خواننده‌ی داستان نیز همراه بیلی مشتاق می‌شود حادثه به حادثه در کنار بیلی باشد و همراه او به زندگی قهرمانان کتاب‌ها سر بزند.

بیلی به کمک کتاب‌ها با هرکول همقدم می‌شود و ماجراجویی‌های این شخصیت اسطوره‌ای را از نزدیک مشاهده می‌کند. او با پوزئیدون خدای دریاهای یونان باستان دیدار می‌کند و همراه گالیله به کمک مردم نیازمند می‌رود و در کنار سه تفنگدار مبارزه می‌کند.

«جزیره‌ی دکتر لیبریس» علی‌رغم ظاهر ساده و زبان و روایت روانش از اوج و فرودهای بسیاری برخوردار است. اوج و فرودهایی که بیلی با وارد شدن به جهان کتاب و مطالعه آن‌ها تجربه می‌کند. هیجانی که تا پیش از این هرگز در بازی‌های کامپیوتری تجربه نکرده است. شاید نویسنده تلاش دارد به مخاطب خود بگوید که هنوز هم تخیل حرف اول را در ماجراسازی و ماجراجویی و ایجاد هیجان می‌زند. دیگر این‌که بازی‌های کامپیوتری نمی‌تواند جای تخیل ناب و خلاق خود بچه‌ها را بگیرد. فقط کافی است این تخیل به کار گرفته شود و با مطالعه و درست فکر کردن ورزیده شود.  

رمان «جزیره‌ی دکتر لیبریس» نه تنها مطالعه کردن را تشویق و ترغیب می‌کند، بلکه راه درست مطالعه کردن را نیز به مخاطب خود نشان می‌دهد. البته شاید برای نویسندگان امروزی نیز حرفی برای گفتن داشته باشد. این‌که می‌شود اثری خلق کرد که شخصیت‌های آن از فرط باورپذیر بودن مثل انسان‌های واقعی قدم به جهان مخاطب خود می‌گذارند و با او همراه و همپا می‌شوند تا در عبور از گذرگاه‌های سخت یاری‌اش کنند. 
 
 
انتهای پیام/
 
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.