وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهالسلام إِذَا اسْتَقَالَ مِنْ ذُنُوبِهِ، أَوْ تَضَرَّعَ فِی طَلَبِ الْعَفْوِ عَنْ عُیوبِهِ:و از دعاهای امام زین العابدین(ع) در زمانی که طلب گذشت از گناهانش میکرد و در طلب بخشش عیبهایش بود:
اللَّهُمَّ یا مَنْ بِرَحْمَتِهِ یسْتَغیثُ الْمُذْنِبُونَ، وَ یا مَنْ إِلَی ذِکرِ إِحْسَانِهِ یفْزَعُ الْمُضْطَرُّونَ، وَ یا مَنْ لِخِیفَتِهِ ینْتَحِبُ الْخَاطِئُونَ ، یا أُنْسَ کلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِیبٍ، وَ یا فَرَجَ کلِّ مَکرُوبٍ کئِیبٍ، وَ یا غَوْثَ کلِّ مَخْذُولٍ فَرِیدٍ، وَ یا عَضُدَ کلِّ مُحْتَاجٍ طَرِیدٍ.بارخدایا،ای که گناهکاران به رحمتت فریارسی میکنند، وای که بیچارگان به یادآوری احسانت پناه میبرند،ای که خطاکاران از بیم تو به شدت گریه میکنند، ای همدم هر وحشتزده دور از وطن، ای گشایش هر اندوهگین دلشکسته،ای فریادرس هر درمانده تنها،ای مددکار هر محتاج رانده شده.
أَنْتَ الَّذِی «وَسِعْتَ کلَّ شَیءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً، وَ أَنْتَ الَّذِی جَعَلْتَ لِکلِّ مَخْلُوقٍ فِی نِعَمِک سَهْماً، وَ أَنْتَ الَّذِی عَفْوُهُ أَعْلَی مِنْ عِقَابِهِ، وَ أَنْتَ الَّذِی تَسْعَی رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ. وَ أَنْتَ الَّذِی عَطَاؤُهُ أَکثَرُ مِنْ مَنْعِهِ.
تویی که رحمت و دانشت همه چیز را فرا گرفته، تویی که هر آفریده را از نعمتهایت بهرهای مقرر فرمودهای، تویی که عفوت بر عقابت غلبه دارد، و تویی که مهرت پیشاپیش غضبت در حرکت است، و تویی که عطایت از منعت بیشتر است.
وَ أَنْتَ الَّذِی اتَّسَعَ الْخَلَائِقُ کلُّهُمْ فِی وُسْعِهِ. وَ أَنْتَ الَّذِی لَا یرْغَبُ فِی جَزَاءِ مَنْ أَعْطَاهُ. وَ أَنْتَ الَّذِی لَا یفْرِطُ فِی عِقَابِ مَنْ عَصَاهُ. وَ أَنَا، یا إِلَهِی، عَبْدُک الَّذِی أَمَرْتَهُ بِالدُّعَاءِ فَقَالَ: لَبَّیک وَ سَعْدَیک،ها أَنَا ذَا، یا رَبِّ، مَطْرُوحٌ بَینَ یدَیک. أَنَا الَّذِی أَوْقَرَتِ الْخَطَایا ظَهْرَهُ، وَ أَنَا الَّذِی أَفْنَتِ الذُّنُوبُ عُمُرَهُ، وَ أَنَا الَّذِی بِجَهْلِهِ عَصَاک، وَ لَمْ تَکنْ أَهْلًا مِنْهُ لِذَاک. و تویی که پهنه رحمت و مهرت همه آفریدگان را فراگرفته، و تویی که چون نعمت به کسی مرحمت کنی چشم پاداش از او نداری، و تویی که در کیفر عاصیان از اندازه نمیگذری، و من،ای خدای من، آن بنده توام که او را به دعا فرمان دادی پس لبّیک و سَعْدَیک گفت و فرمانت را بجای آورد، اینک منمای پروردگار من که در پیشگاهت به خاکساری درافتادهام، منم که خطاها پشتم را گرانبار کرده، و منم که گناهان عمرم را به تباهی برده، و منم که از سر جهالت تو را نافرمانی کردهام در صورتی که تو شایسته این نبودی که من چنین کنم.
هَلْ أَنْتَ، یا إِلَهِی، رَاحِمٌ مَنْ دَعَاک فَأُبْلِغَ فِی الدُّعَاءِ أَمْ أَنْتَ غَافِرٌ لِمَنْ بَکاک فَأُسْرِعَ فِی الْبُکاءِ أَمْ أَنْتَ مُتَجَاوِزٌ عَمَّنْ عَفَّرَ لَک وَجْهَهُ تَذَلُّلًا أَمْ أَنْتَ مُغْنٍ مَنْ شَکا إِلَیک، فَقْرَهُ تَوَکلًا، إِلَهِی لَا تُخَیبْ مَنْ لَا یجِدُ مُعْطِیاً غَیرَک، وَ لَا تَخْذُلْ مَنْ لَا یسْتَغْنِی عَنْک بِأَحَدٍ دُونَک. ای خدای من، آیا اگر کسی تو را بخواند بر او رحمت میآوری تا در دعا بکوشم؟ یا کسی را که به درگاهت بنالد میآمرزی تا در گریه شتاب نمایم؟ یا از کسی که از سرِ فروتنی صورت به خاک درگاهت بساید در میگذری؟ یا کسی را که به پیشگاهت از سرِ اعتماد از فقر و نداری خود شکوه کند بینیاز میگردانی؟ ای خدای من، آن را که جز تو عطاکنندهای نمییابد ناامید مکن و کسی را که از تو به غیر تو بینیاز نمیشود، بییاری مگذار.
إِلَهِی فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تُعْرِضْ عَنِّی وَ قَدْ أَقْبَلْتُ عَلَیک، وَ لَا تَحْرِمْنِی وَ قَدْ رَغِبْتُ إِلَیک، وَ لَا تَجْبَهْنِی بِالرَّدِّ وَ قَدِ انْتَصَبْتُ بَینَ یدَیک. أَنْتَ الَّذِی وَصَفْتَ نَفْسَک بِالرَّحْمَةِ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْحَمْنِی، وَ أَنْتَ الَّذِی سَمَّیتَ نَفْسَک بِالْعَفْوِ فَاعْفُ عَنِّی، قَدْ تَرَی یا إِلَهِی، فَیضَ دَمْعِی مِنْ خِیفَتِک، وَ وَجِیبَ قَلْبِی مِنْ خَشْیتِک، وَ انْتِقَاضَ جَوَارِحِی مِنْ هَیبَتِک.خدای من، پس بر محمد و آلش درود فرست و اکنون که به تو روی آوردهام از من روی مگردان و در حالی که دل به تو دادهام محرومم منما و اکنون که در درگاهت به پای ایستادهام دست رد به سینهام مزن. تویی که ذات خود را به رحمت و مهر توصیف کردهای. پس بر محمد و آلش درود فرست، و بر من رحمت آور، و تویی آن که خود را خطابخش نامیدهای، پس مرا عفو کن، بیشک مینگریای خدای من، از خوفت جریان اشکم را، و از ترست پریشانی دلم را، و از هیبتت لرزش اعضایم را.
کلُّ ذَلِک حَیاءٌ مِنْک لِسُوءِ عَمَلِی، وَ لِذَاک خَمَدَ صَوْتِی عَنِ الْجَأْرِ إِلَیک، وَ کلَّ لِسَانِی عَنْ مُنَاجَاتِک. یا إِلَهِی فَلَک الْحَمْدُ فَکمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَی فَلَمْ تَفْضَحْنِی، وَ کمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّیتَهُ عَلَی فَلَمْ تَشْهَرْنِی، وَ کمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِک عَنِّی سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلِّدْنِی مَکرُوهَ شَنَارِهَا، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ یلْتَمِسُ مَعَایبِی مِنْ جِیرَتِی، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِک عِنْدِی، ثُمَّ لَمْ ینْهَنِی ذَلِک عَنْ أَنْ جَرَیتُ إِلَی سُوءِ مَا عَهِدْتَ مِنِّی! ، فَمَنْ أَجْهَلُ مِنِّی، این همه از شرمساری من به خاطر سوء رفتار من است، و به همین خاطر از شدّت زاری به درگاهت صدایم فرو خفته و زبانم از راز و نیاز با تو بازمانده. ای خدای من، سپاس تو را، چه بسا عیبها که بر من پوشاندی و مرا به میدان افتضاح و رسوایی نکشاندی و بسا گناهان مرا که مستور داشتی و به آنم مشهور ننمودی و بسا بدیها و پلیدیهای من که پرده آنها ندریدی و حلقه ننگ آن زشتیها بر گردنم نیفکندی و زشتیهای گناهم را نزد همسایگانی که در پی عیوب مناند و حسودانی که خواهان زوال نعمتت از مناند آشکار ننمودی، ولی این الطافِ تو مرا از گرایش به بدیهایی که از من سراغ داری باز نداشت!
یا إِلَهِی، بِرُشْدِهِ وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنِّی عَنْ حَظِّهِ وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنِّی مِنِ اسْتِصْلَاحِ نَفْسِهِ حِینَ أُنْفِقُ مَا أَجْرَیتَ عَلَی مِنْ رِزْقِک فِیمَا نَهَیتَنِی عَنْهُ مِنْ مَعْصِیتِک وَ مَنْ أَبْعَدُ غَوْراً فِی الْبَاطِلِ، وَ أَشَدُّ إِقْدَاماً عَلَی السُّوءِ مِنِّی حِینَ أَقِفُ بَینَ دَعْوَتِک وَ دَعْوَةِ الشَّیطَانِ فَأَتَّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلَی غَیرِ عَمًی مِنِّی فِی مَعْرِفَةٍ بِهِ وَ لَا نِسْیانٍ مِنْ حِفْظِی لَهُ، وَ أَنَا حِینَئِذٍ مُوقِنٌ بِأَنَّ مُنْتَهَی دَعْوَتِک إِلَی الْجَنَّةِ، وَ مُنْتَهَی دَعْوَتِهِ إِلَی النَّارِ. پس ای خدای من، نادانتر از من به صلاح کار خود کیست؟ و غافلتر از من به نصیب و حظّ خویش کدام انسان است؟ و چه کسی از من از اصلاح نفس خویش دورتر است آنگاه که تمام نعمتهایی را که به من لطف میکنی در اموری که مرا از آن نهی فرمودهای صرف میکنم؟ و چه کسی بیش از من در غرقاب باطل فرو رفته و بر اقدام به گناه پیشتاز شده آنگاه که میان دعوت تو و دعوت شیطان توقف میکنم و با آنکه او را بهخوبی میشناسم و وضع او از یاد من نرفته، دعوت او را پیروی میکنم؟ در صورتی که میدانم عاقبت دعوت تو به سوی بهشت، و سرانجام دعوت او به سوی آتش جهنم است.
سُبْحَانَک!! مَا أَعْجَبَ مَا أَشْهَدُ بِهِ عَلَی نَفْسِی، وَ أُعَدِّدُهُ مِنْ مَکتُومِ أَمْرِی. وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِک أَنَاتُک عَنِّی، وَ إِبْطَاؤُک عَنْ مُعَاجَلَتِی، وَ لَیسَ ذَلِک مِنْ کرَمِی عَلَیک، بَلْ تَأَنِّیاً مِنْک لِی، وَ تَفَضُّلًا مِنْک عَلَی لِأَنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِیتِک الْمُسْخِطَةِ، وَ أُقْلِعَ عَنْ سَیئَاتِی الْمُخْلِقَةِ، وَ لِأَنَّ عَفْوَک عَنِّی أَحَبُّ إِلَیک مِنْ عُقُوبَتِی، بَلْ أَنَا، ای پاک خدای من، چه شگفتانگیز است که به زیان خود شهادت میدهم! و امور نهان خود را شماره مینمایم!و شگفتآورتر از آن بردباری تو از من، و درنگت از مؤاخذه سریع من است، و علّتش این نیست که من در آستان تو انسانی بزرگوارم، بلکه از روی مدارای تو با من و تفضّل تو بر من است، تا مگر از نافرمانی تو که خشمانگیز است باز ایستم و خود را از گناهانی که آبرویم را میبرد بازدارم، و از آن روست که گذشتت را از من بیش از کیفرم دوست داری.
یا إِلَهِی، أَکثَرُ ذُنُوباً، وَ أَقْبَحُ آثَاراً، وَ أَشْنَعُ أَفْعَالًا، وَ أَشَدُّ فِی الْبَاطِلِ تَهَوُّراً، وَ أَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِک تَیقُّظاً، وَ أَقَلُّ لِوَعِیدِک انْتِبَاهاً وَ ارْتِقَاباً مِنْ أَنْ أُحْصِی لَک عُیوبِی، أَوْ أَقْدِرَ عَلَی ذِکرِ ذُنُوبِی. وَ إِنَّمَا أُوَبِّخُ بِهَذَا نَفْسِی طَمَعاً فِی رَأْفَتِک الَّتِی بِهَا صَلَاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِینَ، وَ رَجَاءً لِرَحْمَتِک الَّتِی بِهَا فَکاک رِقَابِ الْخَاطِئِینَ. اللَّهُمَّ وَ هَذِهِ رَقَبَتِی قَدْ أَرَقَّتْهَا الذُّنُوبُ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعْتِقْهَا بِعَفْوِک، وَ هَذَا ظَهْرِی قَدْ أَثْقَلَتْهُ الْخَطَایا، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَفِّفْ عَنْهُ بِمَنِّک.وگرنهای خدای من، گناهانم فراوانتر، و آثارم زشتتر، و کردارم شنیعتر، و گستاخیام در باطل شدیدتر، و بیداریام برای طاعتت بسیار ضعیفتر و هشیاری و مراقبتم در مقابل تهدیدت ناچیزتر از آن است که بتوانم عیوبم را در پیشگاهت شماره کنم، یا قدرت یادکردن گناهانم را داشته باشم، و خود را به این صورت نکوهش میکنم؛ زیرا که به مهرت چشم طمع دارم که اصلاح کار گنهکاران وابسته به مِهر توست، و هم از باب امید به رحمت توست که آزادی خطاکاران در گرو آن است. خدای من، این گردن من است که گناهان آن را در بند کرده، پس بر محمد و آلش درود فرست، و آن را به عفوت از عذاب بِرَهان، و این پشت من است که بار خطاها آن را سنگین نموده، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به بخششت آن را سبک فرما.
یا إِلَهِی لَوْ بَکیتُ إِلَیک حَتَّی تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَینَی، وَ انْتَحَبْتُ حَتَّی ینْقَطِعَ صَوْتِی، وَ قُمْتُ لَک حَتَّی تَتَنَشَّرَ قَدَمَای، وَ رَکعْتُ لَک حَتَّی ینْخَلِعَ صُلْبِی، وَ سَجَدْتُ لَک حَتَّی تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَای، وَ أَکلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمُرِی، وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِی، وَ ذَکرْتُک فِی خِلَالِ ذَلِک حَتَّی یکلَّ لِسَانِی، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِی إِلَی آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْیاءً مِنْک مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِک مَحْوَ سَیئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَیئَاتِی. ای خدای من، اگر به درگاهت آنقدر زاری کنم که پلک چشمانم بر هم افتد، و چندان به گریه و ناله صدا بلند کنم که صدایم قطع گردد و چندان به پیشگاهت بر پای ایستم که پایم ورم کند، و آنقدر برایت رکوع نمایم که استخوانهای پشتم از هم بپاشد و چندان سجده کنم که چشمهایم از کاسه درآید و در همه عمرم خاک زمین خورم و تا زندهام آب آلوده به خاکستر بنوشم و در اثنای این احوال چندان ذکر تو گویم که زبانم از کار بماند، آنگاه از روی شرمساری چشم به آفاق آسمان باز نکنم، با این همه مستحق محو یکی از گناهانم نخواهم بود.
وَ إِنْ کنْتَ تَغْفِرُ لِی حِینَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَک، وَ تَعْفُو عَنِّی حِینَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَک فَإِنَّ ذَلِک غَیرُ وَاجِبٍ لِی بِاسْتِحْقَاقٍ، وَ لَا أَنَا أَهْلٌ لَهُ بِاسْتِیجَابٍ، إِذْ کانَ جَزَائِی مِنْک فِی أَوَّلِ مَا عَصَیتُک النَّارَ، فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَأَنْتَ غَیرُ ظَالِمٍ لِی. و اگر به وقتی که سزاوار آمرزشت شوم مرا بیامرزی، و در آن زمان که مستحق عفوت شوم از من بگذری، همانا این آمرزش و بخشش به خاطر استحقاق من نیست، و من این شایستگی را ندارم؛ زیرا جزای من در نخستین گناه آتش جهنم بود، پس اگر مرا به عذاب مبتلا کنی بر من ستم نکردهای.
إِلَهِی فَإِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنِی بِسِتْرِک فَلَمْ تَفْضَحْنِی، وَ تَأَنَّیتَنِی بِکرَمِک فَلَمْ تُعَاجِلْنِی، وَ حَلُمْتَ عَنِّی بِتَفَضُّلِک فَلَمْ تُغَیرْ نِعْمَتَک عَلَی، وَ لَمْ تُکدِّرْ مَعْرُوفَک عِنْدِی، فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعِی وَ شِدَّةَ مَسْکنَتِی، وَ سُوءَ مَوْقِفِی. ای خدای من، اکنون که مرا به پردهپوشیات در پوشیده و رسوایم نکردهای و به بزرگواریات با من مدارا نمودهای و به کیفرم عجله نکردهای و از سرِ فضلت بردباری ورزیدهای و نعمتت را از من زایل نساختهای، و احسانت را بر من تیره ننمودهای، پس بر طول زاریام و سختی زمینگیریام، و بدی حالم رحمت آر.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنِی مِنَ الْمَعَاصِی، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِالطَّاعَةِ، وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْإِنَابَةِ، وَ طَهِّرْنِی بِالتَّوْبَةِ، وَ أَیدْنِی بِالْعِصْمَةِ، وَ اسْتَصْلِحْنِی بِالْعَافِیةِ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الْمَغْفِرَةِ، وَ اجْعَلْنِی طَلِیقَ عَفْوِک، وَ عَتِیقَ رَحْمَتِک، وَ اکتُبْ لِی أَمَاناً مِنْ سُخْطِک، وَ بَشِّرْنِی بِذَلِک فِی الْعَاجِلِ دُونَ الْآجِلِ، بُشْرَی أَعْرِفُهَا، وَ عَرِّفْنِی فِیهِ عَلَامَةً أَتَبَینُهَا. بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست و مرا از گناهان حفظ کن، و به طاعتم وادار، و حُسن بازگشت قلبی را روزیم فرما، و از لوث گناه به توفیق توبه پاکم کن، و به موهبت عصمت تأییدم نما، و امر حیات و زندگیام را با عافیت به صلاح آر، و شیرینی عفوت را به من بچشان، و مرا رها شده عفو و آزاد گشته رحمتت قرار ده و از خشم خود خطّ امانم ده، و هم اکنون نه در آینده به مژده آن خوشحالم کن، مژدهای که آن را بشناسم، و با نشانهای که آن را آشکار ببینم آگاهم فرما.
إِنَّ ذَلِک لَا یضِیقُ عَلَیک فِی وُسْعِک، وَ لَا یتَکأَّدُک فِی قُدْرَتِک، وَ لَا یتَصَعَّدُک فِی أَنَاتِک، وَ لَا یئُودُک فِی جَزِیلِ هِبَاتِک الَّتِی دَلَّتْ عَلَیهَا آیاتُک، إِنَّک تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ، وَ تَحْکمُ مَا تُرِیدُ، «إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ».که این کار از توان تو بیرون نیست، و از قدرتت بر تو دشوار نباشد و با توجه به حلمت بر تو سخت نیست، و در قبال بخششهای فراوانت که آیات تو گواه آنهاست بر تو سنگین نیاید، که همانا تو هر چه خواهی کنی، و به هر چه ارادهات تعلق گیرد فرمان دهی، که تو بر هر کار و همه چیز توانایی.
انتهای پیام/