ميگويم مريخ! چون بر خلاف آنچه تاكنون ديدهام، آثار انيميشن داخلي، نه تكنيك قابل قبولي داشتهاند و نه داستان پيش برنده و جذابي؛ اما سريال فرزندان آفتاب، هم به لحاظ تكنيك و هم به لحاظ داستان، خود من و پسران 12 ساله و 5 ساله ام رابا خود همراه كرده است. با داستانهايي كه برگرفته از واقعيات زندگي مردم در قبل و بعد از انقلاب و جريان مبارزات آنهاست و آنقدر واقعي است كه مرا از پاسخگويي به برخي از سوالات فرزند بزرگترم در مورد جنگ و انقلاب بينياز كرده است.
فرزندان آفتاب، بر خلاف مجموعههاي ديگر داخلي، قهرمانهاي مذهبي و انقلابي براي مخاطبان كودك و نوجوان خود آفريده است، كه كنشهاي قهرمانانه خود را از ديانت و دغدغههاي اجتماعي و مذهبيشان اخذ ميكنند. درست شبيه مردم ايران كه بر اساس سبك زندگي اسلامي و ايراني خود همزمان با دفاع و مقاومت، زندگي هم كردند و اين سان اين سريال توانسته است به خوبي از پس الگوسازي براي مخاطبين خود برآيد، الگوهايي كه كاملا آشنا از كار درآمده اند، در حرف زدنها و تكيه كلامها، غذا خوردنها، نوع پوشيدن لباس و برخورد بزرگترها و كوچكترها و چشم پوشي از خطاي دوستان، همگي برگرفته از فرهنگ اسلامي و ايراني اين مرز و بوم است.
قهرماناني كه با هم بزرگ ميشوند و در بستر وقايع انقلاب و جنگ رشد مي كنند و همزمان با اين رشد، دلايل عصيان مردم بر طاغوت و مقاومت در برابر رژيم بعث را نيز براي مخاطبان كودك و نوجوان خود استدلال مينمايند؛ پديدهاي كه حتي در سريالهاي رئال تلويزيون نيز مفقود و غايب است (روابط علي و معلولي براي وقوع انقلاب و مقاومت هشت ساله مردم در جنگ).
اما فتح الفتوح مجموعه فرزندان آفتاب، آن است كه ضرورت تحمل تلخي و سختي از دست دادن دوست را با حلاوت و شريني شهادت براي مخاطبان نوجوان خويش تبيين نموده است ضرورت درك و باور شعار هيهات مناالذله را ...!
لحظات و سكانسهاي ناب اين مجموعه پر است از ارزشها و آرمانهاي انقلاب اسلامي، كه اكنون اسير چنبره ي همايشها و سمينارهاي بي تأثير سازماني و دولتي شده اند. مانند سبك زندگي اسلامي ايراني، معنويت افزايي، ساده زيستي و ...
سرزمين آفتاب توانسته است به مخاطبين خود بگويد كه آرمانخواهي انسان مستلزم صبر بر رنجهاست و اين توانايي گوهر ناياب هنر نمايشي عصر ماست چه در سيما و چه در سينما...!
احسان صاحب جمعيان