به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران، روزنامه الخلیج چاپ امارات نوشت: در هفته های اخیر ، مشخص شده است که شرکتهای اسرائیلی به شدت تمایل دارند به آسیا نزدیک شوند و هدف، بهره برداری از تقاضا برای استفاده از ابتکارات و نو آوریهای این شرکتها در زمینه های فن آوری است. ظاهرا اسرائیل هم از این رویکرد شرکتها به دو علت ،به شدت حمایت می کند اول برای متنوع کردن بازارهای صادرات و دوم برای مقابله با تحریمهای روز افزون این شرکتها در اروپاست.
دراین راستا بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل، ماه گذشته گفت ما قطعا به دنبال کاهش اتکاء به بازارهای غرب اروپا هستیم. نکته قابل ملاحظه دراین خصوص این است که وی این سخنان را در زمان دیدار با شینزوآبه نخست وزیر ژاپن که هجدهم تا بیستم ژانویه به اسرائیل سفر کرده بود مطرح کرد و این سفر اولین سفر یکی از نخست وزیرهای ژاپن به اسرائیل در نه سال گذشته محسوب می شود. درست است که نتانیاهو که وزیر دارائی بوده و از حامیان بازار آزاد است و از سفر نخست وزیر ژاپن برای، یکی جلوه دادن «تهدید» برنامه های هسته ای علیه اسرائیل با «تهدید »برنامه های هسته ای کره شمالی علیه ژاپن بهره برداری کرده است ولی در عین حال این هم درست است که علت این رویکرد اسرائیل ( به آسیا ) علل و انگیزه های واقعی خود را دارد و مهمترین این علل طبق ادعاهای نتانیاهو این است که در اروپای غربی موجی از اسلامگرائی و یهودی ستیزی به راه افتاده است و اسرائیل به دنبال یافتن بازارهای جایگزین در دنیاست. دراین جا این سوال مطرح است که آیا اسرائیل می تواند از بازارهای اروپا بی نیاز شود و سوال دیگر این که علت رفتن اسرائیل به سوی بازارهای آسیا چیست؟ در ابتدا باید گفت این سخنان نتانیاهو در زمانی مطرح می شود که نگرانی دولت اسرائیل از تدابیر تجاری اتحادیه اروپا علیه اسرائیل به سبب سیاستهای شهرک سازی در اراضی فلسطینی افزایش یافته است.
علاوه بر اینها ، این احتمال وجود دارد که مشکلات تجاری میان اسرائیل و اروپای غربی به علت تحریمها و بیرون کشیدن سرمایه گذاریها از اسرائیل و تحمیل مجازاتها بر تل آویو افزایش یابد. دراین راستا برخی شرکتهای اروپائی همچون شرکتهای هلندی و دانمارکی ، معاملات خود را با شرکتهای اسرائیلی قطع کرده اند. نویسنده می افزاید با وجود اینها باید به این نکته اذعان کرد که اروپا همچنان شریک مهم اسرائیل محسوب می شود و آسیا بعد از این قاره قرار دارد. طبق گزارش دفتر مرکزی آمار اسرائیل ،چهل و پنج ممیز هشت دهم درصد واردات اسرائیل از اروپاست و در مقابل سی و پنج ممیز هشت دهم درصد از کل صادرات اسرائیل به اروپا صادر می شود. اما در خصوص قاره آسیا باید گفت طبق گزارشها ،واردات اسرائیل از آسیا در حدود بیست و دو ممیز پنج دهم درصد است در حالی که صادرات اسرائیل به این قاره بیست و پنج ممیز چهاردهم از کل صادرات اسرائیل به خارج است. نکته قابل توجه در این آمارها این است که « نیمی » از صادرات اسرائیل به آسیا را تنها دو شرکت «انتل » و شرکت « اسرائیل کیمیکالز » که تولید کننده بوتاکس است صورت می دهند. نویسنده با توجه به اینکه اروپا از نظر موقعیت سیاسی و نظامی هم مهم است این سوال را مطرح می کند که با در نظر گرفتن این مطالب چرا اسرائیل به دنبال بازارهای آسیاست؟ به عقیده نویسنده ،دراین راستا باید به نفوذهای راهبردی مهمی که اسرائیل در قاره آسیا داشته است اشاره کرد . اسرائیل موفق شده است با بسیاری از کشورهای این قاره روابط ایجاد کند که مهمترین آنها عبارتند از : ترکیه ، ژاپن ،تایلند ،میانمار ،کامبوج ،چین و هند و جمهوریهای آسیای مرکزی. نویسنده خاطر نشان می کند اسرائیل این نفوذها را از طریق سیاست « روش راههای ارتباطی » منتهی به دروازه های آسیا صورت داده است . و این با وجودی است که این دروازه ها ، قبلا به خاطر حمایت آسیائیها از قضیه فلسطین و روابط تاریخی اعراب با آسیا از طریق جنبش همبستگی «آفریقا - آسیا » و جنبش عدم تعهد قفل شده به نظر می رسیدند. واقعیت آن است که اسرائیل تنها به نفوذ دراین قاره بسنده نکرده است و اکنون از بعد نظامی یکی از مهمترین صادر کنندگان تسلیحات به آسیا قلمداد می شود .
به نحوی که روزنامه اسرائیلی «هاآرتص » در گزارش بیست و ششم اکتبر گذشته نوشت اسرائیل بزرگترین صادر کننده سلاح به کشورهای آسیائی است. طبق این گزارش هند در میان کشورهای آسیائی ، بیشترین سلاح را از اسرائیل وارد می کند و موشکهای ضد تانک را به ارزش نیم میلیارد دلار از اسرائیل خریداری کرده است و علاوه بر اینها به دنبال دستیابی به موشکهای « براک » و استقرار موشکهای مجهز به سامانه (awacs) به ارزش بیش از یک میلیارد دلار است. البته تنها هند نیست که اسرائیل توانسته است با این کشور وارد معامله شود و اسرائیل با چین هم روابط دارد. نویسنده می افزاید دولت اسرائیل اواسط سال دوهزار و چهارده ،خواستار سرعت بخشیدن به اجرای طرحی شد که نتانیاهو بیش از دوازده سال قبل و زمانی که وزیر دارائی بود آن را عرضه کرده بود. این طرح بر اساس ، ایجاد راه آهن سریع السیر است که شهر ایلات ، بندری در جنوب اسرائیل و مشرف به دریای سرخ را به اشدود که بزرگترین بندر اسرائیل در کنار مدیترانه است مرتبط می کند. روشن است که هدف اسرائیل از این طرح ،تلاش برای از میان برداشتن راههای قدیمی تجارت در منطقه خاورمیانه است و معنی دقیق آن این است که این طرح جایگزین کانال سوئز است. هرچند ،دولت اسرائیل بیش از بیست ماه ( از مه دوهزار و دوازده ) است که این طرح را تصویب کرده است ولی برخی انتقادها باعث شد اجرای این طرح تا سال گذشته به تعویق بیافتد. نکته قابل ملاحظه در این طرح هم این است که چین شریک اجرای این طرح است.بنابر این با افزایش حجم تجارت با آسیا و با افزایش روز افزون تجارت میان آسیا و اتحادیه اروپا ،اسرائیل تلاش می کند موقعیت خاصی در این محور مهم تجاری در جهان برای خود بیابد. در خصوص چین هم باید گفت این طرح ، اضافه بر طرحهای دیگر این کشور برای بازسازی تاسیسات زیربنائی راههای تجاری با جهان ،به ویژه با اروپا مثل پل زمینی «اروپا - آسیا » است. این پل را چین اخیرا تکمیل کرده است و در واقع خط آهنی است که کالاها را از مرکز چین مستقیما به آلمان منتقل می کند . از دیگر طرحهای چین می توان به بازسازی بندر «بیریه » در آتن و طرحهای دیگر زیربنائی این کشور درشرق آفریقا اشاره کرد. نویسنده با اشاره به این که آسیای مرکزی برای کشورهای عربی هم مهم محسوب می شود می افزاید با همه اینها حضور اعراب بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آسیای مرکزی کمرنگ شد و این امر باعث شد دروازه های این منطقه به روی اسرائیل باز شود تا طرحهای عظیم خود را در آنجا پیاده کند و به این کشورها کمکهای اقتصادی و نظامی کند و حتی طرحهای سرمایه گذاری را پیاده کند که در حد سلطه یافتن اسرائیل ، بر برخی از زمینه ها همچون انرژی است به ویژه که آسیای مرکزی غنی از منابع انرژی همچون نفت و گاز است.
با توجه به این مسائل باید گفت اسرائیل تنها به مسائل اقتصادی در این منطقه بسنده نخواهد کرد و ما شاهد اجرای « طرحهای » صهیونیستی هستیم که اهداف و راهبردهایشان مشخص است. چون اسرائیل تنها برای یک مشت نفت و معدن به این منطقه نرفته است بلکه به خاطر مسائل نظامی که بعد اطلاعاتی هم دارد به این منطقه رفته است به ویژه که این منطقه نزدیک به ایران هم هست. دراین جا این سوال مطرح است که با توجه به تحولاتی که منطقه خاورمیانه در چهار سال گذشته با آن مواجه بوده است و با توجه به وقوع «تحولات عربی » که سرنگون شدن نظامهای عربی را به دنبال داشته است و زمینه را برای تبدیل شدن احتمالی برخی کشورها به دولت شکست خورده فراهم کرده است و آیا با توجه به اینکه اسرائیل سرگرم برداشت جدیدی از تاریخ منطقه عربی است و در کنار آن علاوه بر آفریقا ، به شدت تلاش می کند در آسیا و به ویژه آسیای مرکزی نفوذ کند کشورهای عربی می توانند برای مقابله با محاصره اقتصادی ،نظامی ، فناوری و اطلاعاتی علیه منطقه عربی راهبردی اتخاذ کنند؟
انتهای پیام./.