به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران، "روبرت کاگان" در تحلیلی برای این روزنامه نوشت: در این جا، پنج دلیل مطرح شده است که بر آن اساس، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل باید مودبانه دعوت "جان بونر"، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا را برای سخنرانی در جلسه مشترک کنگره علیه ایران رد کند.
دلیل اول، انجام این سخنرانی در زمان نامناسب است. مهم نیست که آمریکا و اسرائیل هم پیمانان خوبی برای یکدیگر هستند و این هم مهم نیست که چه روابط بدی میان باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا و نتانیاهو وجود دارد. هم پیمانان نباید در سیاست های یکدیگر دخالت کنند. همچنین این مسئله اهمیتی ندارد، علت این اقدام چه ارزشی دارد. در سال 1793، وقتی ژانت، یکی از شهروندان فرانسه برای حمایت از انقلاب فرانسه به سراسر آمریکا سفر کرد و با این کار به طور آشکارا سیاست بی طرفی آمریکا اعلام شده توسط جورج واشنگتن را، آشکارا نقض کرد، شکی نبود که کار او یک علت ارزشمند داشت. در آن زمان نیز تعدادی از آمریکایی ها از جمله جمهوری خواهان جفرسون و مخالفان دولت واشنگتن با آغوش باز از او استقبال کردند. اما این اقدام، یک نقض غیرقابل قبول سیستم سیاسی آمریکا بود. توماس جفرسون که بعدا وزیر خارجه آمریکا شد، خودش در این مسئله طرف دولت واشنگتن را گرفت.
دلیل دوم این است که این اقدام نتانیاهو به وجهه اسرائیل در آمریکا آسیب می زند. اسرائیل در میان آمریکایی ها از حمایت برخوردار است، اما نباید از این مسئله بیش از حد سوء استفاده کند و به طمع کسب امتیازات بیشتر بیفتد. حتی در میان کسانی که ممکن است از سیاست های اوباما ناراضی باشند، از آنجا که آمریکایی ها، افرادی میهن پرست هستند، این مسئله را تحمل نمی کنند و در این وضعیت احساس آنها در قبال اوباما اهمیت ندارد. براساس همه آنچه که گفته شد، دیدار نتانیاهو از آمریکا ممکن است طعم تلخی داشته باشد. به عنوان مثال دیدار ژانت از آمریکا به جای این که به فرانسه کمک کند، موجب بی اعتبار شدن این کشور در چشم آمریکایی ها شد، حتی این مسئله موجب شد عده ای راهی، خلاف این مسیر را پیش گیرند و یا اینکه در قبال انقلاب فرانسه بی تفاوت باشند.
سومین دلیل این است که این اقدام در بحث های آمریکا در مورد ایران خوب نیست. در نهایت بحث در کنگره درباره منافع ملی آمریکاست، نه منافع ملی اسرائیل است. منافع این دو ممکن است در برخی موارد موافق هم باشند، اما آنها هرگز از نظر ماهوی یکی نیستند. چرا که در گذشته نیز هیچ گاه منافع این دو کاملا منطبق با یکدیگر نبوده است. اسرائیل با برخی از کشورها روابط تجاری دارد، بدون اینکه مصالح سیاست خارجی آمریکا را در نظر بگیرد. این به عنوان امتیاز در نظر گرفته می شود. آمریکا قبلا منافعی را که در نظر داشت بسیار گسترده تر از منافع ملی آمریکا بود و منافع هم پیمانانش را نیز در نظر می گرفت. اما با وجود این، آمریکا تصمیماتش را باید براساس جمعبندی های خودش بگیرد. سخنرانی نخست وزیر اسرائیل، درباره ایران زمانی می توانست ایده خوبی باشد که میان کنگره و رئیس جمهور درباره ایران توفاق وجود داشت. با توجه به این که آمریکا در حال حاضر به دنبال انجام مباحثات سالم و فعالانه درباره این موضوع است که با ایران چه برخوردی داشته باشد، سخنرانی نخست وزیر اسرائیل فقط این آب را گل آلود خواهد کرد.
دلیل چهارم این است که این کار برای وجهه کنگره خوب نیست. کنگره آمریکا در حال حاضر به عنوان چهره ای مطرح شده است که در موضوعات سیاست خارجی بیش از حد از اسرائیل دفاع می کند. اما اسرائیل در استراتژیک خود این مسئله را لحاظ نمی کند. این همان اشتباهی است که هم آمریکا و هم کشورهای دیگر نیز ممکن است آن را انجام دهند. در موضوعاتی از قبیل مصر و سئوالات گسترده تر درباره حمایت از دیکتاتورها در خاورمیانه،به عنوان مثال، اسرائیل دائما کنگره را به اشتباه از دیکتاتورهایی تشویق می کند که اسرائیل با آنها ارتباط خوبی دارد. اما در غرب آسیا، اسرائیل به شدت از سوی ایران مورد تهدید است و گلایه های این رژیم به عنوان هم پیمان آمریکا در اینجا به طور مناسب و جدی شنیده می شود. اما این برای کنگره آمریکا اشتباه بزرگی است که فکر کند، اسرائیل با دیگر هم پیمانان آمریکا که با تهدیدات بسیار وخیمی مواجه می شود، اختلاف ماهوی دارد.
پنجمین دلیل، این است که سخنرانی نتانیاهو در کنگره آزمون چرچیل را با شکست مواجه می کند. هیچ کس به اندازه وینستون چرچیل دوست آمریکا نبوده است و در فاصله سال های 1939 تا 1941، آمریکا و انگلیس از بهترین متحدان محسوب می شدند. با این وجود در زمان جنگ جهانی دوم و حمله آلمانی های نازی به انگلیس، زمانی که چرچیل و کشورش با مسئله مرگ و زندگی دست و پا می زدند، این سیاستمدار انگلیسی فکر نمی کرد که آمریکا به کمک های بیشتری به انگلیس مبادرت ورزد. در آن زمان انگلیس با تهدیدی به مراتب وخیم تر از تهدیدی که امروز اسرائیل با آن مواجه است، روبرو بود. در آن زمان هیچ کس از چرچیل دعوت نکرد در جلسه مشترک کنگره سخنرانی کند. البته این سئوال هم مطرح است که اگر در آن زمان چنین دعوتی از چرچیل می شد، آیا بدون موافقت فرانکلین روزولت، رئیس جمهوری وقت آمریکا آن را قبول می کرد یا نه؟
این در حالی است که در سال 1946، زمانی که چرچیل به عنوان یک شهروند عادی به آمریکا سفر کرده بود و سخنرانی معروف خود را با عنوان پرده آهنین در فولتن ایراد کرد، باز هم در زمان سخنرانی چرچیل، هری ترومن، رئیس جمهوری وقت او را همراهی می کرد.
انتهای پیام./.