به گزارش
سرويس بين الملل باشگاه
خبرنگاران به نقل از الوطن، وي که بررسي کاملي درباره خاندان حاکم بر عربستان انجام داده است به طور شفاف شرح مي دهد که چگونه آل سعود خود را مالکان سرزمين عربستان و ملت آن و ثروت آن مي دانند.
وي همچنين ريخت و پاش هاي اين خاندان و سيطره انحصاري آن بر بخش بازرگاني عربستان و فساد موجود در همه زواياي حکومت آل سعود را برملا مي کند.
اين نويسنده همچنين کشمکش هاي پنهان در داخل خاندان حاکم را شرح مي دهد که خود را تافته اي جدا بافته و مردم را برده خود مي داند.
به عقيده "فولکيه"، اين کشمکش ها بين نوادگان آل سعود در نهايت روزي موجب سرنگوني اين خاندان خواهد شد.
کتابي که "فولکيه" نوشته است در واقع تلاشي براي شنا کردن در خلاف جهت جريان آب از طرف نويسنده اي است که توانسته است براي بيان حقيقت، همه فشارها را تحمل کند. آل سعود در طول تاريخ خود همواره از برملا شدن رسوايي ها در داخل اين خاندان در هراس بوده و به همين علت همواره تلاش کرده است رسانه هاي عربي را به مالکيت خود در آورد و رسانه هاي غربي را نيز به شيوه هاي مختلف از پرداختن به مسائل مربوط به اين خاندان و تخلفات آنان بازدارد. آل سعود همواره مقامات غربي را براي جلوگيري از انتشار رسوايي هاي مربوط به اين خاندان در رسانه ها زير فشار قرار داده است به طوري که اين تلاش ها در برخي موارد به بروز بحران ديپلماتيک بين عربستان و کشورهاي غربي منجر شده است. چنين بحران هايي معمولا به سرعت با توسل به سلاح نفت و پول حل مي شود.
دو عامل اصلي موجب شده است خاندان سعودي بتواند بدون نظارت و بدون حساب و کتاب به طغيان خود ادامه دهد: نخست سلاح نفت است که با استفاده از آن حمايت غرب را به دست آورده و موجب شده است غربي ها سياستي منافقانه درباره آزادي ها و ارزشهاي اخلاقي و دموکراسي در پيش گيرند. دوم نسلي در عربستان پرورش يافته که از عقل خود استفاده نکند و به آساني عروسک دست حاکمانش شود.
پس از آن که عبدالعزيز السعود در سال 1932 توانست بر سراسر خاک عربستان سيطره پيدا کند توافقي با آمريکايي ها امضا کرد که بر اساس آن امتياز بهره برداري از منابع نفت اين کشور را به آمريکا واگذار کرد و در مقابل، آمريکايي ها متعهد شدند از حکومت آل سعود بر عربستان حمايت کنند. به اين ترتيب عربستان به شرکت بزرگ توليد نفت تبديل شد که اداره آن در اختيار آمريکا بود. آمريکا با اين توافقنامه بر منابع نفت عربستان سيطره پيدا کرد و خود را به عنوان دوست و متحد -نه کشور استعمارگر- معرفي کرد تا با اعتراض يا نا آرامي مواجه نشود. آمريکا همچنين ساختار عقب مانده حکومت در عربستان را به شکل اوليه آن حفظ کرد تا آسان تر بتواند منابع نفت را غارت کند زيرا اگر قانون اساسي به جاي حاکميت مطلق در عربستان وجود داشت، در برابر سلطه جويي آمريکا مقاومت هايي صورت مي گرفت.
بعد از حملات يازدهم سپتامبر 2001 که اکثر عاملان آن شهروندان عربستان بودند روابط آمريکا و عربستان نه تنها تيره نشد بلکه عربستان بيش از گذشته مطيع سياست خارجي آمريکا شد و براي جبران مافات، در اشغال عراق و ضربه زدن به مقاومت در لبنان و طرح "هرج و مرج سازنده" با آمريکا همکاري و طرحي براي صلح بين کشورهاي عربي و اسرائيل ارائه کرد.
يکي ديگر از ابزارهاي آل سعود براي بستن دهان مقامات و رسانه هاي غربي، قراردادهاي تسليحاتي است. با اين قراردادها بخش زيادي از درآمدهاي نفتي به کشورهاي غربي به ويژه آمريکا باز مي گردد.
احتمال دوم نيز اين است که قراردادهاي تسليحاتي عربستان با آمريکا و غرب صرفا قراردادهاي صوري با هدف نجات اقتصاد کشورهاي غربي و گشودن باب غارت منابع و ثروتهاي ملت عربستان باشد. قرارداد موسوم به قرارداد يمامه شاهدي در اين خصوص است که روزنامه گاردين در سال 2007 آن را فاش کرد. بر اساس گزارش گاردين، بندر بن سلطان که اکنون رئيس دستگاه اطلاعات عربستان شده است دو و نيم ميليارد دلار رشوه از شرکت تسليحاتي انگليسي دريافت کرد تا قراردادي نود ميليارد دلاري براي خريد هواپيماهاي جنگي بين اين شرکت و عربستان امضا شود. فشارهاي شديدي براي پنهان نگه داشتن اين قرارداد وارد شد و هيچ کس نتوانست پاسخي به اين سئوال بدهد که آيا اين قرارداد واقعي بود يا خير و سلاحهايي که مشمول اين قرارداد بود تحويل عربستان شده است يا خير.