دیگر خبری از جوان آراسته پشت سکوی سماور و استکانها نیست. روضه کار خودش را خوب بلد است؛ نشسته کنج ایستگاه صلواتی روی زمین و هقهق گریه میکند. انگار مزدش را گرفته؛ اشک شوق است شاید. ذوق کرده که نامش برای مادر غریبه نیست.
بچهای که از سیلیکون ساخته شده، با قلممو نقاشی شده، با موتور الکتریکی نفس میکشد و گریه میکند،والدینش را اذیت نمیکند و بزرگ هم نمیشود.به گفته روانشناسان میتواند خلاء عاطفی یک «مادر» را برطرف کند.