کشور هندوستان که در شبه قاره هند قرار دارد یکی از قدیمی ترین کشورها و تمدن های موجود در جهان است که با مردم ایران از لحاظ نژاد آریایی و ریشه های تاریخی و تمدنی بسیار نزدیک است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،جشن نوروز در این کشور نیز برگزار می شود و به نوعی در این کشور آیین نوروز با مذاهب مختلف این کشور نیز گره خورده است.
نگاهی به آداب و رسوم

جشن هولی همان جشن نوروز در میان مردم هندوستان است. این جشن به مدت پنجاه روز در فصل بهار برگزار می‌شود. هندیان در معابد هر روز از گولال، پودر رنگی، برای استحمام مذهبی خدایان استفاده می‌کنند. آیین این جشن طی دو روز به انجام می‌رسد.

نگاهی به آداب و رسوم 
در روز اول در هنگام غروب یا شب هنگام آتشی بزرگ روشن می‌شود. قبل از آن، آتش بزرگ دیگری بر روی مکانی که از قبل آماده شده، روشن می‌شود و تمثالی از هولیکا که از خیزران و بوریا ساخته شده در حرکتی دسته جمعی و منظم به همراه خوانندگان و نوازندگان محلی به وسیله برهمن‌ها به محل حمل می‌شود. تمثال در وسط آتش گذارده می‌شود و دستیار برهمن هفت بار آن را طواف می‌کند و قبل از اینکه آنرا آتش بزنند، اشعاری را در ستایش هولی ذکر می‌کند.

مفهوم آن اشعار جملات زیر است:
روشن کردن آتش به عنوان نمادی از نابودی تمام شرهایی که در انسان وجود دارد
دعا به درگاه خدا برای رفاه و بهبودی بشر

سپس مردم به خانه هایشان بر می‌گردند. در روز دوم از صبح تا ظهر مردم با هر عقیده مذهبی بر سر و روی دوستان و خویشان گرد رنگ می‌ریزند. یا با آبفشان آب رنگی بر سر و روی هم می‌پاشند. در غروب همانروز مردم شیرینی تعارف می‌کنند و دوستان سه بار همدیگر را در آغوش میگیرند و برای هم آرزوی خوشبختی می‌کنند.

این جشن همزمان با ماه فوریه و مارس است و اصل آیین در دو روز برگزار می‌شود. پسرها و افراد کاست‌های پایین تر به خیابان ها می‌ریزند و با سرنگ، آب رنگی بر سر و روی هم می پاشند.

اما مسن‌ترها گرد قرمز را به آرامی روی صورت هم می‌ریزند. مردم از رنگین شدن لباس‌هایشان ناراحت نمی‌شوند. در غروب همان روز مردم شیرینی تعارف می‌کنند و دوستان سه بار همدیگر را در آغوش می‌گیرند و برای هم آرزوی خوشبختی می‌کنند. کودکان و نوجوانان برای ادای احترام بر پاهای بزرگ‌ترهایشان دست می‌کشند.

هالی (جشن رنگ‌ها) یکی از بزرگترین و قدیمی‌ترین جشن‌های هند است که همه ساله برگزار می‌شود و نشان دهنده زنده شدن طبیعت و فرارسیدن فصل بهار و پیروزی نیکی بر بدی است. مردم از تمام طبقات اجتماعی با پاشیدن آب‌های رنگی یا پودر رنگی به یکدیگر این آیین را با شور و شادی برگزار می‌کنند.

در ایالت پنجاب، «سیک»ها مراسم «هولاموهالا» را یک روز بعد از مراسم هولی با شادمانی فراوان برگزار می‌کنند.

بر اساس افسانه ای، روزگاری شاه مقتدری به نام «هیرانکاشیپور» بر زمین حکمفرمایی می کرد. تکبر او به حدی بود که دعوی خدایی کرد و به مردم فرمان داد تا او را بپرستند. اما «پراهلد»، تنها پسر شاه، از پذیرفتن پدرش به عنوان خدا امتناع کرد زیرا او فقط به «راما»، یکی از صور تجلی «ویشنو»، اعتقادی راسخ داشت.

شاه برای پسرش به انواع تنبیه های خشن متوسل شد و حتی کمر به قتل او بست. اما هر بار پراهلد نام ویشنو را بر زبان می‌آورد و نجات پیدا می کرد.

هندوستان در نوروزبالاخره «هولیکا»، عمه ی پراهلد، با ادعای اینکه آتش بر او اثر ندارد، کودک (پراهلد) را در دامنش گرفت و در آتش نشست تا او زنده زنده در آتش بسوزد (اما در واقع قصد نجات او را داشت) وقتی شعله‌های آتش خاموش شد، پادشاه دریافت که کودک نجات یافته اما عمه‌اش در آتش هلاک شده است.
افسانه دیگری که با هولی ارتباط دارد، درباره ی قتل «کامای زیبا»، خدای عشق، به دست «شیوا» است.

بر اساس این افسانه زمانی که شیوا در حالت تفکر عمیق فرو رفته بود، «پرواتی»، دختر «هیمالیا» که سخت دلبسته شیوا بود، می‌خواست با او وصلت کند. اما شیوا که یک مهایوگی بود، توجهی به او نشان نمی‌داد.

کاما برای اینکه شیوا را عاشق پرواتی کند، حواس او را پرت می کند. شیوا بر او خشم گرفت و بی درنگ این خدای کمان دار (کاما) را به تلی از خاکستر تبدیل کرد. شیوا بعدها با شفاعت پرواتی زندگی را به کاما برگرداند.

بر اساس روایت دیگری، هولی همان شیطان مونث «پوتانا» است که در «سریمادب ها گاواتا» نقل شده است که سعی کرد با گذاشتن سینه زهراگین اش در دهان کریشنای کودک او را از پا در آورد.

کریشنا که می دانست با چه کسی سروکار دارد، چنان محکم سینه ی پوتانا را مکید که جان از بدنش خارج شد این افسانه ی مشهور اضافه می‌کند که بدن مرده ناپدید شد و بنابر این گاو چرانان ماتهورا تمثال او را سوزاندند. از آن به بعد ناحیه ی ماتهورا، زادگاه کریشنا، مکان اصلی برگزاری جشن هولی شد.

مردم استان پنجاب نیز تقریباً دو هفته پیش از هولی، یعنی در اواسط ماه فوریه به همین صورت جشنی برپا می‌کنند. در آن روز بچّه‌های ده دوازده ساله، چه دختر و چه پسر، در حضور عابرین به مناسبت جشن، ترانه می‌خوانند و عیدی می‌گیرند و آن را «لهری» می‌نامند، و با پولی که از عیدی جمع می‌شود، شیرینی می‌خرند و آن را میان دوستان و خویشاوندان پخش می‌کنند.

تقریباً شش ماه بعد از آن، در آغاز فصل پاییز، جشنی شبیه نوروز می‌گیرند و به جای هفت سین در مقابل مجسّمة زن خدای ثروت، لکشمی، شیرینی می‌گذارند و تمام شب به این امید بیدار می‌مانند که شاید آن زن خدا به خانه‌شان سری بزند و آنها از وی پذیرایی کنند.

منبع:میزان
انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.