به گزارش خبرنگار
حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران، بهتازگی پاکستانیها تصمیم گرفتهاند که مرزِ خود با افغانستان را سیمکشی کنند و آن را مسدود بسازند. اما دولت افغانستان از آدرسِ وزارت اقوام و قبایل بهشدت با این مسأله مخالفت کرده است. نهادهای دیگرِ سیاسیِ دولت نیز بهنحوی در اینباره واکنش نشان دادهاند.
دولت افغانستان به شکل رسمی، مرز دیورند را نمیپذیرد و آن را یک امرِ تحمیلی قلمداد میکند؛ درحالیکه همه نهادهای بینالمللی، خط دیورند را به عنوان مرزِ بینالمللیِ افغانستان و پاکستان به رسمیت شناختهاند.
موضعگیریهای اینچنینیِ دولت افغانستان از گذشتهها به این طرف، همواره بهانهای برای مداخلات و دستدرازیهای پاکستان بوده و اخیراً این مسأله، سببِ تقویتِ تروریسم نیز شده است. مسلماً به رسمیت نشناختنِ مرز میانِ دو کشور و ادعا بر اراضی همسایه، خود مداخله در امور آن کشور است؛ چیزی که همواره پاکستان را نسبت به افغانستان، بخیل و حساس کرده است. اگرچه مداخلاتِ پاکستان در امور ما، بهتدریج اصلِ اشغالگرانه و استیلامحور در عمقِ استراتژیکش یافته و دیگر این کشور نگرانیِ چندانی از ناحیۀ دیورند ندارد؛ اما بازهم نپذیرفتنِ خط دیورند از جانب افغانستان یا اعتراف به آن، تیغِ مداخلاتِ پاکستان را تیزتر کرده و میکنـد.
از سال ۱۹۴۷ که پاکستان شکل گرفت و معضلۀ دیورند خلق شد، مخالفتِ افغانستان با این کشور سامان گرفته و متعاقبِ آن، مداخلاتِ پاکستان در کشورِ ما ادامه یافته و این روند چیزی جز جنگ و عقبماندهگی برای ما به ارمغان نیاورده است. اینهمه درحالیست که تمامِ قراین و شواهد نشان میدهند که پشتونهای آنطرفِ مرز، خودشان را پاکستانی میدانند تا افغان یا افغانستانی، و فقط یک حلقۀ کوچک برای سودجویی و امتیازگیری از هر دو کشور، شعار پشتونستانِ بزرگ را تکرار میکنند. بنابراین، این معضل تاریخی، عمری شصتوچندساله دارد که در سی سال اخیر، ابعاد تازهتری یافته است. ولی به هر رو، منطق افغانستان در مواجهه با این معضل، بسیار ضعیف و دردسرساز بوده است.
در گذشته، برخی از رهبران جهادیِ افغانستان از جمله حکمتیار تلاش داشتند که بحثِ دیورند را کنار بگذارند و افغانستان را در قالبِ نظامِ کنفدراسیونی ضمیمه پاکستان بسازند و اینگونه دامنۀ جهاد را به آسیای میانه بکشانند. این آرمان اگرچه به شکست مواجه شد، اما پاکستان همچنان به توسعۀ تسلطِ سیاسی، نظامی و جغرافیاییاش بر افغانستان ادامه داده و اینگونه فراتر از بحثِ دیورند و نگرانیهای مرتبط با آن، خود را به جلو رانده است.
بر بنیاد اسناد تاریخی و قوانین بینالملل، ادعای افغانستان دربارۀ دیورند پوچ و باطل است و این بیهودگی را مدعیان، بیشتر از هر کسِ دیگر میدانند؛ اما از آنجایی که این ادعا میتواند ذهنیتهای قومگرایانه را به شور آورد و برای برخی دیگر تبدیل به تجارتخانه شود، هنوز در میان برخی حلقاتِ پشتون خریدار دارد و قربانیِ آن را تمامِ افغانستان میپردازد.
دولت وحدتِ ملی باید با اتکا به مستنداتِ تاریخی، واقعیتهای نظام بینالملل و نیز تجاربِ تلخِ داعیۀ پشتونستانخواهی، دیورند را به عنوان مرز رسمی بین دو کشور به رسمیت بشناسد و بر صحتِ آن، اعتراف کند و به پاکستان این حق را بدهد که در خط مرزیاش حصار یا سیمِ خاردار بکشد و همچنین با کمال میل، از برنامههای امنیتیِ حکومت پاکستان بر مناطق قبایلیاش استقبال کند. این رویکرد، میتواند بهانههای مداخله در امور کشورمان را از پاکستان بگیرد و عدمِ صداقتِ این کشور در رابطه با افغانستان را به نمایش بگذارد.
مسلماً پاکستان در ادعایِ خود مبنی بر بستنِ مرز صداقت ندارد؛ این کشور نمیخواهد با کشیدنِ دیوارهای سیمی بر امتداد مرز دیورند، مانعِ برنامههای کلانی شود که فقط با باز بودنِ این مرزِ طویل تحقق میپذیرد. دولت افغانستان میتواند با عقلانیتِ سیاسی، دورنگیِ پاکستان را رونما سازد.