امنیت موضوعی بس مهم است که عدم برقراری آن، راه تمدن افغانستان را دردست‎یابی به رشد و تعالی ساختاری با اختلال مواجه می‎سازد.

به‌گزارش خبرنگار حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان، در کوران رویدادهای سیاه و سفید افغانستان که گاه بخش قابل‌توجهی از آنان، تا مدت‌ها افکار و روان مردم این کشور‌ را دچار تالمی عمیق می‌سازد، جامعه افغانستان همواره درصدد دست‌یابی به مولفه‌ای زیربنایی بوده‌است. امری بس مهم که به‌مثابه پِی بنا و زیرساخت در تمامی جوامع بشری شناخته می‌شود.  
در صورت استقرار این امر مهم، سرزمین کهن افغانستان مهم‌ترین خان از خان‌های هفت‌گانه کشورداری را از سر گذرانده و در مسیر برآورده ساختن خواست‌های جامعه مدنی مستقر خواهد شد؛ و این دغدغه اساسی و مطلوب اقشار مختلف مردم شاه‌کلیدی است به نام "امنیت".
با تورقی سریع در ساختار و نحوه شکل‌گیری ساختار جوامع گوناگون مشاهده می‌شود که ابتدایی‌ترین و البته حیاتی‌ترین مقوله که بدون حضور آن تقریبا بقیه مولفه‌های ساختاری در یک کشور بی‌معناست، همان امنیت است.
لذا طبیعی است تا زمانی که این موضوع مهم در افغانستان ساری و جاری نباشد، نباید انتظار داشت که سایر امور ساختاری در این کشور نیز به سرانجامی شایسته برسد.

*امنیت، ابتدایی‌ترین دغدغه بشر
 از دیرباز و درست هنگامی که بشر در راستای تشکیل جامعه و ساختارهای زندگی اجتماعی گام برداشت، نخستین مسئله‌ای که به‌عنوان دغدغه‌ای اساسی برایش موضوعیت یافت، بحث برقراری امنیت در جامعه بود تا در سایه آن بتواند به رتق و فتق امور کشورداری بپردازد.
در واقع امنیت همان حلقه گمشده‌ای است که تمامی این سال‌ها، مردم افغانستان در پی دست‌یابی به آن شب‌و‌روز می‌گذرانند و در موارد بی‌شماری نیز جان خود را در این راه تقدیم می‌کنند.

*مدیریت امنیت، زمینه‌ای برای رقم‌زدن افغانستانی امن



درتمامی جوامع و از‌جمله جامعه افغانستان، برای آن‌که بتوان آینده‌ای در سایه امنیت و آرامش همگانی را برای مردمانش درنظر گرفت، می‌بایست نخست زمینه‌های شکل‌گیری مقوله پراهمیت امنیت در عرصه‌های گوناگون را فراهم آورد.
در بیان زمینه‌های استقرار امنیت در این کشور چند نکته به‌گونه‌ای کاملا برجسته ایفای نقش می‌کنند.
بیش از سه دهه است که مردم افغانستان برای رسیدن به یک زندگی مسالمت‌آمیز و برخورداری از فضایی امن، با گزینه‌های چالش‌محوری دست‌به‌گریبان هستند، گزینه‌هایی که گاه در پنهانی‌ترین لایه‌های سیاستی عوامل بیگانه پخته می‌شوند و آن‌گاه که اراده‌هایی جزم شده در مسیر امنیت افغانستان گام برمی‌دارند، تازه سربرآورده و سدی جدید را شکل می‌دهند.
در بیان نمونه‌ای در این راستا می‌توان به نقش انفعالی آمریکا و پاکستان در مقوله مذاکرات صلح افغانستان اشاره کرد.


*حضور نیروهای بیگانه و فرامنطقه‌ای، شاه‌کلید ناامنی در افغانستان



خیزش دود انفجارها گاه در کابل و گاه در سایر ولایات افغانستان این علامت سوال را در اذهان مردم این کشور و حتی سایر کشورهای منطقه برجسته می‌کند که بالاخره  نوک پیکان بحران‌هایی از این دست در سرزمین افغانستان، کدام مولفه نامطلوب تنش‌زا را نشانه رفته است؟

پاسخ به این سوال به‌قدری واضح است که در بیان آن، هیچ‌گونه درنگی را از سوی شهروندان افغانی نمی‌بینیم، زیرا کشوری که پیوسته در گیر و دار استقرار و ترک نیروهای نظامی خارجی باشد، نباید هم وضعیتی بهتر از این داشته باشد.  
نگاهی به اوضاع آشفته و ناامن جای‌جای سرزمین افغان‌ها، این اصل مهم را به ذهن متبادر می‌سازد که تاوقتی یک نیروی بیگانه و به‌ویژه فرامنطقه‌ای به‌حال کشوری دل‌سوزی می‌کند، باید منتظر فاجعه‌های امنیتی عمیقی‌تری نیز بود.
از ابتدای سال 2001 که واشنگتن در جستجوی القاعده به‌عنوان ویران کننده‌های برج‌های سازمان تجارت جهانی در نیویورک، به افغانستان لشگر کشید، کلید سناریوی ناامنی و گم شدن حلقه طلایی امنیت در ولایات مختلف این کشور در سطوحی فراتر از گذشته، زده شد.

معضلی که بسیاری از متغیرهای وابسته به امنیت و عدم آن را نیز به‌شکلی معنادار برجسته کرد، عواملی همانند سطح پایین سواد و معضلات عمیق اقتصادی که البته بین موارد ذکر شده و عدم وجود امنیت در جامعه افغانستان یک پیکان دوسویه وجود دارد؛ درحقیقت بود و نبود امنیت و ضعف و شدت عوامل مذکور نیز، لازم و ملزوم یکدیگرند. 


*پایین بودن سطح علم و آگاهی، دیگر عامل جولان ناامنی در افغانستان



به‌دنبال بیان علل تاخت‌و‌تاز نامنی درافغانستان، شاید بتوان مدعی شد عامل موثر دیگر دخیل در گسترش دامنه خلاء امنیتی در این کشور، پایین بودن سطح آگاهی و سطحی بودن بینش سیاسی و اجتماعی مردم آن است.
 به‌همین سبب وجود موانع جدی در امر تحصیل علم و عدم برخورداری از رشدعلمی کافی در سطح جامعه سبب می‌شود تا بخش محروم از تحصیل درافغانستان، نتوانند تحلیل و درک درستی از بحران‌زایی قدرت‌های استکباری و فرامنطقه‌ای در سرزمینشان داشته باشند.
در ادامه نیز همه مولفه‌های عدم‌رشد علم‌و‌آگاهی در جامعه افغانستان، پدیده‌ای را منجر می‌شود که کشور باوجود منابع انسانی اما تحصیل نیافته، برای برقراری صلح و آرامش در درونش و مقابله با پدیده شوم افراط، به دستان بی‌کفایت دولت‌هایی نظیر آمریکا چشم بدوزد.
تجربه نشان می‌دهد تا زمانی که زیربنای فکری جامعه درست پی‌ریزی نشود، تلاش برای استقرار امنیت در تمامی وجوه آن و در ادامه رشد جامعه و شکل‌گیری و تکامل‌یافتن ساختارهای تمدن، ناممکن است.
در روزگار کنونی افغانستان، عدم وجود امنیت موجب شده است که عنصرهای تکامل و پیشرفت جامعه که درواقع مردم این کشور هستند، نتوانند در بستر جامعه افغانستان تصمیمات راهبردی ایفا کنند، و لذا براساس یک اصل نانوشته، عدم حضور موثر مردم یک سرزمین در مقوله امنیت، راه را برای امنیت‌آفرینی بزرگترین ناقضان امنیت در منطقه باز می‌کند به‌گونه‌ای که می‌توان گفت ملت افغان ناخودآگاه در بند اسارت تصمیم‌گیری قلدرمآبانی چون کاخ‌سفید قرار می‌گیرد.
 
*وخامت اقتصاد، عامل مقوی ناامنی سرزمین افغانستان


 
در بیان وضعیت نابسامان و وخیم اقتصادی مردم افغانستان باید عنوان داشت، همین تنزل روز‌افزون وضعیت اقتصادی در میان طبقات مردم، خود بزرگترین عامل در جهت عریض کردن کمربند ناامنی در ولایات گوناگون این کشور به‌شمار می‌رود.
چرا که وقتی وضعیت اقتصادی مردم عادی در چالش غوطه‌ور باشد، معیشت به‌عنوان مهم‌ترین عامل سلامت وحیات رنگ باخته و بالطبع جامعه‌ای که توان مالی برای تامین مایحتاج و ضروریات حیاتی خود را ندارد، نمی‌تواند به موضوعی مانند توسعه ساختارهای شهری و ترتیب‌اثر دادن به تمدن شهرنشینی بیندیشد.
اینجاست که دیگر اصلا نامی از امنیت و بودو نبود آن به‌میان نمی‌آید و بدین ترتیب امرمهمی چون "امنیت سرزمین افغانستان" در یک پروسه تنزلی نرم، به‌موضوعی دست‌چندم در جامعه‌ای که در فقرامنیتی به‌سر می‌برد، تبدیل خواهد شد.  


*ایران، لنگرگاه امنیت در حلقه ناامنی‌های منطقه




در حالی که منطقه استراتژیک غرب‌آسیا و کشوری مانند افغانستان که در کش‌و‌قوسی خونین، به‌دنبال برقراری حق حداقلی خود از زندگی یعنی امنیت هستند، اما در کانون این درگیری‌ها لنگرگاهی مطمئن هم‎چون ایران در اوج امنیت وجود دارد که با قدرت دافعه قدرتمند خود علیه محور تروریسم و ماجراجویی‌های عربی- آمریکایی، کانونی از امنیت را در عرصه جهانی به‌تصویر کشیده است.
در امنیت‌محوری جمهوری اسلامی ایران همین بس که با احیای فرهنگ مقاومت و ظلم‌ستیزی، به مقابله با فرهنگ استعمار و دربند کشی امثال آمریکا پرداخته، به‌گونه‌ای که کشورهای همسایه ایران و من جمله افغانستان می‌توانند با الگوبرداری از هیمنه‌شکنی هژمونی غرب ازجانب ایران، کشتی حیاتی «امنیت» را بر موج‌های ناآرام بحران و تنش ناشی از محور تروریسم سوار کنند. 
 
 
گزارش از: وحید امیدی موحد
 
انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.