به گزارش
حوزه سینما باشگاه خبرنگاران؛ قرار شد مثلث کمال تبریزی، پیمان قاسمخانی و پرویز پرستویی دوباره شکل بگیرد تا باز هم فیلمی را در حد و اندازههای مارمولک ببینیم. مارمولک فیلمی بود که بیشتر از ویژگیهای خودش به خاطر جنجالها و حواشی پیرامونی دیده شد، مخصوصا نام فیلم که خیلی حساسیت برانگیز بود تا جایی که حتی نادر طالبزاده در دفاع از این فیلم هم میگفت: مارمولک فیلم بدی نبود اما مشکل اصلیاش فقط نام آن است...
حالا بعد از سالها قرار شد اصلیترین سازندگان مارمولک دوباره دور هم جمع شوند تا اثری درهمان اندازهها تولید شود.
پرستویی به این پروژه نپیوست و شاید با وجود اینکه واقعا باید برای چنین هنرپیشهی بزرگی ارزش قائل بود، بهتر است بگوییم حالا معلوم میشود برای این فیلم رضاعطاران مناسبتر بوده.
اما یک نکته دیگر هم در مورد این فیلم قابل توجه است و آن اینکه؛ غیر از 3 نفری که از آنها نام برده شد، پشت ساخت مارمولک تهیهکنندهای به نام منوچهر محمدی هم ایستاده بود یعنی کسی که شاید بتوان او را تنها تهیهکننده مؤلف در ایران دانست و"طبقه هساث" دقیقا از ناحیه نبود چنین شخصی در پروژهاش صدمه دیده.
مشکل اصلی طبقه حساس فیلم نامهی آن است، فیلمنامهای که از فیلتر یک تهیهکنندهی سختگیر و آگاه عبور نکرده است.
پیمان قاسم خانی وقتی مارمولک را مینوشت یک فیلمنامهنویس تازه کار اما مبتکر بود در حالی که حالا به یک کپی کار از روی دست فیلمنامهنویسان فرنگی تبدیل شده و در او خلاقیتی از خودش باقی نمانده است.
پزشکان میگویند اگر کسی سیگار بکشد غدههای تولید نیکوتین در بدن او تنبل خواهند شد و کم کم از کار میافتند.
در مورد پیمان قاسمخانی و استعداد قصهگویی او هم باید همین را گفت.
قاسمخانی فیلمنامه نویسی است که مدتها ایدههایش را از روی فیلمهای خارجی کپی کرده و حالا غدههای تولید ایده در ذهن او تنبل شده و حتی شاید از کار افتادهاند.
وقتی قاسمخانی بخواهد با فیلمسازی مثل کمال تبریزی کار کند دیگر حق ندارد از فیلمی خارجی کپی کند و اینجاست که ضعفهای او پیدا میشوند.
در کلیت قصه تنها چیزی که جالب به نظر میرسید ایده اولیه کار بود که آن هم متعلق به شخص دیگریست نه پیمان قاسمخانی و حالا اگر میخواهید بدانید که طبقه حساس چه جور فیلمیست باید گفت؛ کارگردانی کار از نظر فنی بسیار عالیست، بازی تمام بازیگران هم غیر از آزاده صمدی خوب بود و تنها چیزی که در ساختمان فیلم اختلال ایجاد کرده همان فیلمنامه است.
در این قصه ما با یک مرد متعصب و سوپرغیرتی طرفیم که حس فناتیک خود نسبت به همسرش را حتی بعد از فوت او هم از دست نداده و نسبت به اینکه یک مرد غریبه در مزار خانم کمالی دفن شود فوقالعاده حساسیت نشان میدهد.
ما در طول ماجرای فیلم بارها میبینیم که او ذرهای هم بابت مرگ همسرش ناراحت نیست و حتی به شدت پیگیر تفریحات سرخوشانه خودش است و تنها مایهای که از غم در چهره و رفتار آقای کمالی دیده میشد این بود که او نمیتوانست دست پخت کسی غیر از زنش را تحمل کند!
این ویژگیهای شخصیتی او با رفتاری که همین فرد در انتهای داستان از خودش نشان میداد اصلا سازگاری نداشت.
کمالی این همه جزع فزع میکند تا آن مرد غریبه را از قبر همسرش بیرون بکشد ودرپایان میبینیم که رفت تا جای آن مرد در قبر بخوابد،طوری که انگار وقتی معلوم شده تایم فیلم درحال گذشتن است حد نرمال خودش است، قاسمخانی ناگهان فیتیله قصهگویی را پایین کشیده!
خوابیدن کمالی در قبر همسرش سردستیترین راهی بود که میشد برای پایانبندی کار انتخاب کرد و به این ترتیب طبقه حساس هم به لیست ایدههای کوتاهی اضافه میشود که در سینمای ایران نتوانستند به داستانهایی بلند تبدیل شوند.
با توجه به چنین مسائلی است که نسبت قاسمخانی با تبریزی هم ناقص میماند و باز تولید اثری مثل مارمولک اتفاق نمیافتد.
البته تبریزی هنوز همان تبریزیست و این قاسمخانی است که از کورس مارمولک بازی جا مانده.
اگر عوامل اصلی را جداجدا بررسی کنیم باید گفت؛
برای شناخت تبریزی بهتر است اورا با دوست و کارگردان همنسلش یعنی ابراهیم حاتمی کیا مقایسه کنیم .
در قیاس کمال تبریزی با حاتمی کیا متوجه میشویم حاتمیکیا کسی است که علیرغم شخصیت بیرونی خودش که بسیار جنجالی و حاشیه ساز است در فیلمهایش همیشه حساسترین ونگفتنیترین موضوعات را به شکلی بسیار ظریف و در لایه مطرح میکند اما کمال تبریزی برعکس حاتمیکیا شخصیت بیرونی آرامتری دارد در حالی که فیلمهایش هم برعکس حاتمیکیاست و سادهترین موضوعات در سینمای او به شکلی حساسیت برانگیز مطرح میشوند و این یعنی خاصیتی که باعث جنجالی شدن فیلمی مثل مارمولک شد.
اما طبقه حساس همانطور که چند سطر بالاتر اشاره شد ایده کوچکی بود که نتوانست تبدیل به داستانی بلند شود، چه برسد به داستانی حساسیت برانگیز.
پیمان قاسمخانی با این کار قسمت عمدهای از ضعفهای خود را نشان داد ولی میتوان امید داشت که در صدد رفع آنها باشد.
کمال تبریزی هم نشان داد که در امر کارگردانی بسیار روی فرم است و فقط باید در انتخاب فیلمنامه دقت بیشتری به خرج دهد.
رضا عطاران هم گرچه در اینجا نسبتا خوب ظاهر شد اما چیز چندانی فراتر از نقشهای همیشگیاش نرفت که معمولا یک شخصیت رند را به تصویر میکشند و این درحالی بود که کاراکتر آقای کمالی با شخصیتهای همیشگی عطاران تفاوت فاحشی داشت.
خوب است که عطاران هم بتواند به ویژگیهای این (رند با مرام) انعطاف بیشتری بدهد تا شخصیتهای داستانی بیشتری را شامل شود.
در کل باید گفت طبقه حساس علیرغم بعضی ضعفهای ساختاریاش فیلمی است که به سینما رفتن و تماشا کردنش میارزد.
میلادجلیل زاده/
انتهای پیام/ اس
عاشق
عاشق