به گزارش
خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران؛ برای
چ چیز باید جنگید؟ برای
چ هدفی؟
چ شرایطی؟ هدف را مشروط میکنند؟
چ شرایطی باید پیش بیاید تا رفتار ما در قبال دشمنان و مخالفینمان تغییر کند؟ اگر بایستیم
چ اتفاقی میافتد و اگر برگردیم چطور؟ در شرایطی که عدهای با تیغ آخته و لجاجت گداخته میخواهند گفتمان صلح طلبانه ما را نابود کنند
چ تدبیری باید اندیشید؟
چ رفتاری باید کرد؟ و قهرمان واقعی
چ کسیست؟
آیا ارنستو چگوارا که (تبلیغ با عمل) را تئوریزه کرد و برای هدفی که داشت دست به کار ترور شد؟ یا چمران ما که حتی اگر میجنگد، اگر ناچار است که بجنگد، برای صلح است که دست به قبضه برده؟
چمران که با هلی کوپتر غیرجنگی وسط محاصره پاوه فرود میآید کسی نیست که از سر ترس دنبال صلح باشد و حالا ما نسبت به قهرمانهای داستانی مرسوم دنیا با یک تصویر جدید از قهرمان طرفیم.
قهرمانی که نیروهای فیزیکی خارقالعاده ندارد. رمبو نیست، بتمن و سوپرمن و اسپایدرمن و از این قبیل هم نیست بلکه کسی است که حتی وسط گرد و غبار معرکه دجال، هدف را درست رصد میکند و میفهمد که باید چ کرد.
این یک قهرمان جدید است قهرمان فیلم "
چ" آمده تا ببیند نه اینکه دیده شود.
نرمش قهرمانانه او و تلاش پیگیرش برای مذاکره است که دلیل قاطعیت امام (ره) را در انتهای داستان توجیه میکند.
فیلم حاتمی کیا نشان داد که گفتمان انقلاب بنا به وظیفه اخلاقیاش اول تمام راههای مسالمت آمیز و صلح طلبانه را امتحان کرده و وقتی این روشها جواب نداد باز هم بنا به وظیفه اخلاقیاش مجبور شد برخورد قاطع نشان دهد.
جالب اینجاست که وظیفه مذاکرات صلح به ورزیدهترین چریک جمهوری اسلامی محول شد و برخورد قاطعانه به عهده رهبر معنوی و روحانی انقلاب افتاد.
فیلم حاتمی کیا با این که راجع به حادثهای تاریخی در گذشته بود، به منظرهای جلوتر از زمان خودش نگاه میکرد و این واقعا شگفتانگیز است چون این فیلم در زمانهای که هنوز دولت جدید سرکار نیامده بود تولید شده و حاتمیکیا با این اثر نه تنها جنس دولت بعدی را پیشبینی کرده بلکه روند دیپلماسی آن را هم خیلی دقیق مورد بحث قرار داده است.
ویژگیهای فنی این فیلم تا به حال خیلی تحسین شده اما بعضیها درباره قصهاش انقلت داشته و ایرادهایی وارد کردهاند ولی اکثر این ایرادها هم خالی از موشکافیهای دقیق و فنیست و حتی باید گفت چنین انقلتهایی از ذهنهای کلیشهای برآمده که توقع داشتند فیلم "چ" را در قالبهای ذهنی پیشین خود ببینند در حالی که چمرانِ حاتمیکیا برخلاف پیشبینیهای عجولانهای که از آن میشد قرار نبود یک کاراکتر هیجانزده و پر سروصدا از آب در بیاید و اساسا چیز دیگری بود.
این فیلم فقط شاید از یک ناحیه ضربه خورده باشد و آن هم بازیگر نقش چمران است که نتوانسته به شخصیتی که در فیلمنامه ساخته و پرداخته شده بود نزدیک شود.
البته هم اوایل کار و هم حتی در اواسط آن تلاشهایی برای جایگزین کردن یک بازیگر دیگر صورت گرفت که متأسفانه به دلیل بعضی مشکلات تولید این اتفاق نیافتاد.
اما حاتمیکیا هم از تمام استعداد کارگردانیاش استفاده کرده و تا جایی که میشد اجازه نداده این ضعف بر پیکرهی کارش غالب شود و حالا در کل فیلم سرپاست.
"چ" فیلمیست که باید بر آن زمان بگذرد تا ارزشهایش مشخص شوند، اگر دقت کنیم فیلمهای دیگر حاتمیکیا هم مثل "دیده بان"، "مهاجر"، "از کرخه تا راین"، "بوی پیراهن یوسف"، "آژانس شیشهای"، "روبان قرمز"، "به نام پدر"، "ارتفاع پست" و "به رنگ ارغوان" هم همینطور بودند و هرچقدر از زمان ساخت و نمایش آنها بیشتر میگذشت، ارزشهای آنها بیشتر مشخص میشد.
شاید سالها زمان لازم است تا قالبهای کلیشهای ذهنهای بسیاری از ماها تغییر کند و آن موقع است که ارزشهای واقعی فیلمی مثل "چ" مشخص میشود.
میلاد جلیل زاده/
انتهای پیام/ اس