"بیگانه" بهرام توکلی که اقتباسی از نمایشنامه "اتوبوسی به نام هوس" است ابدا حال و هوای ایرانی ندارد و متأسفانه هیچ حال و هوایی ندارد چون قطعا با تغییراتی که توکلی در آن انجام داده دیگر غربی هم نیست.

حوزه سینما باشگاه خبرنگاران؛ از طرفی باید گفت شخصیت انسان توسط جامعه‌اش ساخته می‌شود و از طرفی دیگر شاکله جامعه هم توسط تأثیرگذاری تک تک همین شخصیت‌ها فرم می‌گیرد؛ این قضیه در داستان نویسی دو رویکرد متفاوت را پدید آورده.
 
گروه اول به شخصیت‌هایی می‌اندیشند که فرم جامعه توسط آنها شکل می‌‌گیرد؛ این شخصیت‌ها را اصطلاحا قهرمان می‌گوییم که در اشکال قدیمی و جدیدش موتور محرک بسیاری از قصه‌ها بوده و هستند.  اما گروه دوم به شخصیت انسان از آن لحاظ می‌نگرند که دست پرورده اجتماع است.
 
نمایشنامه "اتوبوسی به نام هوس" نوشته "پنسی ویلیام" چنین اثری است. هر کدام از شخصیت‌های این نمایشنامه یک نوع از خروجی‌های جامعه خود هستند یعنی جامعه غربی و به عبارتی آدم‌های این قصه چه خوب و چه بد قربانیان جبر اجتماعی‌اند.
 
در این اثر دو رویکرد عمده اجتماعی وجود دارد که هرکس بتواند سمت یکی از آنها برود و نهایت اختیاری که به یک فرد داده می‌شود این است که بتواند یکی از این دو گروه را انتخاب کند؛  گروهی که خواهان سواد در پناه اخلاقیات هستند و گروهی که در لذت جویی تنوع طلب‌اند و تنوع طلبی یعنی عدم ثبات و رفتن به سمت تفریحات موقت.
 
این دم غنیمتی و تنوع طلبی برای این که پیش برود باید پا روی حقوق و عواطف بقیه بگذارد پس دروغ و سنگدلی و ریا را در پی خواهد آورد.
 
هیچ کدام از این دو گروه اجتماعی که در نمایشنامه ویلیام وجود دارد دارای مطابق دقیق ایرانی نیستند و اقتباس از این اثر به همین دلیل هیچ گاه ایرانیزه نخواهد شد مگر اینکه پیرنگ قصه را نگه داریم و جوهره آن را استحاله کنیم.
 
البته پیرنگ این نمایشنامه آنقدرها هم چیز بدیعی نیست که بخواهیم مثل طلا از معدن کلیت نمایشنامه بیرونش بکشیم و این اثر بیشتر بخاطر چیزهایی‌ غیر از پیرنگش مورد توجه است؛ چیزهایی که همه مربوط به جامعه قصه هستند، جامعه‌ای که هر چه هست ایرانی نیست و انتخاب این نمایشنامه به عنوان منبعی برای ارتباط یک سناریوی ایرانی راهی به جز شکست نخواهد برد.
 
"بیگانه" بهرام توکلی که اقتباسی از نمایشنامه "اتوبوسی به نام هوس" است ابدا حال و هوای ایرانی ندارد و متأسفانه هیچ حال و هوایی ندارد چون قطعا با تغییراتی که توکلی در آن انجام داده دیگر غربی هم نیست.
 
"بیگانه" نه تنها به لحاظ مضمونی بلکه از نظر تکنیکی هم پذیرفته نیست.
 
فیلم توکلی به لحاظ تکنیکی اثر پر کوششی است اما در این زمینه هم نتوانسته چندان موفق باشد چون خیلی سینمایی نیست.
 
اصطلاح فوکوس در تئاتر را به ذهن بیاورید تا استراتژی کلی دکوپاژ و میزانسن این فیلم روشن شود.
 
در بعضی نمایش‌ها نوری بر صحنه تاریک تابیده می‌شود که یکی از بازیگرها را مرتب تعقیب می‌کند البته این تکنیک در کنسرت‌های موسیقی تداول بیشتری دارد اما در آن کنسرت‌ها خواننده کمتر از بازیگر تئاتر حرکت دارد و روی صحنه راه می‌رود.
 
میزانسن‌های "بیگانه" کاملا تئاتری هستند؛ ( استپ‌ها و استارت‌های بازیگران در حرکت کردن و نشستن و برخاستن و تقاطع درست کردن با مسیر حرکت همدیگر) حالا دوربین توکلی این میزانسن حرکتی بازیگران را مثل فوکوس نوری تئاتر تعقیب می‌کند و به عبارتی ما به جای اینکه مثل تماشاگر یک نمایش زنده خودمان دنبال فوکوس نوری به این سو و آن سو سربگردانیم، این دوربین است که جای ما سرچرخانده و کارمان را راحت کرده.
 
تکرار این حرکات دوربین که اکثرا هم انتقالی هستند بعد از 15 الی 20 دقیقه کم کم سرگیجه آور می‌شود مخصوصا به دلیل اینکه از لنز واید خیلی استفاده شده.
 
روی هم رفته فیلم "بیگانه" گرچه در کارنامه توکلی ابتکار جدیدی به حساب می‌آمد اما کار موفقی نیست و صرفا می‌تواند برای او شروعی باشد در فاصله گرفتن از بعضی کلیشه‌هایی که روزی آوانگاردیسم به حساب می‌آمدند و توکلی هنوز دلبسته آنها بود.
 
میلاد جلیل زاده/
 
انتهای پیام/ رس
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار