به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،در هفته ای که گذشت از درگذشت دوستی خبر دار شدیم که غافلگیر کننده بود و بسیاری را غمگین و بهت زده کرد. باور شخصی ام این است که فردی که از میان ما رخت بربسته، در واقع به رهایی ای دست یافته است که بیشتر غبطه برانگیز است. در واقع این ما بازماندگان هستیم که باید به حال شان گریست. مدت هاست که هشدارهایی و نگرانی هایی در خصوص زلزله ی موعود تهران می شنویم. هر کس با خود می گوید هنگام زلزله چه باید کرد که جان سالم به در ببریم. با این حال، من می گویم تنها تصور این که زلزله آمده باشد و ما زنده مانده باشیم بس هولناک تر است. درهولناکی آن، همین بس که غافل از این بوده باشیم که زلزله مدتهاست آمده است و ما که آنقدر ها خوش شانس نبوده ایم که در همان دم اول جان به جان آفرین تسلیم کنیم، در جهنم حاصله همچنان باید بسوزیم و بسازیم و مرگ تدریجی را که بسیار دردناک تر است متحمل شویم! لحظه ای تصورش را بکنید: این موش های بدهیبت فاضلاب های تهران را می بینید که زمین دهان باز کرده، گروه گروه به سطح خیابان ها روان شده اند، و ما را که در آتش و دود و ویرانی، قحطی و بی آبی و آلودگی، ناامنی و وحشت، نیمه جان گرفتار آمده ایم دوره کرده اند؟! چه کسی خوشبخت تر است؟! آنان که ماندند یا آنان که رفتند؟! نهراسیم! شاد باشیم، ما هم رفتنی هستیم سفری، شیرین در راه است!