به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ پژمان تیمورتاش نویسندهای جوان است که هفت سال است به طور جدی کار نویسندگی را آغاز کرده است. از جمله آثار وی میتوان به «تهران 28» و «قبل از مردن چشم هات رو ببند» اشاره کرد.
در ادامه گفتگوی ما را با این نویسنده میخوانید:
*چرا به سمت ادبیات داستانی رفتید؟
در کل که باید بگویم، داستانگویی و داستانپردازی و درگیر شدن با داستان را دوست دارم. جوری که نسبت به قصههای لاغر در داستان و فیلمهایی که قصه گفتن بلد نیستند، موضع دارم. به نظر من ذات بشر یک جوری با قصه آمیخته شده. از ابتدا تا حال.
* آینده ادبیات را با ورود نویسندههای نوپا چگونه پیش بینی میکنید؟
خوشبین که نیستم. به نظر من مبهم است. چون نسل تازهای که روی کار آمده، کلا مدیوم را اشتباه گرفته. این نسل با ادبیات آشنا نیست، دایره تاثیر داستانی که مینویسد را نمیشناسد و اصلا به تعهدی که نسبت به جامعهاش باید داشته باشد فکر نمیکند. این بخش اجتماعیاش است، در بحث فنی نیز من داستاننویسهایی میشناسم که مطالعهشان از ادبیات کلاسیک شاید به چهار خط هم نرسیده باشد. خب این اتفاق در نهایت و طولانی مدت به زبان فارسی آسیب میزند ، ادبیات که جای خود دارد.
* باتوجه به اوضاع کاغذ، آینده چاپ الکترونیک را چگونه پیشبینی میکنید؟
خب یک نسلی هست که هنوز ترجیح میدهد کتاب چاپی بخواند؛ یعنی اینطور تربیت شده که کتاب را بگیرد دستش و ورق بزند. چاپ الکترونیک را در ایران هنوز نمیتوان خیلی جدی گرفت. با توجه به روند صعودی قیمت کتاب و مشکلات چاپ. البته رونق گرفتن کتابهای الکترونیکی را خیلی دور نمیبینم.
* جناب تیمورتاش خودتون انگیزهای برای چاپ الکترونیک کتاب ندارید؟
ما در ایران به شکل جدی با مشکل کپیرایت روبرو هستیم. با وجود تلاشهایی که بعضا خود نویسندهها انجام دادهاند و NGO هایی که گاها شکل گرفته، هنوز هیچ اقدامی نشده است. توضیحش شاید باید کمی طولانیتر باشد ، ولی به همین دلیل و هزار و یک دلیل دیگر، من ترجیح میدهم که حتی کتابهای چاپ شدهام نیز به شکل الکترونیکی بازنشر نشوند.
* انگیزه برای نوشتن را از کجا به دست میآورید؟
اتفاقاتی که هر روز در اطرافم میافتد و برخی تناقضهایی که در جامعه وجود دارد من را به سمت نوشتن هول میدهد. در حقیقت درک من از فضایی که در آن زندگی میکنم، ترغیبم میکند تا کشف و شهودهایم را با مخاطب در میان بگذارم.
*ادبیات روی زندگی شما چه تاثیری گذاشته؟
دقیق نمیدانم چه جوابی باید بدهم... اما تجربه نوشتن و تاثیرش روی زندگی فردی به کنار. آن اتفاقی که در ادبیات باعث رشد فرد میشود، مطالعه است. برای نویسنده شدن باید به همان اندازه که مینویسی و شاید چندین برابر بیشتر بخوانی. هر کتاب و هر داستانی هم حاصل یک تجربه است که این تجربیات باید تاثیرگذار باشند. این خاصیت ادبیات است.
* از جمله بهترین کتابهایی که مطالعه کردهاید؟
این از آن سوالهایی است که همیشه میخواهی، هیچوقت از تو پرسیده نشوند. آنوقت باید دست به انتخاب بزنی. بین کتابهایی که هر کدام بخشی از دنیای شخصی تو هستند.
* آخرین کتابی که نگارش کرده اید؟
«قبل از مردن چشمهات رو ببند» از نشر چشمه.
* چند تا کلمه میگم نظرتون رو در خصوص اون کلمات بیان کنید:
قلم: ندارم. گم کردن اون عادتم شده...
غروب آفتاب: اکثر اوقات بهش فکر نمیکنم... مگر اینکه مجبور شم!
شهرنشینی: میتواند به شدت هیجانانگیز باشد... ولی به سمت کسلکنندگی رفته.
* جذابیت ادبیات داستانی غرب و جذب مخاطب در قیاس با ادبیات داخلی. ارزیابی شما چیست؟
خب ادبیات غرب، به مخاطباش احترام میگذارد. به گذشته که نگاه کنیم، میبینیم که آنها برای سنت داستانگویی ارزش قائل بودهاند و نقشه راه داشتهاند. آنها دورههای مختلف را گذراندهاند و حالا به این شکل از ادبیات رسیدهاند ولی ما بیشتر درجا زدهایم. مساله ژانر در ادبیات و سینمای ما یک بحران جدی است. آنها توانستهاند که با تعریفها و اصولی که بنا کردهاند، چیزی به اسم ژانر بسازند اما ما بیشتر تقلید کردهایم و نه حتی نوسازی و بهسازی. به طور مثال، ما داستان پلیسی داریم، ولی ارتباطش با مخاطب خیلی کمتر از نمونه غربیاش است.
گفتگو از: سعیده سادات احمدی
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام/