سه سال پس از مرگ مدیرعامل یک شرکت خصوصی، همسر دوم این مرد و دختر هوویش به دادگاه خانواده مراجعه کردند تا به اختلافشان بر سر دریافت مستمری بازنشستگی پیرمرد فوت شده پایان دهند.
بیوه میانسال با امید به رفاه، آسایش و آیندهای روشن در دومین ازدواج همسر مردی شد که نه تنها زندگیاش را به تلخکامی کشاند بلکه همه دارایی اندکش را هم به یغما برد و پا به فرار گذاشت.
دختر ایرانی که هنگام خرید دربازارهای شهر استانبول با یک جوان خوشپوش و قدبلند ترکیهای آشنا شده وبه او دل بسته بود، نمیدانست پس ازازدواج با این مرد شیاد و سفر به سوئد، چه سرنوشت شومی در انتظارش است.
تازه دامادی که با پرداخت هزینه چند صد میلیون تومانی جشن عروسی، زندگی عاشقانهاش را آغاز کرده بود، بعد از چند ماه زندگی مشترک با شکایت همسرش به دادگاه خانواده احضار شد.
زن جوانی که عاشق مادرشدن بود بعد از ازدواج موقت با یک مرد به آرزوی خود رسید، اما همسرش یک ماه قبل از زایمان فرار کرد و او را با یک نوزاد بدون شناسنامه تنها گذاشت.
«از وقتی ازدواج کردهام حمایت و پشتیبانی شوهرم را احساس نکردم. چهار سال است که بار زندگی را به تنهایی به دوش میکشم. شوهرم مثل بچهها میماند و باید حواسم حتی به کارهای شخصی او هم باشد. برای همین از زندگی با او خسته شدم و طلاق میخواهم.»
زن دامپزشک که از دخالتهای مادرشوهر و خانواده همسرش در زندگیشان به تنگ آمده بود، بعد از 4 سال مهریهاش را به اجرا گذاشت تا شاید تلنگری به شوهرش بزند. مهریهای که 291 شمش طلای 10 گرمی سوئیسی بود.
دختر دانشآموز که به اصرار خانواده، در 17 سالگی و از پشت نیمکت کلاس پای سفره عقد نشانده شده و تن به ازدواج با پسرعمویش داده بود با گذشت پنج سال از عقد زودهنگام، روی نیمکت راهرو دادگاه خانواده نشست تا از زندانی که شوهرش برای او ساخته بود نجات پیدا کند.
زن و شوهر جوان هر چند یکدیگر را دوست داشتند، اما مأموریتهای طولانی تازه داماد در دریاها و دخالتهای خانواده، آنها را وادار کرد به طور پنهانی بهدنبال طلاق بروند.