زوج جوان در راهرو دادگاه خانواده در گوشهای ایستاده بودند و گهگاه زیر لب حرفی زمزمه میکردند، گاهی به ساعتشان نگاهی میانداختند و منتظر بودند، اما هرگز بهصورت همدیگر نگاه نمیکردند گویی بشدت از هم دلخور بودند.
در حالی که برخی از زوجین به خاطر مشکلات اقتصادی ناشی از بیکاری ادامه زندگی مشترک را غیرممکن میدانند، اینبار داستان زندگی میترا و بابک که پس از یکسال بهخاطر کار شوهر به بنبست ظاهری رسیده بیشتر شبیه طنز است.
رفتار زوج جوان از همان زمانی که وارد دادگاه خانواده شدند، عجیب بود، گویی زن جوان تمایلی به ایستادن کنار مردی که ۶ ماه پیش باهم زندگی مستقلی را آغاز کرده بودند، ندارد.
دادگاه خانواده این هفته میزبان پرونده زوج کم سن و سالی بود که برخلاف اغلب پروندههایی که خانوادهها مخالف جدایی فرزندانشان هستند این بار والدین سمیرا و حسن آنها را به دادگاه فرستاده بودند تا مهر طلاق پایان دهنده تصمیم اشتباهشان باشد.