باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمدعلی شفیعی - سازمان ملل متحد و جامعه ملل که پیش از آن و پس از جنگ جهانی اول تاسیس شده بود، یک هدف اصلی را پیگیری میکردند و آن جلوگیری از آغاز جنگ و حفظ صلح در جهان، بوده است. این موضوع و این هدف، به عنوان مبنای اساسی اسناد حقوقی این دو سازمان قرار گرفت. اسنادی که در شکل امروزی آن یعنی در چهارچوب سازمان ملل متحد، مبنای کلی اسناد مکتوب حقوق بین الملل میباشد، همچنین نظم شکل گرفته در دوران پس از جنگ جهانی دوم نیز بر مبنای همین اصول شکل گرفته است. کشورهای قدرتمند در زمان تاسیس به سازمان ملل متحد شکل داده و آن را در راستای حفظ واقعیت برتری خود در جنگ، شکل دادند و شالوده آن را به نحوی پی ریزی کردند که موید و حافظ این نظم باشد.
در کنار بسیاری از مشکلاتی که سازمان ملل متحد را از کارکرد واقعی خود دور می کند، استفاده سیاسی از جایگاههای حقوقی موجود در آن اهمیت ویژه تری دارد. شکل دهندگان اولیه سازمان ملل متحد، جهت نیل به هدف اولیه آن، ساختاری تحت عنوان شورای امنیت را ذیل این سازمان شکل دادند که همانطور که از اسم آن بر میآید، هدف اصلی آن، حفظ امنیت جهانی در چهارچوب مشورتی و عملیاتی تعریف شده برای این شورا بوده است. در بنیانگذاری شورای امنیت، برای طرفهای پیروز جنگ که به عنوان حامیان صلح شناخته میشدند، حق نامتعارفی در نظر گرفته شد که به حق وتو شناخته شد.
هدف اولیه از اعطای حق وتو به اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل، ایجاد ساز و کاری بوده تا توافق و همکاری میان قدرتهای بزرگ جهانی را پس از جنگ جهانی دوم حفظ کند. حق وتو با این منظور به کشورهای آمریکا، روسیه، چین، فرانسه و بریتانیا اعطا شد تا از تصمیم گیریها و اقداماتی که ممکن است منجر به تنش یا درگیری بین قدرتهای بزرگ شود، جلوگیری کند. ذیل این حق، قدرتهای اصلی جهان پس از جنگ جهانی دوم این امکان را داشتند که به جای استفاده از زور، با حق وتوی خود، تصمیماتی را که با منافع ملی آنها تضاد دارد، مسدود کرده و به این نحو، از مقابله مستقیم، جلوگیری به عمل آورند. همچنین با ممانعت از حرکت شورای امنیت و سازمان ملل به نفع یکی از قدرتها، ثبات و مشروعیت این نهاد بین المللی را نیز حفظ کند.
برخلاف هدف گذاری ظاهرا صلح طلبانه اولیه در این حوزه، نکتهای که از ابتدای شکل گیری در آن مستتر بود آن است که ساختار به صورتی طراحی شده که سلطه کشورهای قدرتمند را بر کشورهای ضعیفتر، تثبیت کرده و ظاهری حقوقی و مشروع به آن میبخشد. طبق این ساختار منافع ملی کشورهای قدرتمند، نسبت به منافع ملی کشورهای ضعیفتری که حتی جمعیت بیشتری از مردم دنیا را شامل میشوند، دارای ارجحیت و مشروعیت حقوقی است.
نگاهی به تحولات و جنگهای رخ داده در گوشه و کنار جهان نیز تایید کننده این نگاه است. پس از جنگ جهانی دوم، در گوشه و کنار دنیا جنگهای بسیاری به وقوع پیوسته و جمعیت زیادی از مردم کشورهای ضعیفتر قربانی این جنگ طلبیها شدهاند، بدون آنکه از سازمان ملل متحد و شورای امنیت کاری بربیاید. به عنوان مثال میتوان به جنگ کره، جنگ ویتنام، جنگ افغانستان، جنگ عراق و تجاوزات متعدد به کشورهای آفریقایی که توسط ایالات متحده یکی از دارندگان حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل رخ داده است اشاره کرد. این شورا نشان داده است که در قبال جنگ طلبیهای اعضای دائم خود کوچکترین کارایی ندارد. در کنار آن میتوان به جنگ اوکراین نیز اشاره کرد که در آن نیز یکی از طرفهای درگیر در جنگ، یعنی روسیه، دارای حق وتوی شورای امنیت است و هرگونه اقدام این شورا در آتش بس و جلوگیری از جنگ را وتو میکند.
کارکرد دیگر شورای امنیت باید جلوگیری از جنگ میان کشورهایی باشد که از اعضای دائمی شورای امنیت نبوده و دارای حق وتو نیستند، باشد. در این گروه به جنگ ایران و عراق، درگیری میان ارمنستان و آذربایجان و نیز جنگهای متعدد میان رژیم صهیونیستی و لبنان و فلسطین میتوان اشاره کرد. در تمام این موارد نیز یا قطعنامههای سازمان ملل توسط حامیان طرفهای درگیر پیش از صدور ابتر میشود و یا پس از طرح در این شورا، توسط حامیان برخی از طرفهای جنگ، وتو میشود و یا در نهایت و پس از صدور توسط طرفهای درگیر نادیده گرفته میشود.
در پروندههای متعددی مرتبط با فلسطین، از جمله تجاوزات رژیم صهیونیستی به غزه، سازمان ملل به دلیل استفاده از حق وتو توسط اعضای دائمی، به ویژه ایالات متحده، قادر به اتخاذ اقدام جدی نبوده است. این مسئله بارها باعث شده که هرگونه تلاش برای توقف خشونت و جنگ از طریق شورای امنیت ناکام بماند. از ۲۷ اکتبر سال ۲۰۲۳ و پس از چند هفته از آغاز تجاوزات رژیم صهیونیستی به غزه، با وجود آنکه شورای امنیت همچنان نتوانسته بود جمع بندیای در خصوص موضع خود نسبت به این تجاوزات داشته باشد، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای را برای توقف درگیری و تامین کمکهای انسانیِ فوری تصویب کرد. این اولین قطعنامهای بود که با وجود تصویب در مجمع عمومی، در عمل هیچ تاثیری نداشته و موجب گشایشی در وضعیت غزه نشد. همچنین شورای امنیت سازمان ملل نیز بارها جلساتی را در خصوص مسئله غزه و به ویژه مسئله غیرنظامیان تشکیل داده است، اما به علت رفتار سیاسی ایالات متحده در حمایت از رژیم صهیونیستی، هیچگاه منتج به تصمیمی نشد. آخرین مورد از این تلاشها میتوان به قطعنامه پیشنهادی برزیل اشاره کرد که توقف جنگ در فلسطین را پیگیری میکرد، اما توسط ایالات متحده آمریکا، وتو شد.
ناتوانی سازمان ملل متحد و شورای امنیت تا حدی پیش رفته است که مشاهده میکنیم سازمان ملل حتی توانایی حفاظت از بازوهای خود را نیز ندارد. فیلیپ لازارینی، کمیسر آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک (UNRWA) پس از کشته شدن تعداد زیادی از نیروهای این آژانس طی یک سال تجاوز رژیم صهیونیستی به نوار غزه، اعلام کرد که این رژیم تعمداً نیروهای سازمان ملل در نوار غزه را مورد هدف قرار میدهد. همچنین رژیم صهیونیستی به صورت عمدی نیروهای حافظ صلح ملل متحد را که در مرز لبنان با سرزمینهای اشغالی مستقر هستند، هدف قرار داده و به آنان اعلام کرده است که فوراً منطقه را ترک کنند و پس از اعلام آتش بس در مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی همچنان شاهد تجاوزات ادامه دار رژیم صهیونیستی به لبنان هستیم که با وجود اعلام رسمی دولت لبنان در خصوص نقض آتش بس از سوی این رژیم، سازمان ملل متحد توانایی اقدام خاصی در قبال آن را از خود نشان نمی دهد. همچنین این رژیم دبیرکل سازمان ملل متحد، آنتونیو گوترش را عنصر نامطلوب دانسته و ورود آن به سرزمینهای اشغالی را ممنوع کرد. موضوعی که تنها با واکنش شفاهی برخی رهبران کشورهای عضو شورای امنیت مواجه شده و تغییری در مواضع اعمالی آنان در حمایت از این رژیم ایجاد نکرده است.
به نظر میرسد ابزار حق وتو در شورای امنیت بیش از آنکه کارکردی حقوقی و عملیاتی جهت حفظ صلح و ثبات در دنیا داشته باشد، به ابزاری سیاسی جهت حفظ منافع قدرتهای بزرگ و کشورهای تحت حمایت آنان تبدیل شده است. ابزاری که به علت سوء استفاده و استفاده بیش از حد از آن عملا کارکرد و معنای خود را از دست داده و اعتبار آن و به طور کلی اعتبار سازمان ملل متحد را زیر سوال برده و لزوم بازنگری در ساختار سازمان ملل متحد به ویژه شورای امنیت این سازمان را پررنگتر میکند. این موضوع زمانی اهمیت مضاعف مییابد که میدانیم نظم بین المللی شکل گرفته پس از جنگ جهانی دوم که بر همین مبنا و در همین چهارچوب شکل گرفته بود، در حال از بین رفتن است و جهان در حال تجربه دوران گذار و شکل دادن به نظم جدیدی است که در چهارچوبهای پیشین جای نمیگیرد.
ایران مظهر ناکامی اسلام ساختگی
تمام سازمانهای بین الملی باید درشون را تخته کنند و به گل بگیرند
چونکه فقط هزینه بر و اصلا کارایی ندارد
چونکه چند دهه در مورد جنایت صهیونیست ها کوتاه امدند
الان صهیونیست ها برای هیچ سازمان های بین الملی تره هم خرد نمیکنند ...اینه عاقبت تسلیم و کوتاه امدن است