برخی از نوزادان با چیزی شبیه به «دم» به دنیا میآیند. امری که به لحاظ علمی مشاهده شده است، اما نه شاید به دلیلی که شما فکر کنید.
به نقل از یورونیوز، ممکن است تخیلی به نظر برسد، اما در مواردی بسیار نادر انسانها میتوانند با زائدههایی نرم و بدوناستخوان، گاه تا طول ۱۸ سانتیمتر، در بخش تحتانی بدن به دنیا بیایند.
تا به امروز و مطابق آمار رسمی تولد حدود ۴۰ نوزاد با «دم واقعی» شامل برآمدگیهای نرم، بدون استخوان و انگشتمانند به ثبت رسیده است.
دلیل وجودی این زائدهها برای سالها محل بحثی برای دانشمندان بوده است. دلیل علاقه غیرمعمول جوامع علمی به این مورد پزشکی بیشتر به این دلیل است که دانشمندان در نخستین تحقیقات خود علاقه داشتند این «دم» را بقایای خوشخیم و تکاملی اجداد انسانها در نظر بگیرند که برای میلیونها سال وجود داشته است.
با این حال تئوریهای مبتنی بر نظریه تکامل برای اینگونه نوزادان چند دهه است که منسوخ شدهاند و نسل جدید محققان به دنبال دلایل دیگری برای این پدیده میگردند.
هرچند به طور تاریخی زائدههایی که برخی از نوزادان با آنها به دنیا میآیند به عنوان «دم واقعی» یا «عضو بجامانده تکاملی» تلقی میشدند، با این حال باید دانست که کاربرد این عبارت این کمی اشتباه است. در واقع آنها شبیه سایر دمهای شناختهشده در طبیعت نیستند. این زائدهها معمولاً حاوی استخوان، غضروف یا طناب نخاعی نیستند و فقط به نوعی بدون عملکردی واضح در آنجا آویزان شدهاند.
سوء تفاهم در مورد منشا دم از خود چارلز داروین، صاحب نظریه فرگشت یا تکامل، شروع میشود. بیش از یک قرن پیش، داروین حدس زد که دمهای باقیمانده در نوزادان انسان، تصادفی تکاملی یا بقایای ابتدایی از اجداد نخستیهایی هستند که زمانی دم داشتند.
در دهه هشتاد میلادی دانشمندان این تئوری را پی گرفتند و با آن به گمانهزنی پرداختند. آنها استدلال میکردند یک جهش ژنتیکی، که توسط انسان تکامل یافته تا دم ما را حذف کند، گاهی اوقات میتواند مسیر معکوس را بپیماید و به حالت اولیه و اجدادی خود بازگردد.
یکی از نخستین مقالهها در این خصوص دو نوع مختلف «دم» را تعریف کرده بود که نوزادان انسان میتوانند با آن متولد شوند. اولین مورد یک دم باقیمانده یا واقعی خوشخیم که از اجداد ما به ارث رسیده است و نوع دوم که «شبهدم» نامیده میشد و عبارت بود از رشد استخوان دنبالچه. شبهدم را عمدتا مرتبط با نقصهای مادرزادی طبقهبندی میکردند.
بعدها مشخص شد که هر دو «دم» و «شبهدم» احتمالاً نشاندهنده ادغام ناقص ستون فقرات یا آنچه به عنوان دیسرافیسم ستون فقرات شناخته میشود، هستند.
در واقع علم نشان داد که این زائده حاصل «عقبگرد» بیضرر در فرآیند تکاملی نیست، بلکه یک اختلال نگرانکننده مادرزادی در رشد جنین است که به احتمال زیاد از ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی ناشی میشود.
هنگامی که جنین انسان در رشد خود به حدود پنج هفتگی میرسد ساختار دممانندی متشکل از لوله عصبی و «طناب پشتی» که به نوعی شبیه نخاع اولیه است، از بدن او جوانه میزند. هرچند این ساختار دممانند در هفته هشتم رشد معمولاً دوباره جذب بدن جنین میشود، با این حال در برخی مواقع نادر این زائده جذب نشده و میتواند نشاندهنده وجود یک نقص مادرزادی بزرگتر باشد.
زائده دممانند در هفته پنجم جنینی به وجود میآید، اما سپس جذب بدن جنین میشود.
در واقع نوزادانی که با دم به دنیا میآیند، معمولاً دارای نقایص سیستم عصبی مرتبط هستند. یک پژوهش علمی در سال ۲۰۰۸ استدلال کرده بود که «دمهای واقعی خوشخیم نیستند»، زیرا ممکن است با دیسرافیسم زمینهای مرتبط باشند. تقریباً نیمی از موارد بررسی شده با اختلال ناهنجاری مادرزادی شکاف در نخاع (شامل مننگوسل و اسپینا بیفیدا اکولتا) مرتبط بودند.
اگرچه این زائدهها، به راحتی از طریق جراحی برداشته میشوند، اما نوزادانی که با دم متولد میشوند به مراقبتهای پزشکی بیشتری نسبت به یک جراحی ساده نیاز دارند.
دانشمندان از میانه دهه نود بدین سو استدلال میکنند نوزادانی با «دم واقعی» یا «شبه دم» متولد میشوند، باید تحت تصویربرداری عصبی و همچنین جراحی قرار گیرند تا اطمینان حاصل شود که رشد آنها در سلامت صورت میپذیرد.
به دلیل نادر بودن این ناهنجاری هنوز مشخص نیست که آیا «دم واقعی» مستقیماً از ساختار دم جنینی مشتق شده است یا نه. همچنین به دلیل مطالعات موردی محدود، تحقیقات کافی در مورد اینکه ریشه این ناهنجاری مادرزادی کجاست، وجود ندارد.
محققان میگویند صرف نظر از اینکه دم نوزاد از کجا شکل گرفته، شواهد قویاً نشان میدهند که این دم در نتیجه یک نقص مادرزادی است و یک زائده خوشخیم و بیضرر محسوب نمیشود، امری که دانستن آن برای سلامت و آینده نوزادان مهم است.
منبع: فرارو