معلم شهید مندنی رحیمی سال ۱۳۴۴ در خانوادهای کشاورز و مذهبی در روستای آرو، از توابع گچساران، پابه عرصه وجود نهاد، تا بعدها سدی علیه بیدادگریها و تجاوزات قابیلیان زمان گردد. شهید مندنی رفتن و رسیدن را برماندن ترجیح داد و سرانجام ۲ اردیبهشت ۶۴ در مهاباد، کردستان به لقاءاله پیوست. پیکر مطهرش را در در زادگاهش به خاک سپردند.
گذری کوتاه بر وصیتنامه شهید
و من یقتال فى سبیل الله فیقتل فسوف نونیه اجرا عظیما
و هر کس در جهاد در راه خدا کشته شد و یا فاتح گردید بزودى او را اجرى عظیم دهیم.
تا دوستدار مصحف و در دین احمدیم بر جمله خلایق دنیا سرآمدیم
هر کس براى خویش پناهى گزیده است ما در پناه قائم آل محمدیم
سلام بر منجى انسانها و نائب بر حق او که راهش راه خدا است و درود به رهروان راهش که با شهادتهایشان پایه گذار انقلاب پر شکوه حضرت مهدى (عج) موعود را نمودند.
سالها بود که مى خواستم یکى از اولیاء الله را ببینم، اما افسوس که نتوانستم و غم آن همچنان بر دلم سنگینى مى کرد، اما اکنون به میدان مى روم و این خون بى ارزش را نثار قدمش مى کنم.
از مال دنیا چیزى ندارم بجز یک جان ناقابل که تقدیم اسلام و امام مى کنم.
این انقلاب را که با خون هزاران شهید آغاز و حال هم با خون شهیدانى آبیارى مى شود، نگذارید از بین برود، ما در پیش خداى متعال مسئول هستیم.
امام امت را تنها نگذارید ما هر چه داریم از این مرد بزرگ داریم و خون شهیدانى، چون بهشتى، رجائى، باهنر و ۷۲ تن از یاران امام را نگذارید از بین برود.
حال از خود بگویم، ما جوانان آنقدر به جبهه مى رویم و مى جنگیم تا شهید بشویم، اى جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد، مبادا در غفلت بمیرید که على (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بى تفاوتى بمیرید که على اکبر حسین در راه خدا با هدف شهید شد.
اى مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبههها جلوگیرى کنید که فردا در محضر خدا نمى توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل ۷۲ تن شهید را نمود.
پدر بزرگوارم و مادر عزیزم:
درست است که باید عصاى پیرى شما مى شدم، اما چه مى شود کرد وقتى مى بینم که صداى خونخوار آن نوکر شرق و غرب چنین بیرحمانه به میهن اسلامى عزیز ما حمله مى کند، نمى توان ساکت نشست و نگاه کرد که به جنایات خود ادامه دهد، باید پوزه این جانى قرآن را به خاک مالید.