روسای جمهور آمریکا و فرانسه روز پنجشنبه با صدور بیانیه‌ای مشترک از اغتشاشات ایران حمایت کردند.

بیانیه‌ای که به امور مختلفی از جمله جنگ اوکراین، همکاری‌های فضایی و تغییرات اقلیمی پرداخته شده در موضوع ایران ضمن حمایت از اغتشاشات بر ضرورت مقابله با نفوذ منطقه‌ای ایران و دستیابی‌اش به تسلیحات هسته‌ای تاکید شده است.

جو بایدن و امانوئل مکرون در بیانیه خود تاکید کرده‌اند دو کشور در موضوع همکاری ناکافی ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و همچنین انتقال موشک‌ها و پهپاد به ویژه به گروه‌های غیردولتی، با یکدیگر هماهنگ خواهند بود.

بیانیه خصمانه روسای جمهور آمریکا و فرانسه درحالی علیه ایران صادر شده که این دو در هفته‌های اخیر حملاتی بی‌سابقه علیه ایران داشتند.

جو بایدن در جریان یک سخنرانی تبلیغاتی پیش از انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا مدعی شده بود ایران را آزاد خواهد کرد و مکرون نیز در جریان دیدار با بخشی از اپوزیسیون و همچنین در جریان یک گفت‌وگوی رادیویی از وقوع انقلاب در ایران سخن گفته بود. همزمان با این دو، دیگر مقامات اروپایی ازجمله نخست‌وزیر کانادا، صدراعظم آلمان و وزیرخارجه این کشور نیز مواضعی کم‌سابقه علیه ایران اتخاذ کرده بودند.

بیانیه جدید سران غربی در کنار آخرین اقدامات‌شان مانند برگزاری نشست ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل و تصویب قطعنامه در شورای حکام سازمان بین‌المللی انرژی اتمی علیه ایران، بخشی از خط هراس‌افکنی این جبهه علیه ایران برای اخذ امتیازاتی سنگین از تهران است. در ادامه به دلایل و اهداف این فشار‌ها پرداخته شده است.

۱ -معنای چتر هسته‌ای و جایگاهی میان شبه‌قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها

ایران به‌دنبال سلاح هسته‌ای نیست، اما در مسیر دستیابی به علم و توان صنعتی‌ای حرکت می‌کند که می‌تواند در‌صورت دستور مقامات سیاسی تسلیحات هسته‌ای نیز تولید کند.

مساله تسلیحات هسته‌ای ایران به چند جهت برای غرب دارای اهمیت است که این مساله را باید در تفاوت‌های دو مفهوم جست‌وجو کرد.

کشور‌هایی که به تسلیحات هسته‌ای دست پیدا می‌کنند به «بازدارندگی هسته‌ای» می‌رسند به‌گونه‌ای که کشور دیگری به خاک آن‌ها حمله نمی‌کند. این بازدارندگی هسته‌ای اگر از خاک فراتر رفته و به حوزه‌های دیگری سرایت پیدا کند، قابلیت «چتر هسته‌ای» را برای کشور مزبور ایجاد می‌کند.

به‌عنوان نمونه آمریکا، روسیه، انگلیس و فرانسه به‌دلیل تسلیحات هسته‌ای دارای بازدارندگی هسته‌ای هستند، اما همزمان به‌دلیل حضور سنگین‌شان ورای خاک اصلی سرزمین خود، از مزایای «چتر هسته‌ای» نیز بهره می‌گیرند. کشور‌های دیگر هراس دارند تا به پایگاه‌های این کشور‌ها در سراسر جهان حمله کنند، زیرا آن‌ها دارای گونه‌های راهبردی تسلیحات هسته‌ای و وسایل حمل معتبر آن‌ها تا فواصل بین قاره‌ای هستند.

در مقابل کشور‌هایی مانند کره‌شمالی، هند و پاکستان هرچند تسلیحات هسته‌ای در اختیار دارند، اما صرفا قادر به بهره‌مندی از «بازدارندگی هسته‌ای» هستند، به‌گونه‌ای که تنها خاک خود را از حمله مصون کرده‌اند، ولی به‌دلیل عدم‌حضور و تحرک در ماورای خاک اصلی‌شان، از مزایای «چتر هسته‌ای» بی‌بهره‌اند. پیونگ‌یانگ، دهلی‌نو و اسلام‌آباد منطقه‌ای را برای اعمال نفوذ در اختیار ندارند. پاکستان نیز خود را مشغول مناطق جنوبی و پشتون‌نشین افغانستان کرده که آن نیز بالاجبار فشار عمق استراتژیک کم، تهدید هند و تهدید ایجاد کشور پشتونستان بوده است.

ایران هرچند به تسلیحات هسته‌ای دست نیافته و اعلام کرده خواهان ساخت، تولید و انبار این سلاح‌ها نیست، اما رسیدن به جایگاه علمی-‌صنعتی‌ای که ساخت آن را برای تهران آسان سازد، ایران را به قدرت نهفته هسته‌ای تبدیل می‌کند.

در اینجا ایران ضمن بهره‌مندی از «بازداندگی هسته‌ای» که حمله به خاک اصلی ایران را رفع می‌کند، به دلیل نفوذ منطقه‌ای و حضورش در مناطق مختلف، تهران را از مزایای «چتر هسته‌ای» نیز برخوردار می‌سازد.

بهره‌مندی ایران از مزیت «چتر هسته‌ای»، موجب عبور تهران از شبه‌قدرت‌هایی مانند هند، پاکستان و کره‌شمالی شده و آن را به ابرقدرت‌هایی مانند آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه و چین نزدیک می‌سازد. این مساله، اما به معنای رسیدن به جایگاهی کاملا مشابه با ابرقدرت‌ها نیست، بلکه ایران جایی میان شبه‌قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها خواهد ایستاد.

تهران به‌دلیل حرکت دیرتر در حوزه‌های علمی-صنعتی نسبت به ابرقدرت‌ها و همچنین طی نکردن بسیاری از فرآیند‌های اجتماعی لازم در کنار تحمل فشار‌های همه‌جانبه و ضعف‌های جمعیتی و اقتصادی قادر به تبدیل شدن به یک ابرقدرت نیست، اما حضورش در نزدیکی آن‌ها واکنش‌های سنگینی را از سوی این کشور‌ها موجب شده است.

اگر هند، پاکستان و کره‌شمالی به‌عنوان شبه‌قدرت‌ها با دستیابی به سلاح هسته‌ای تحت فشار‌های غرب قرار گرفته‌اند، نمی‌توان توقع داشت ایران با قرار گرفتن در جایگاهی فراتر از شبه‌قدرت‌ها، بدون فشار مسیر را طی کند. نقطه‌ای که تهران در‌صورت پیشرفت برنامه هسته‌ای خود در آن می‌ایستند به‌دلیل نزدیکی به جایگاه ابرقدرت‌ها، پاسخ بیشتری از سوی آن‌ها را سبب می‌شود.

کشور‌هایی مانند ژاپن و برزیل نیز که قدرت‌های نهفته هسته‌ای هستند و در‌صورت حرکت به‌سمت ساخت چنین تسلیحاتی، حتی از برخی کشور‌های فعلی باشگاه هسته‌ای نیز قدرتمند‌تر می‌شوند، قادر به بهره‌گیری از مزیت «چتر هسته‌ای» نیستند. این در‌حالی است که توکیو و برازیلیا دارای قدرت بسیار بیشتری نسبت به کره‌شمالی و پاکستان هستند.

۲- ممانعت از همگرایی قدرت‌های شرقی

کشور‌های غربی می‌دانند بازیگری منفعلانه ایران در تحولات جاری نظام بین‌الملل می‌تواند مانع از همگرایی موثر قدرت‌های شرقی شود. روسیه بدون همکاری با ایران به بسیاری از منابع دسترسی نخواهد داشت که شاید مهم‌ترین موضوع آن کریدور‌های زمینی است؛ هرچند روس‌ها هم‌اکنون از مسیر‌های تجاری مختلفی بهره می‌گیرند، اما می‌دانند بسیاری از این مسیر‌ها درصورت تشدید مخاصمات با غرب مسدود خواهند شد. از این رو آن‌ها با وجود دسترسی‌شان به مسیر‌های تجاری متعدد به ایران نیاز دارند. حتی فراتر از مساله استفاده از کریدور ایران، صرف وجود آن برای روس‌ها اطمینان‌بخش است و از اضطراب محاصره شدن‌شان می‌کاهد.

از سوی دیگر به زعم کشور‌های غربی ایران با فناوری و توانایی‌های خود تسلیحاتی را وارد جنگ میان روسیه و ناتو ساخته که در چنین جنگ مهیبی موفق شده وضعیت را تغییر دهد. از نگاه غرب در‌صورت افزایش تعداد پهپاد‌های انتحاری روسیه که دارای ریشه‌های ایرانی هستند و از سوی دیگر روانه شدن صد‌ها پهپاد‌ها تهاجمی و احتمالا موشک‌های بالستیک تاکتیکی با ریشه‌های ایرانی که دارای قابلیت نقطه‌زنی هستند، وضعیت برای ناتو در اوکراین بغرنج‌تر خواهد شد. غرب به‌دنبال آن است تا از طریق تهدید، ایران را از تسلیح روسیه بازدارد.

در‌صورت همگرایی قدرت‌های شرقی علیه غرب، این جبهه وضعیت دشواری برای ادامه نبرد‌ها خواهد داشت و مصلحت خود را در مواجهه تک‌به‌تک با قدرت‌های شرقی می‌داند. به همین دلیل نیز در پی تلاش برای وادار کردن این قدرت‌ها به توقف روند فزاینده همگرایی است تا به هرکدام سر فرصتی مناسب تهاجم کند.

پشتیبانی بی‌شائبه غرب از اغتشاشات ایران به‌گونه‌ای طراحی شده تا به میزانی سنگین باشد که تهران وادار شود برای توقف پشتیبانی غرب، از روند فزاینده همگرایی با چین و روسیه خارج شود.

تهران به‌خوبی آگاه است یکی از اهداف اغتشاشات اخیر اخلال در ادراک صحیح مقامات از وقایع است تا ایران قادر به اتخاذ تصمیمی صحیح نباشد.

۳ -تلاش برای تبدیل کردن فشار اغتشاشات به امتیازات

مقامات غربی پیش‌تر تلاش کرده بودند از طریق فشار‌های سیاسی و سپس فشار‌های تحریمی، از ایران امتیاز بگیرند. امروز آن‌ها با ایجاد اغتشاشات داخلی و گشودن پرونده‌های حقوق بشری علیه ایران می‌کوشند امتیازات مدنظرشان را از تهران اخذ کنند.
در نخستین سال‌های اهمیت یافتن پرونده هسته‌ای ایران، با بی‌نتیجه ماندن فشار‌های سیاسی، غرب دریافت باید فشار‌های ملموس‌تری به تهران وارد سازد. از این رو تحریم‌های اقتصادی شدید طراحی شدند تا بتوانند فشار‌های ملموس را به مقامات و شهروندان ایران بچشانند.

با این حال به‌نظر می‌رسد پس از چندین سال اعمال تحریم‌های گسترده و حتی افزودن جنبه‌های فیزیکی به آن مانند رهگیری کشتی‌های تجاری و توقیف نفتکش‌های ایران به زور قوای نظامی، غرب درحال وارد شدن به فاز اغتشاشات کور است.

اغتشاشات روی‌داده در ایران از سال ۹۶ به بعد دارای تفاوت‌هایی با رویداد‌هایی مانند اتفاقات ۱۳۷۸، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۸ هستند. این اتفاقات دارای زمینه‌ها و بدنه سیاسی بودند و منشایی داخلی داشتند؛ هرچند مورد بهره‌برداری خارجی نیز قرار گرفتند. با این حال تحولات بعدی مانند اتفاقات ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ بیش از آنکه از اختلافات سیاسی داخلی و سپس بهره‌برداری خارجی ناشی شوند، ریشه در طراحی‌های غارت‌گونه دارند.

در سال ۱۳۹۶ گرانی‌هایی که به‌دلیل عدم‌اجرایی شدن کامل برجام و همچنین زمینه‌سازی ترامپ برای خروج از برجام ایجاد شد، با اقدامات تیم‌های سازماندهی‌شده خارجی نیز همراه شد؛ هرچند میزان این سازماندهی به نسبت اتفاقات سال‌های آتی کم بود. در سال ۱۳۹۸ گران شدن بنزین برای تامین کسری بودجه ناشی از اجرای سیاست «فشار حداکثری» آمریکا علیه ایران، منجر به اغتشاشات شد که تمرکز آن بر از بین بردن بانک‌ها و محل‌های ذخیره‌سازی و فروش مواد غذایی قرار داشت.

اغتشاشات باید بانک‌ها و محل ذخیره و فروش مواد غذایی را هدف قرار می‌دادند تا آنچه تحریم‌ها باعث توقف ضربان آن نشدند را از تپش می‌انداخت. سازماندهی غرب در ایجاد، آموزش و هدایت گروه‌های آشوبگر در اغتشاشات ۱۳۹۸ بیشتر از سال ۱۳۹۶ بود و همزمان کمتر از زمینه‌های اختلافات سیاسی داخلی بهره می‌برد. این درحالی بود که در سال ۱۳۹۶ زمینه‌هایی از اختلافات سیاسی میان جریانات کشور وجود داشت، هرچند سطح آن به‌هیچ‌وجه در سطح اختلافات ۱۳۷۸، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۸ نبود. در اغتشاشات آغازشده از اواخر تابستان ۱۴۰۱، اما نسبت به ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ زمینه‌های اختلافات سیاسی به‌شدت کمتر و میزان سازماندهی تیم‌های اغتشاشگر داخلی و خارجی به‌شدت بیشتر است.

از این رو تحرکات غرب در داخل ایران برای ضربه به کشور، دیگر از پوشش‌های پنهان‌ساز مانند اعتراض به تقلب در انتخابات و دموکراسی‌خواهی بیرون آمده و با یافتن شکلی عریان از طریق اقدامات ضددین و حتی حجاب عرفی که قدمتی پیشااسلامی در کشور دارد، حالتی غارت‌گونه یافته‌اند.

در حملات غارت‌گونه، منشأ طراحی خارج از محدوده سرزمینی محل وقوع است، ولی از ضعف‌های کلان غفلت صورت می‌گیرد و به‌سرعت رویه‌ای تخریبی به خود می‌گیرد، درحالی‌که در وقایع پیشین حتی در جریان سال ۱۳۸۸ رویه تخریبی چندانی غالب نبود. در سال ۱۴۰۱ مساله فوت یک دختر ۲۰ ساله که می‌توانست عاملی برای اختلاف‌افکنی در جامعه ایران برای مدتی طولانی باشد در خدمت حملات غارت‌گونه قرار گرفت، زیرا آنچه اهمیت داشت آغاز سریع‌تر تخریب بود. اساسا اصرار بر تخریبگری در چنین واقعه‌ای یکی از دلایل عدم همراهی بسیاری از معترضان با اغتشاشات شد.

در این مساله چند نکته وجود دارد. نخست اضطرار غرب به آسیب‌های سریع به ایران که باعث شد این جبهه برای موثرتر شدن اختلافات داخلی ایران صبر پیشه نکند. نکته دوم نیز به گذر غرب از اقدامات ذهنی و تلاش برای عینی‌سازی آن‌ها بازمی‌گردد. غرب معتقد است اختلاف‌افکنی داخلی در ایران به نتایج مدنظر آن‌ها کمک نمی‌کند و به همین دلیل نباید به آن‌ها دلخوش بود و باید از طریق سازماندهی حملات غارت‌گونه هر زمینه ذهنی‌ای را با سوءاستفاده به‌سرعت به اقدامات عینی مانند تخریب و کشتار تبدیل کرد.

غرب با تخریبگری به دنبال از بین بردن امنیت، زیرساخت‌ها، مشغول کردن مردم و مسئولان و بی‌اعتبار ساختن دولت است. همچنین ایجاد هراس از غرب در سطوح مختلف مملکت از طریق ضربات با ضریب نفوذ بالا باشد. غرب به‌زعم خود با ارسال تیم‌های مسلح به داخل کشور و آتش زدن حوزه‌های علمیه و ترور نظامیان ایران در داخل منازل‌شان قصد دارد طول ید خود را به رخ تهران بکشد، به این امید که چنین مانور وحشتی به ابزاری برای کسب امتیاز تبدیل شود.

روسای جمهور آمریکا و فرانسه در بیانیه خود تلاش کردند این درخواست امتیاز خود پس از ایجاد اغتشاشات در ایران را در قالبی رسمی و سیاسی منتشر کنند و از طریق اقدام مشترک‌شان در صدور بیانیه بر اعتبار آن بیفزایند.

۴ -ایران؛ نقطه اشتراک

ایران به یک نقطه اشتراک‌ساز برای بحران در روابط داخلی بلوک غرب تبدیل شده است. آن‌ها از طریق همکاری‌های گسترده علیه ایران می‌کوشند غلظت اختلافات در روابط فی‌مابین را به وسیله اقدامات علیه تهران کاهش دهند.

در شرایط کنونی که اختلافات در غرب به‌ویژه سوءاستفاده آمریکا از شرایط جنگ اوکراین وجود دارد، دو سوی آتلانتیک می‌کوشند با تاکید بر اشتراک‌شان در برخورد با ایران، از غلظت این اختلافات بکاهند.

یکی از اختلافات جدید میان دو سوی آتلانتیک به تصویب «قانون کاهش تورم» آمریکا در تابستان بازمی‌گردد. این قانون بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری تاریخ تاکنون برای مقابله با تغییرات اقلیمی است که ۳۶۹ میلیارد دلار برای ساخت توربین‌های بادی، پنل‌های خورشیدی و خودرو‌های الکتریکی اختصاص می‌دهد. در این قانون کاهش مالیات تا سقف ۷۵۰۰ دلار برای خودروی الکتریکی تولیدشده در آمریکای‌شمالی در نظر گرفته شده است که از نگاه اروپا مغایر با قوانین تجارت جهانی است.

این قانون باعث شده چند شرکت حاضر در اتحادیه اروپا اعلام کنند برای توسعه کسب‌وکار و کارخانه‌هایشان به جای این اتحادیه در آمریکا سرمایه‌گذاری کنند تا از امتیازات این کشور برخوردار شوند. در چنین شرایطی بزرگنمایی تهدید ایران و تلاش برای همکاری مشترک برای مهارش، نقطه‌ای مناسب برای تقویت اشتراکات‌شان در مناسبات داخلی محور غربی است.

۵ -تنفس مصنوعی

در شرایطی که اغتشاشات در داخل ایران فروکش کرده، غرب که کوشیده بود این اغتشاشات به هرشکل ادامه پیدا کند، با ناتوانی از دنباله‌دار کردن تحولات داخلی، به دنبال طولانی ساختن آن در فضای بین‌المللی است که تحت کنترلش قرار دارد.

سران غربی از شروع تنفس مصنوعی عیان‌شان به اغتشاشات چند هدف را پیگیری می‌کنند. نخست آنکه بار دیگر شانس خود را برای ادامه‌دار ساختن اغتشاشات داخلی بیازمایند و به عناصر میدانی‌شان امیدواری بدهند. دوم آنکه به اپوزیسیون بی‌اعتبار خارجی که محدود به افرادی سطح پایین است اعتبار بخشند. دیدار رئیس‌جمهور فرانسه با اپوزیسیونی دست‌چندم و تلاش غرب برای برجسته‌سازی فردی در سطح علی کریمی از طریق مصاحبه برای ادامه‌دار ساختن بحران، نشان می‌دهد غرب برای جبران ضعف این اپوزیسیون درحال استفاده از ظرفیت سران غربی است.

۶ -ایجاد ضربه به اقتصاد ایران

غربی‌ها در میان‌مدت قصد دارند با نشان دادن تلاش‌شان برای مواجهه سنگین‌تر با تهران، شرکای تجاری ایران را وادار به توقف همکاری‌هایشان کنند.

۷- حساسیت شدید نسبت به نفوذ منطقه‌ای ایران

حضور منطقه‌ای ایران با ارائه خدمات مختلف به ملت‌های منطقه باعث شده غرب همواره در حال روبه‌رو شدن با تحولات سنگینی علیه خود در غرب آسیا باشد.

منطقه طی دو سال اخیر شاهد تحولاتی بوده که پیش‌تر با وجود درگیری میان محور مقاومت و محور غربی چنین نتایجی را در پی نداشته است.

رژیم‌صهیونیستی درحالی‌که همواره مبتکر حمله به فلسطینی‌ها بود سال گذشته در جریان جنگ ۱۱ روزه غزه به‌طور ابتکاری از سوی نیرو‌های مقاومت مورد حمله قرار گرفت. تلاش‌های پیشین تل‌آویو در حملات ۲۰۰۸، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ به این منطقه نیز به‌عنوان شکست در کارنامه رژیم ثبت شده بود، اما شکست ۲۰۲۱ نوع ارتقایافته‌تر شکست بود.

از سوی دیگر درحالی‌که پیش‌تر نیرو‌های مقاومت لبنان از قدرت نظامی خود برای ایجاد بازدارندگی استفاده می‌کردند، در سال جاری آن را به ابزاری برای اخذ امتیاز تبدیل کرده و موفق شدند آمریکا و رژیم‌صهیونیستی را در نبرد بر سر ترسیم مرز‌های دریایی و تقسیم منابع انرژی آن به عقب‌نشینی وادار کنند.

غرب که با نتایج پیشین اقدامات محور مقاومت در منطقه دارای مشکلی بزرگ بود و در برابر اقدامات دفاعی این محور متحمل شکست‌هایی شده بود حالا با اقدامات ابتکاری محور مقاومت روبه‌رو شده که نتیجه آن‌ها نیز شکست جبهه غربی است.

منبع : فرهیختگان

برچسب ها: صهیونیست ، اغتشاشات
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
حمیدرضا میرمعزی
۱۴:۲۹ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
ضمن تبریک به نویسنده مقاله بخاطر پایبندی به اصول و ارکان تحریرو تدوین یک مقاله تحلیلی سیاسی و حتی استراتژیک، چند نکته بنظرم رسید که عرض میکنم. اما لازم است بدانید که بنده نیز مثل شما به حفظ ساختارهای کشورم علاقمندم و دشمن شما هم نیستم. بلکه همه شمارا دوست دارم و مورد احترام بنده هستید. حتی اگر دیدگاههایی برخلاف من داشته باشید.
نخست آنکه، عدم توجه به اصل فرض نادرست به نتیجه نادرست میرسد، به گمان بنده سبب ناتوانی از دریافت دستاورد منطقی از وقایع و رویدادهای ناخوشایند اخیر و پیش از آن گردیده است. طیف فکری نزدیک به حاکمیت با توصل به پیش فرضهای ازقبل آماده مانع درک و دریافت صحیح و متعاقب آن یافتن راهکاری اصولی برای دوری جستن و ممانعت از عواملی که باعث بروز چنین وقایع تلخی درکشور ما میگردد، شده است. چنانکه اگر دقت کنید از همان سال 1376 با به قدرت رسیدن طیف موسوم به اصلاحات که متعاقب آن جریانات کوی دانشگاه روی داد، تحلیلگران راست با یک فرض که همه این اتفاقها توسط دشمنان خارجی ساماندهی میگردد، راه را بروی دستیابی به یک تفسیر دقیق و ریشه یابی مشکل بستند و بالطبع دیدیم که نه تنها این جریان خاموش نگردید بلکه به صور مختلف و مبتنی بر ادله متفاوت وحتی با شدت و وسعت بیشتر توسعه یافت و هرازگاهی به روش و منشی متفاوت در جای جای مملکت بوقوع پیوست. حال پرسش این است که، آیا با این تحلیل توانسته اید مسیله را حل کنید؟ آیا نسبت دادن اعتراضات هر طیف و دسته ایی در کشور به دشمنان خارجی توانسته کمکی موثر به ما برای دستیابی به راه حلی فراگیر نماید؟ مسلما پاسخ به این پرسشها منفی است. پس روشن است که اگر بواقع و بدون ظاهرسازی قصد حل مشکل را داریم و نمیخواهیم دیگر شاهد وقوع چنین رویدادهایی در مملکت خویش باشیم راهی وجود ندارد الا اینکه از روشهای نادرست پیشین دست کشیده و دنبال یافتن راهکاری تازه و موثر باشیم. باید تعصب را کنار بگذاریم تا شاید بتوانیم ازاین مهلکه جان بدر بریم.
دیگر اینکه، رمز موفقیت و کامیابی هر ملتی اتحاد است. ما با اتحاد توانستیم رژیم سلطنتی را سرنگون کنیم. حال چگونه است که با وجود این اصل مسلم و بدیهی، برطبل جدایی و تشتت کوفته میشود؟ از هرمنظری که به وقایع اخیر و پیشین بنگریم، بخشی از مردم این کشور دراعتراضها حاضرند. چه آنها را فریب خورده بدانیم، چه خاین و چه مخالف. باید توجه داشته باشیم که بالاخره همین افراد هم هموطن ما هستند و باید جستجو کنیم و دریابیم که چه عواملی سبب شده است که از حاکمیت دل بریده و در جبهه دشمنان و مخالفان نظام درآیند؟ اگر بواقع خودرا دلسوز نظام اسلامی و حاکمیت ملی میدانید، یقینا بهتر است که از فرافکنی و ترویج تفرقه میان آحاد مردم دست کشیم و درصدد یافتن راه حل باشیم. چشم بستن بر حقایق و وقایع چه کمکی به ما کرده و میکند؟ آیا میتوانیم جمعیت روبه افزایش مردمی که از نظام اسلامی خویش روزبروز دورتر میشوند را نادیده انگاشت؟ و اگر چنین کردیم آیا میتوانیم به تفاهمی همگانی برای ملت درجهت حفظ نظام امیدوار بود؟ بازهم پاسخ منفی است. پس شکی وجود ندارد که اگر به اصول نظام دلبستگی داریم، اگر دل در گرو میراث امام و خلف ایشان هستیم، بایستی در روشها و راهکارهایی که تاکنون هیچ نتیجه موثری برایمان به ارمغان نیاورده است، تجدید نظر کنیم. باید عینک تعصب را ازچشمهایمان برداریم تا با اتکا بر مفروضات درست و منطقی بتوانیم دست دردست یکدیگر کلید برون رفت ازاین مشکل را پیدا کرده و بامید خدا آینده ایی روشن و فارغ از دسته بندیهای مخرب برای فرزندانمان بسازیم. انشاالله.
باید اذعان کنم که هیچ اصراری به صحت مطلق و فراگیری کامل آنچه مرقوم داشتم، ندارم. شک ندارم که احتمال برآورد نادرست در باور و اعتقاد بنده وجوددارد و شما هم هیچ الزامی در پذیرش آنها ندارید. برایتان بهترینها را آرزومندم.
سید حمیدرضا میرمعزی