به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شکافهای اجتماعی جامعه آمریکا در عرصه انتخابات ریاستجمهوری نمود و بروز بیشتری داشت و پیشبینی میشود که با توجه به حجم اعتراضات موجود، ایالات متحده روزهای سختی درپیش خواهد داشت. با توجه به این حجم از نارضایتی و همچنین وضعیت بد اقتصادی این کشور، به نظر نمیرسد رئیسجمهوری آینده آمریکا بتواند اقدامات موثری در جهت کاهش شکافهای اجتماعی و بهبود وضعیت اقتصادی انجام دهد. مصطفی خوشچشم، تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتگو با جامجم معتقد است که مشکلات و اعتراضات جامعه آمریکا ناشی از سیاستهای اقتصادی نظام سرمایهداری و نظام سوسیال دموکراسی است و از این رو میتوان پیشبینی کرد که دوران افول تمدنهای غربی شروع و زمینه انتقال قدرت از غرب به شرق مهیا است.
انتخابات آمریکا در فضایی خاص و همراه با هیجانات و اعتراضات عمومی برگزار شد. تحلیل شما از این اتفاق چیست؟
انتخابات آمریکا چند مشخصه و ویژگی در این دوره داشت. یکی اینکه نشان داد در آمریکا افتراق و دوپارگی بهشدت وجود دارد و اختلافات درباره نگاههای مختلف، بسیار عمیق است و نشان داد که ترامپ نمایندگی بخش سفیدپوست و نژادپرست آمریکا را به عهده دارد. این دوپارگی باعث خواهد شد که رئیسجمهوری بعدی نتواند نمایندگی کاملی از مردم بهویژه در صحنههای اقتصاد و سیاست خارجه در حوزههای مرتبط با ایران، اروپا و دیگر قدرتهای جهانی داشته باشد. در عین حال اعتراضات و اختلافات موجود در طول چهار سال آینده، برای رئیسجمهوری باعث ایجاد مشکل خواهد شد و عدم ثبات و شاید حتی ناامنی بهوجود میآورد. البته بستگی دارد به اینکه در طول چند هفته آینده اعتراضات تشدید شود یا ادامه پیدا کند.
اما آن چیزی که مسلم است اینکه مردم آمریکا در پشت یک جناح نایستادند. از سویی دیگر انتخابات آمریکا نشان داد که این انتخابات آنچنان که ادعا میشود بدون مشکل و تقلب نیست، بلکه اولا تقلبات بسیار گستردهای از هر دو جناح دیدیم و دوم اینکه آن کسی که پول بیشتری دارد، توانسته قدرت را به دست بگیرد. در روزهای پایانی چند صد میلیون دلار، کمپین آقای بایدن در ایالت مورد رقابت از جمله پنسیلوانیا خرج کرد و ارزیابی اکثر تحلیلگران این است که این پول باعث شد که او رایهای بیشتری به دست آورد و اختلافات اندک رایی که باعث پیش افتادن آقایبایدن در چند ایالت سرنوشتساز شد، نشان میدهد پول چه کارایی زیادی در انتخابات آمریکا دارد و در عین حال چیزی که مشاهده میشود، اتفاقات جدید روی زمین است. یعنی این میزان دو قطبی شدن در آمریکا حاصل فشارهای اقتصادی است که بخش سفیدپوست جامعه نسبت به آن بسیار معترض است و گرچه این فشارها برکل جامعه آمریکایی است و حاصل چند دهه سیاست آمریکا است، اما این بخش از جامعه که طرفدار ترامپ هستند، حتی اسلحه بهدست به خیابانها میآیند.
ریشه اصلی این مشکلات در کجاست؟
این حاصل مشکلات اقتصادی است که سیاستهای آمریکا در صحنه جهانی باعث آن شد و نتیجه آن تحلیلرفتن منابع داخل کشور، از دست رفتن مشاغل و اعتراض بخش گسترده مردم در میانه غربی سرزمین آمریکا شد. اساسا روی کار آمدن ترامپ در انتخابات گذشته هم بهواسطه همین اعتراضات بود. این بخش از جامعه اظهار میکرد که وضعیتش در دوره آقای ترامپ بهتر شده و حالا با روی کار آمدن آقای بایدن و خاتمه سیاستهایی که تا چهار سال پیش اجرا میشد، مسلما این بخش از جامعه وضعیت بدتری پیدا خواهد کرد و رشد چهار سال اخیر را از دست خواهد داد و هرچه بیشتر به اعتراض خواهد پرداخت؛ بنابراین چیزی که در این انتخابات دیدیم، یک دوپارگی در عین حال تقلب گسترده و عدم ثبات و امنیت در حال کاهش، در جامعه آمریکا برای شهروندان این کشور است. این شهروندان در این مدت کسب و کار خود را از دست دادند، در و پنجرههای خود را بستند و پلیسها در برخی مراکز مستقر شدند. از این رو، ارزیابی این بود که انگار طوفانی از درگیریها در پیش است؛ بنابراین در صحنه داخلی آمریکا ما شاهد کاهش امنیت اجتماعی و فیزیکی خواهیم بود. همه این مشکلات حاکی از کاهش قدرت آمریکا در صحنه داخلی و بینالمللی است؛ بنابراین آمریکا با این قدرت کاهش یافته و با این رئیسجمهوریی که نمایندگی همه جامعه را ندارد، کمتر از گذشته میتواند در صحنه جهانی نقشآفرینی کند.
با توجه اختلافات موجود در جامعه آمریکا بهویژه بروز هرچه بیشتر آن در انتخابات اخیر چه تحلیلی درباره پایگاه اجتماعی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده دارید؟
در کنار نامزدهای دیگر انتخابات ما طیف جریانات مرتبط با دو حزب دموکرات و جمهوریخواه را در همهجا حاضر میدیدیم. نه در این انتخابات، بلکه در همه انتخاباتها ما همین وضعیت را شاهد بودیم. احزاب دیگر، مثل حزب سبز یا فعالان صلح هم کاندیدای ریاست جمهوری و معاون ریاست جمهوری داشتند، اما در داخل آمریکا کسی آنها را نمیدید و صدای آنها را نمیشنید. غالبا سیاستهای این احزاب در عرصه داخلی و خارجی بسیار متفاوت از سیاستهای دو حزب حاکم است. دو حزب حاکم علاوهبر تفاوت در شیوه، در استراتژی و راهکارها مشابه هستند و تفاوت آنچنانی ندارند. همانطور که در مورد ایران هم همین وضعیت را میبینیم که دولتهای دموکرات شروعکننده تحریمها هستند و دولتهای جمهوریخواه همان تحریمها را ادامه میدهند و سعی میکنند در کنار این تحریمها، مساله تهدید نظامی را نیز چاشنی کار کنند، ولی روش کار و استراتژی و رویکرد همان است. اما تاکیدشان برمؤلفههای این فرمول کمی با هم فرق میکند. یعنی دموکراتها روی تحریمهای جدیدتر کار میکنند تا آنها را به تحریمهای قدیم اضافه کنند و گسترش دهند و کیفیت اعمال تحریم را بالا ببرند. جمهوریخواهان هم همان کار را میکنند، اما تاکیدشان به تهدید نظامی هم هست و البته فارغ از اینکه هیچکدام از این تهدیدات به اقدام منجر نشده است، اما برای این عنوان میشود تا در کشور هدف (یعنی ایران) تغییر محاسبه ایجاد کنند. اما احزاب دیگر حرفهای دیگری دارند. مثلا حزب سبزها تمرکز و تاکید روی محیط زیست دارد و درباره ایران و رژیم اشغالگر قدس متفاوت فکر میکند. به خاطر حضور پول و نفوذ سیاسی و شبکهای که این دو حزب در کل آمریکا گسترش دادهاند، بعید است که احزاب دیگر بتوانند حضور جدی در صحنه پیدا کنند.
دلایل حضور گسترده مردم آمریکا در انتخابات این دوره چه بود؟ آیا میتوان این افرایش حضور را با همین شکافها، مرتبط دانست؟
اولین دلیل این بود که وضعیت در این انتخابات رادیکال شد.
دوقطبی شدن همیشه باعث حضور مشارکتکنندگان میشود. حضور ترامپ خودش یکی از انگیزهها بود، گرچه از پیش بخش سفیدپوست جامعه که در یک قطب قرار دارد، در جامعه حضور داشت و از پیش اینها به سمت افراطیتر شدن پیش رفتند و دلیل مهم آن خرابی وضعیت اقتصاد بود که باعث شد آنها شغلهای بیشتری را از دست بدهند. وضعیت هژمونی آمریکا برای جهانی شدن باعث شد که خردهتولید به خارج از کشور برود و صنایع از دست برود و دلایل دیگر باعث شد که اقتصاد داخلی نحیفتر شود؛ بنابراین بخش سفیدپوست میانه و غرب میانه و جنوب آمریکا هرچه بیشتر فشار را تحمل کند و از این رو جامعه آمریکا بیش از گذشته قطبی شد. آقای ترامپ آمد و روی احساسات این بخش سوار شد و افسار کار را به دست گرفت، اما خود او با اظهارات و اقداماتش باعث تشدید قطبی شدن جامعه آمریکا و انگیزه بیشتری برای مشارکت شد. در حقیقت حضور ترامپ باعث این قطبیگرایی شد و این انتخابات صرفا انتخابات ریاستجمهوری نبود بلکه رفراندومی درباره آقای ترامپ بود و از هر سه نفری که به آقای بایدن رای دادند، دو نفر به خاطر تنفر از ترامپ در این انتخابات حضور پیدا کردند. علت دیگر رای پستی بود و مردم توانستند به خاطر کرونا خیلی راحت به صورت پستی رای دهند و از این رو مشارکت بالا رفت، در عین حال تقلب هم راحتتر شد. بعضی از گزارشهای تاییدشده و نشده رسانههای خارجی صحبت از دهها و صدها هزار رای پستی تقلبی دارد. در یک فقره ثابت شده که ۱۴ هزار نفر مرده هم جزو رایدهندگان در این انتخابات بودهاند. طبعا چنین مواردی هم به تعداد رایدهندگان اضافه میکند.
در سالهای گذشته در آمریکا شاهد اعتراضات متعددی از جمله جنبش والاستریت یا اعتراضاتی بودیم که بهواسطه بدرفتاری با سیاهان بود. آیا رئیسجمهوری آینده آمریکا میتواند راهحلی برای این معضل بیندیشد؟
به نظر میرسد که آقای بایدن ادامهدهنده همان راهکارهای خوب و بد دموکراتها است و نهتنها دموکراتها بلکه بخش نخبگان جناح جمهوریخواه هم با طرح مشخص در جامعه پیش میروند و در حقیقت اختلافاتشان تا حدودی دیده میشود و اختلافات این دو جناح چندان بنیادین نیست. اما حقیقت این است که مردم از جامعه نخبگان آمریکا ناامید شدند؛ بنابراین پیشبینی میشود که آقای بایدن براساس همان طرحها پیش برود، از این رو آمریکا به لحاظ اقتصادی ضعیفتر هم خواهد شد.
چراکه حضور آقای بایدن به معنای اعمال پروتکلهای فاصلهگذاری اجتماعی و پایین آوردن تلفات در کرونا نیست و این مساله باعث میشود وضعیت اقتصادی هم به همان شکل سابق باشد، اما مشکل اصلی ایشان علاوهبر اقتصاد که پیشبینی میشود نسبت به دوره ترامپ بدتر شود، دو تا مساله بنیادی است. اول اینکه ایشان باید هرچه زودتر کشور را یکپارچه کند. مردم سفیدپوست معترضی که با اسلحه در خیابانها حضور دارند، بهسادگی قانع نخواهند شد. اینها در کوتاهمدت ممکن است مشکل پیش بیاورند و در بلندمدت هم بایستی به لحاظ اقتصادی قانع شوند که وضعیت بهتر شده است. گرچه چشماندازی در این زمینه دیده نمیشود. به عنوان مثال اروپاییها از این وضعیت انتخاب آقای بایدن رضایت ندارند، چون بهدرستی اشاره میکنند که اولا او نمایندگی همه مردم را ندارد و نیمی از مردم به او رای دادند. دوم اینکه سنا با او همراه نیست و اینگونه پیشبینی خواهد شد که سنا همچنان در دست جمهوریخواهان باشد؛ بنابراین با دستاندازهای بسیار زیادی در عرصه اقتصاد و سیاست خارجه روبهرو خواهد شد. از این رو پیشبینیها حداقل برای این روزها این است که بهرغم اینکه برخی متحدان آمریکا حتما از کاهش تنش بهواسطه رفتن ترامپ خوشحال خواهند شد، اما در صحنه اقتصادی شاخصها احتمالا نسبت به دوره ترامپ کمی پایینتر خواهد رفت؛ بنابراین نارضایتی بخش سفیدپوست ادامه پیدا خواهد کرد و باید دید که چه واکنشی در آینده نشان خواهد داد. باید به خاطر داشته باشیم، با اینکه رکورد انتخابات در صد سال گذشته بهواسطه عواملی مثل رای پستی شکسته شد، بین ۸۰ تا ۹۰ میلیون آمریکایی در این انتخابات شرکت نکردند و این خیلی مهم است. اینها کسانی هستند که عموما از نخبگان سیاسی اعم از ترامپ تازه وارد یا بایدن با سابقه مایوس شدند.
ریشه شکافهای موجود در جامعه آمریکا کجاست؟ برخی معتقدند این شکافها برآمده از ذات نظام سرمایهداری است. آیا قبول دارید؟
بخش عمدهای از این شکافها به خاطر ذات سرمایهداری است که توجهی به اقشار فرودست ندارد. اخلاق هم بهواسطه این نوع حکمرانی وجود ندارد؛ بنابراین در دوره کرونا مردم جامعه آمریکا ایرادات این نوع نظام حکمرانی را بهتر متوجه شدند. ۴۰ میلیون گرسنه و ۸۰ میلیون نفری که بیمه تامین اجتماعی ندارند به حال خود رها شدند و سیستم حکمرانی نسبت به بهبود شرایط آنها وظیفهای در خود نمیبیند. قطعا این بخش از جامعه نارضایتی بیشتری از اقشار دیگر دارند و گروهی از آنها در انتخابات شرکت نمیکنند و عدهای دیگر از این بخش هم در تظاهرات شرکت میکنند. اما در مجموع باید پذیرفت که به گفته کارشناسان غربی و مقامات اروپایی ما با دوران افول و پایان حکمرانی تمدن غربی و سیستم لیبرال دموکراسی نزدیک شدیم و قدرت در حال انتقال از تمدنهای غربی به شرق است.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/