به گزارش خبرنگار حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان، بر اساس آمار درگاه ملی آمار ایران در سال 1395، جمعیت کل ایران نزدیک به 80 میلیون نفر گزارش شده است. 97.7 درصد از این جمعیت، تابعیت ایرانی داشتند و بیش از یک میلیون و ششصد هزار نفر تابعیت غیر ایرانی داشته اند. از این بین، اتباع افغانستانی با جمعیت بیش از 1.5 میلیون نفری، سهم 95 درصدی از اتباع خارجی ساکن ایران را تشکیل داده اند.
اتباع افغانستانی با همه محدودیت هایی که در ایران مواجه هستند دست از تلاش برای رسیدن به اهداف خود بر نمی دارند. «فرامرز» از معدود مهاجرانی است که از کشور افغانستان و در سال 87 وارد کشور شد؛ فردی که با سخت کوشی و تلاش فراوان توانست پس از 8 سال، امروز در شمار یکی از نخبگان بورسیه در دانشگاه علامه طباطبایی مشغول به تحصیل در مقطع ارشد شود.
فرامرز می گوید: سال 1387 از مرز هوایی مشهد وارد ایران شدم. بهترین تصویری که در روز اول مشاهده کردم این بود: انتظامات درب حرم امام رضا با لبخند گفتند خوش آمدید. این تصویر هنوز هم مثل روز برایم روشن است و از بهترین لحظه های زندگی من بود. هدف من از این سفر تحصیل علم و دانش بود.
«فرامرز» با پرداختن به تفاوت زمان تحصیلات در ایران و افغانستان و نحوه گذران زندگی ادامه داد: در افغانستان، سال تحصیلی از سوم حمل/ فروردین شروع می شود، اما در ایران از اول میزان/ مهر. یک تعطیلات نسبتا طولانی حدود یکسال برایم فراهم شد؛ در این مدت، اولین کارم در فروشگاه لوازم یدکی ماشین بود. در یک اتاق تاریک و یک کارفرمایی عصبانی که همیشه سر همه کارگران، غر میزد. یک ماه بیشتر برایش کار نکردم. کار دومم خیاطی بود که در سه راه جمهوری، شاگرد استاد مرتضی شدم. در طول تعطیلات، شغل من خیاطی شده بود. در کارگاه های مختلف خیابان جمهوری، سه راه آذری یا چهارراه سیروس. اغلب اوقات تا ساعت 11 یا 12 شب کار می کردم.
با شروع سال تحصیلی توانستم با گرفتن یک مجوز از اردوگاه مهاجران، در مدارس ایران ثبت نام کنم و درس بخوانم. البته این روال، به خاطر امتحانات اولیه و دریافت کارنامه تا اواسط میزان/ مهرماه سال 1388 طول کشید. همین امر باعث شد وقتی برای ثبت نام مدرسه رفتیم هیچ مدرسه ای قبول نمی کرد. دلیل قانع کننده ای هم داشتند، چون وقت ثبت نام تمام شده بود. تقریبا دیگر مدرسه ای در منطقه 12 تهران نمانده بود که من و مادرم برای ثبت نام نرفته باشیم. بالاخره با پیگیری مادرم توانستم در مدرسه دو شهید در میدان خراسان ثبت نام کنم.
آشنایی با یک معلم دغدغه مند
«فرامرز» درباره نحوه آشنایی با یکی از معلمان ایرانی و نحوه کمک او گفت: تا سوم دبیرستان در مدرسه شبانه خیلی جدی درس می خواندم تا اینکه در مقطع سوم دبیرستان با آقای سمیعی معلم عربی آشنا شدم. آقای سمیعی مردی قدبلند خوش اخلاقی بود که در مدرسه ما عربی تدریس می کرد. همزمان مدیر مدرسه علمیه واقع در میدان بهارستان نیز بود. از آنجایی که شاگرد نسبتا منظمی بودم روزی از من پرسید چرا مدرسه شبانه درس می خوانی؟ درسی را افتادی؟ من گفتم نه، پرسید از لحاظ سن و سال مشکل داری؟ باز هم گفتم نه و داستانم را برایش تعریف کردم و او قول داد در مدرسه روزانه علمیه مرا ثبتنام کند. این چنین شد که دوران پیش دانشگاهی را در مدرسه عادی درس خواندم.
فرامرز با پشتکار و تلاش ستودنی خود موفق به تحصیل در دانشگاه شد.
سال 92 وقتی دوران دبیرستان تمام شد در دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) شهر قزوین شروع به تحصیل در رشته علوم سیاسی کردم. در دوران کارشناسی علاوه بر تحصیل با 2 نفر از دوستان، دارالترجمه ای را راه انداخته بودیم و کارهای کلاسی بچه ها را ترجمه می کردیم و بابت آن پول دریافت می کردیم. ترم هفت بودم و آخرین ترم دوره کارشناسی من هم بود. به صورت کاملا اتفاقی تصمیم گرفتم که در آزمون کارشناسی ارشد سال 1396 شرکت کنم. خوشبختانه توانستم در مدت تقریبا 2 ماه برنامه ریزی کنم و رتبه دو رقمی کشوری را به دست بیاورم. بهتر از همه اینکه از طرف جمهوری اسلامی بورس شدم و در حال تحصیل در رشته روابط بین الملل در دانشگاه علامه طباطبایی تهران می باشم.
سخن آخر
«فرامرز» نمونه ای از یک مهاجر سخت کوش است که در کنار تلاش و پشتکار شبانه روزی خود با کمی توجه مسئولان توانسته است به یکی از دانشجویان مهاجر موفق تبدیل شود. کم نیستند مهاجرانی که در صورت توجه بیشتر می توانند علاوه بر شکوفایی استعدادهای خود برای کشور نیز مفید باشند.
افرادی که به دلیل موانع بسیار در راه تحصیلشان، عملا از شکوفا شدن استعدادهایشان باز می مانند و توانایی های برجسته شان در راه اعتلای کشور ایران به کار گرفته نمیشود. اگرچه این مهاجران در بدو ورود به کشور، بدون مهارت بوده اند، اما بعد از چند دهه اقامت، در صورت فراهم شدن امکانات با انگیزه ای چند برابر به تحصیل و خدمت مشغول می شوند.
محمدعلی رحیمی نژاد
انتهای پیام/