به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مولوی گرچه نخستین شاعر و عارفی نیست که از موسیقی برای بیان عشق و شیدایی بهره برده است اما بیشک بزرگترین شاعر و عارف ایران است که از آن برای تصفیه درون و بریدن از ماسوی و رسیدن به غایت مطلوب معنوی بهرهمند شده است.
جلالالدین محمد موسیقی را پیک عالم غیب به شمار میآورد؛ همان نغمه و نوای بهشتی که انسان پیش از آمدن در این جهان خاکی با آن انس و الفت داشته و اکنون که ناچار به زیستن در این خرابآباد شده است با شنیدن آن نغمهها و زیر و بم نواها میتواند دوباره آن را فریاد آورد. مولوی در شعرهای خود به خصوص دیوان کبیر سرچشمه اصلی عشق و شیدایی و احساس و حتی مسلک و آیین را موسیقی و سماع صوفیانه به حساب میآورد.
جلالالدین محمد مولوی موسیقی را پدیدهای مقدس و آسمانی میانگارد. او سخت شیفته و دلداده موسیقی است. از همان لحظهای که عشق شمسالدین او را از علوم قیل و قال دور کرد و به جهان بیکران معرفت و علم حال وارد ساخت و به سرودن شعر و ترانه و دوبیتی روی آورد موسیقی در تمام زوایای فکر و اندیشهاش رخنه کرد. از آن زمان بود که در و بام و همه فضای زندگیاش را نغمه موسیقی و عشق و شیفتگی فراگرفت. از آن پس موسیقی و شعر سرچشمههای درونی مولوی را به جویبارها و رودهای خروشان تبدیل کرد که امواج آن پدیدههای شگرف و تفسیرناپذیری را بر زبانش روان ساخت.
مولوی هم به دانش علمی و هم به دانش عملی موسیقی آگاهی کامل داشته است. او خود به این آشنایی عمیق و ژرفش در نواختن رباب و نی و چنگ در دیوان شمس اشاره کرده است. همین آگاهی و تسلط مولانا بر موسیقی است که دیوان شمس و مثنوی را به صورت دریایی از مفاهیم و اصطلاحات و آلات و ابزار موسیقی درآورده است. مولانا حتی دانستن موسیقی را گواهی بر ایمان خود به حق میشمارد و آوای ساز خویش را ادای شهادت بر این اعتقاد قلبی میشمارد. جلالالدین محمد اصل موسیقی را اینجهانی نمیداند بلکه باور دارد که این آواها و نواها که از سازها و ابزارهای موسیقی برمیآید بازتاب همان جریان ژرف و گسترده کیهانی است که به گوش مینشیند.
هشتم مهر روز بزرگداشت مولوی است. به همین مناسبت با موضوع جنبههای موسیقایی در شعر مولانا گزارشی در ادامه میآید.
مولوی شاعری هوشیار است
دکتر منوچهر جوکار در اینباره گفت: مولانا شاعری آگاه بود. او از قواعد زبان به خوبی بهره میبرد و قواعد شعر و روانشناسی را به خوبی استفاده میکرد. همچنین بلاغت زبان را به درستی در جای خود به کار میبرد. در مجموع او شاعری هوشیار است و عیب و ایرادی در اشعار او دیده نمیشود.
عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز افزود: غزلیات شمس که از غزلیات معروف مولوی است یکی از شورانگیزترین دیوانهای شعر جهان است. او این غزلیات را به افتخار شمس سروده بود و آنها را دیوان شمس نامید. مولوی در این اشعار گاهی آنچنان دچار شور، جذبه و قبض و بسط میشد که در شعرش دچار احوالی پر از جنبش و جوش میشد و موسیقی کلامش به اوج میرسید.
او با بیان این که شعرهای مولوی از حیث موسیقی کلام، موسیقی قافیه و موسیقی ردیف پر از نقطههای اوج است ادامه داد: وزنهای پرکشش او را به یک عارف عاشق و شورانگیز تبدیل کرده بود و به همین دلیل بود که شعر مولانا را در خانقاهها میخواندند. فرقهای هست به نام "مولویه" که خود را جانشینان مولانا میدانند و شعرهای او را میخوانند. از نخستین جانشینان مولانا شاگرد او حسامالدین چلبی و سپس پسر خود مولانا بودند که خلیفه او شدند و این سلسله تا به امروز هم ادامه دارد.
جوکار اظهار کرد: فرقه "مولویه" در مجالس شعرخوانی خود اشعار مولانا را همراه با دف و نی میخوانند. در غزلیات شمس موسیقی کلام به اوج خود میرسد؛ هر چند گاهی در اشعار مولانا اشکالاتی وجود دارد و بعضی از آنها بدون قافیه هستند. او در جاهایی به شعر معاصر ورود پیدا کرده است؛ مانند شعر معروف "بیهمگان به سر شود / بیتو به سر نمیشود". این شعر، شعر بلندی است اما قافیه ندارد که اشکال به شمار میرود. با این همه آن قدر موسیقی کلام آن خوب است که کسی متوجه نبود قافیه و وزن در این شعر نمیشود.
این شاعر در ادامه بیان کرد: یکی از شورانگیزترین وزنهای غزلیات شعر فارسی آثار مولوی هستند و یکی از دلایلی که خوانندگان به شعرهای مولانا روی میآورند همین جنبه موسیقایی بالا در شعرهای اوست.
مولوی از قالبهای کلاسیک موجود خسته شده بود
رضا حامیپور هم خاطرنشان کرد: آثار مولانا بیشتر موسیقایی هستند و همین وجود شکل موسیقایی در آثار مولاناست که آنها را مورد قبول عام کرده است. شعرهای مولوی نوعی شکل ضربی دارند و به همین دلیل است که از آنها در موسیقی استفاده میشود.
این شاعر با بیان این که عمده آثار مولوی در قالب مثنوی بودهاند افزود: به نظر من مثنوی از شعرهایی مانند غزل در شکل موسیقایی موفقتر است زیرا هر دو مصرع قافیه دارند و این مزیت آنها را از نظر موسیقایی موفقتر و روانتر میسازد. کسانی که بیشتر ریتم و موسیقی شعر مورد نظر آنها است و به دنبال عمق و پیام در شعر هستند جنبه موسیقایی اشعار مولانا را بیشتر میدانند اما کسانی که اهل شناخت شعر و نقد شعر هستند میدانند که در علم روانشناسی بیشتر از اشعار مولانا بهره برده میشود.
او ادامه داد: اشعار مولانا به دلیل ریتم و آهنگی که دارد در میان عوام مقبول است و به دلیل وجود پیامهای فلسفی و روانشناسانه عمیقی که در آنها هست مورد قبول خواص است. به نظر من اشعار مولانا بهروز هستند و او حتی از حافظ هم از نظر استفاده از این اشعار در هر دوره زمانی جلوتر است.
حامیپور با اشاره به این که مولانا علم روانشناسی، فلسفه، دیدگاه و جهانبینی خودش را در قالب مثنوی بیان کرده است خاطرنشان کرد: مولوی نخستین کسی بود که از قالبهای کلاسیک موجود خسته شده بود و احساس کرد که باید در شعر کلاسیک تغییراتی حاصل شود. او نخستین کسی بود که احساس کرد این فرم شعر دست شاعر را بسته نگه میدارد و آن چه را شاعر در ذهن دارد نمیتواند درست بیان کند. در دوره مولانا تغییراتی در شعر کلاسیک اعمال نشده بود و غزل، رباعی، مثنوی و قطعه سازوکار خودشان را داشتند. او خیلی زودتر از دوره خودش متولد شد و شاید اگر بعدها متولد میشد در نوگرایی فراتر از نیما میشد.
او اظهار کرد: اکنون روانشناسان با استفاده از موسیقی موجود در اشعار عارفانه و فلسفی مولوی بیماران خود را درمان میکنند چون اشعار مولوی در عین سادگی بسیار عمیق، فلسفی و عرفانی است و او جهانبینی خود را در این قالب نشان داده است. یکی از بخشهای مهم موسیقی کلاسیک ما پرداختن به عرفان است و کسانی که به این نوع موسیقی میپردازند بیشتر از اشعار مولوی استفاده میکنند.
جایگاه ویژه هارمونی و موسیقی در شعرهای مولوی
همچنین محمد بقالان اظهار کرد: مسلم است مولوی یکی از برجستهترین شاعران عارف ماست که همانند اسطوره حضوری جاودانه دارد و خورشید شعرش فراتر از مرزها تابیده و آفتاب نگاهش سرزمین ادبیات جهان را درخشان کرده است. حتی اگر ما بزرگداشت او را فراموش کنیم عاشقان شعر و شعور این مهم را انجام خواهند داد.
وی افزود: در حقیقت این گونه استنباط میشود که بدون اغراق مولوی جهانی همان مولوی ایرانی است. مولوی بیش از آن که شاعر باشد عارف است و نگاه روشن او در غزلیاتی که تقدیم پیر و مراد خود شمس تبریزی کرده کاملا مشهود است.
این شاعر خاطرنشان کرد: این گونه اشعار که قرنها خوراک روحی عرفا در مجالس ویژهشان بوده و هست به ضرورت آهنگین سروده شده و همین آهنگ و موسیقی نیز کاربرد آنها و تاثیرشان را مضاعف کرده است به گونهای که با خواندن بعضی از این ابیات انسان به حالت سماع درمیآید و اگر در مجلس معمول عرفا باشد ممکن است به عالم خلسه هم وارد شود که این بیشتر از تاثیرات موسیقی اشعار نشأت میگیرد تا خود اشعار. برای مثال به آهنگ این شعر دقت کنید:
من نه منم نه من منم
پیر منم جوان منم
تیر منم کمان منم
من نه منم نه من منم.
بقالان توضیح داد: درباره این شعر گفتهاند خود مولوی از بازار مسگران میگذشت و تحت تاثیر ضرب آهنگ چکش بر فلز مس به وجد آمده و این شعر زاییده صدای مکرر و موزون چکشکاران است که روح مولوی را به تواجد سوق داده است.
او ادامه داد: تنوع وزن در اشعار مولوی بیش از ۴۶ وزن گوناگون است که طبیعتا در آن روزگار بسیاری از آنها ابداعی بوده و باعث شده که جایگاه ویژهای از نظر هارمونی و موسیقی در بین دیگر شاعران داشته باشد. واقعیت این است که شعر موزون ما دارای افاعیلی است که با چیدمان چندتای آنها موسیقی وزن شعر به وجود میآید. مثلا این شعر جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن / آن که آموخت مرا همچو شرر خندیدن که با افاعیل فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن در بحر رمل مثمن مخبون محذوف سروده شده و در این وزن آهنگ موسیقایی زیبایی را مولانا خلق کرده است و حتی با تکرار یکی از همین افاعیل هم میشود ضربآهنگ ایجاد کرد و موسیقی زیبای دیگری به وجود آورد چنان که مولانا با به کار بردن چهار مفتعلن در بحر مثمن سالم ایجاد موسیقی زیبایی در شعر زیر کرده است:
آمدهام که سر نهم
عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نئی
نی شکنم شکر برم.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/