وزارت کشور7 اسفندماه سال جاری را موعد انتخابات مجلس دهم تعیین کرده است و قطعا فعالیت‌های احزاب برای ورود پرقدرت به این عرصه پررنگ‌تر خواهد شد و به طور قطع حزبی موفق خواهد بود که انسجام و همدلی بیشتری در میان اعضای خود ایجاد کرده باشد.

به گزارش خبرنگار احزاب باشگاه خبرنگاران، وزارت کشور7 اسفندماه سال جاری را موعد انتخابات مجلس دهم تعیین کرد و به طور قطع کمافی سابق در این رقابت اصولگرایان و اصلاح‌طلبان دو بازوی محرک سیاسی انتخابات خواهند بود که طبق رسم معمول با ارائه لیست‌ گزینه‌های خود را برای کسب کرسی‌های سبز بهارستان به رأی می‌گذارند.

بدیهی است که هر دوی این جریان‌ها با حربه‌های متفاوتی به استقبال انتخابات پارلمان دهم خواهند رفت، اما چیزی که مسلم است هنوز تاکتیک‌های انتخاباتی آنان به صورت معادله چند مجهولی باقی مانده است و کسی نمی‌داند که کهنه‌کاران اصولگرا و اصلاح‌طلب چه مسیری را برای رسیدن به باغ سبز بهارستان انتخاب خواهند کرد. 

به اذعان تحلیلگران، "وحدت" تنها کلیدواژه‌ گروه‌های سیاسی برای شکستن قفل بهارستان است. اما سوالی که مطرح می شود این است؛ سیاسیون برای حفظ همگرایی و انسجام خود جهت استفاده هرچه پربارتر از شجره بهارستان دهم چه خواهند کرد؟

جبهه پیروان خط امام و رهبری به دبیرکلی "محمدرضا باهنر" و جامعتین(جامعه روحانیت مبارز تهران به زعامت آیت‌الله موحدی کرمانی و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به لیدری آیت‌الله محمد یزدی) بخش عمده مسئولیت رسیدن اصولگرایان به وحدت را به دوش می‌کشند. در کنار این سه مجموعه، همچنین "سید رضا تقوی" رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه کشور بعد از عدم اقبال اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری 92، دست به تشکیل مجموعه‌ای به نام شورای همگرایی اصولگرایان زد و این شورا به هر قیمتی توانست تاکنون با برگزاری پنج همایش همگرایی، سری میان سرهای اصولگرایان بلند کند.

همایش به همایش که می‌گذشت، شورای همگرایی خود را نزدیک‌تر به اصولگرایان غلیظ‌تر و انقلابی‌تر همچون "جبهه پایداری"، "جمعیت ایثارگران" و "جمعیت رهپویان" و دورتر از اصولگرایان به اصطلاح سیاسی معتدل‌تر می‌دید. سخنرانی "آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی" رئیس مؤسسه امام خمینی(ره) در همایش چهارم همگرایی که سالن همایش‌های لانه جاسوسی پذیرای آن بود و یا نطق "آیت‌الله احمد علم‌الهدی" امام جمعه شهر مشهد در همایش پنجم که مصلی تهران از آن میزبانی کرد، موید این ادعا است.

فارغ از اینکه بخواهیم قرابت تیم تحت مدیریت حجت‌الاسلام تقوی به اصولگرایان از جنس پایداری را به اعمال تاکتیک‌های تعمدی سنجاق بزنیم لکن نمی‌توانیم از مقابل این واقعیت به راحتی عبور کنیم که عدم حضور چهره‌هایی همچون "علی لاریجانی"، "علی‌اکبر ولایتی" و "محمدباقر قالیباف" در جلسات همگرایی، اساسا نماد و نمود اثرگزاری مثبت برگزاری چنین همایش‌هایی را با انکار مواجه می‌سازد چراکه تک تک چهره های نام برده شده به نوبه خود، وزنه‌های سنگین سیاست‌ورزی به حساب می‌آیند و با توجه به این مهم از پایگاه مردمی به نسبت خوبی برخوردار هستند.

البته ادعای پایداریسم شدن فضای جلسات همگرایی اصولگرایان همواره توسط افرادی چون "اسدالله بادامچیان" عضو ارشد حزب مؤتلفه اسلامی که پای ثابت همایش‌های شورای نام برده شده است، با عدم استقبال مواجه شده و چهره‌هایی از این است بر حضور همه سلایق اصولگرایی تأکید دارند؛ حتی در همین‌باره "محمد عباسی" اولین سکاندار وزارتخانه ورزش و جوانان و دبیر جلسات همگرایی اصولگرایان در گفتگو با یکی از نشریات اصولگرایی ضمن تأکید بر اینکه از همه سلایق و سوابق متفاوت در جلسات همگرایی اصولگرایان شرکت دارند، می‌گوید: در چنین جلساتی، همه به اعتبار شخص خودشان شرکت می‌کنند نه به نمایندگی از تفکر خاصی.

همه حرف و حدیث‌های پیرامون شورای همگرایی اصولگرایان را که کنار بگذاریم، بار دیگر به بحث ابتدایی خود یعنی تأثیر جبهه پیروان و جامعتین بر نوع تعاملات و بده بستان‌های میان اصولگرایان خواهیم رسید."محمدرضا باهنر" دبیرکل 63 ساله جبهه پیروان که چند صباحی است خلیفگی مرحوم "اسدالله عسگراولادی"را تجربه می‌کند، به موجب برخورداری از چهره رسانه‌ای پویا و دارا بودن توان لابی‌گری و قدرت چانه‌زنی میان نیروهای اصولگرا، طبق سنوات گذشته و در مقام ساماندهی به گعده‌های این جریان، مشغول فعالیت است. باهنر برخلاف سیاست شورای همگرایی اصولگرایان، نه تنها از عیان ساختن کلنجارش با سیاست‌پیشگان جوان پایداری برای باز کردن پای ایشان به مسئله وحدت اصولگرایان باکی ندارد، بلکه اساسا وی چنین اقدامی را بر گفتگو با اصولگرایان به زعم پروپاگاندای رسانه‌ای، معدل‌تر، مقدم و پر خیر و برکت‌تر می‌داند. 

اینکه چرا باهنر، "مرد لابی های اصولگرایان" اینچنین به فکر وصال با پایداری‌ها افتاده، از حوصله بحث ما خارج است، اما قطعا باهنر و هم‌کیشان وی در جبهه پیروان، نمی‌خواهند که بار دیگر جریان محافظه‌کار تن به هزیمتی دیگر چون شکست ضمنی در انتخابات ریاست جمهوری 92 بدهد. تجربه ناموفقی که نشأت گرفته از بروز زاویه میان پایداری‌ها با دیگر گروه‌های اصولگرایی در معرفی کاندیدای نهایی بود.

در سوی دیگر طیف اصولگرایی، "علی لاریجانی" حضور دارد که تاکنون برخلاف "باهنر"، چندان رغبتی را برای هم سفره شدن با جبهه پایداری و جریانات هم‌سو با این جبهه نظیر جمعیت ایثارگران و جمعیت رهپویان از خود نشان نداده است. از همین‌رو لاریجانی با فراهم‌کردن مقدمات تأسیس "حزب رهروان ولایت" به مساعی یار غارش "کاظم جلالی" - رئیس فراکسیون رهروان ولایت - ، آستین‌ها را برای امر خیر انتخابات بالا زده و قصد دارد که بر تخته سیاه انتخابات مجلس، جور دیگری بازی سیاست را انشا نماید. به نظر می‌رسد که در طیف اصولگرایی، شاهد دو قطبی باهنر- لاریجانی برای زمستان 94 باشیم که طبیعتا وجود حدی از تکثر در میان اصولگرایان با وجود این حجم از سلایق و آراء، امری طبیعی و غیرقابل اجتناب به چشم می‌آید. 

از اصولگرایان کمی فاصله گرفته و به سراغ طیف اصلاح‌طلبان برویم. حال و روز اصلاحاتی‌ها در چند وقت اخیر، مبین بارز این اصطلاح که "با خودت چند چند هستی" می‌باشد. اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری 92، از اینجا رانده و از آنجا مانده و با هزار ورد و فوت و صلوات و نذر و نیاز، با دستانی لرزان و چشمانی اشک‌آلود پای سند حمایت از دکتر روحانی را امضا کردند تا بلکه بتوانند بعد از مدت‌های مدید، خواب خوش حضور در قدرت را تجربه نمایند. جدای از اینکه "حجت‌الاسلام دکتر روحانی" در طول 19 ماه حضورش بر اریکه قوه مجریه، همواره ردای ریاست جمهوری را از چنگ اصلاحاتی‌های رانده شده، محفوظ نگه داشته است، لکن امروز همین حمایت نصفه و نیمه 2 خردادی‌ها از وی در بهار 92، محل مناقشه گشته و مناظره غیرحضوری "عباس عبدی" و "سعید حجاریان"دو تن از تئورسین‌های موسپید‌کرده اصلاحات، بازگوکننده تناقضات فاحش این طیف سیاست‌پیشه در قبال دولت یازدهم است.

از طرفی حجاریان حمایت از دکتر روحانی در سال 92 را حمایتی از باب "اجبار" و "ناچاری" می داند و این چنین نقصان و کم و کاستی‌های احتمالی پاستورنشینان اعتدال‌گرا را از سر جریان اصلاح‌طلبی به در می‌کند و از جناح دیگر، عبدی با رد نگرش حجاریان حول لیدر دولت یازدهم و خطاب به وی می‌گوید: هیچ‌کس اصلاح‌طلبان را مجبور نکرده بود که از کسی حمایت یا او را انتخاب کنند. عبدی در بخش دیگری از یادداشت خود که در اختیار یکی از جراید اصلاح‌طلب قرار داده بود، با بی‌راهبرد توصیف نمودن "حجاریان" می‌گوید: مشکل گروه‌های بی‌راهبرد این است که همه چیزهای خوب را می‌خواهند؛ یکجا هم می‌خواهند، بدون آنکه به تبعات آن‌ها ملزم باشند. هم می‌خواهند آورنده روحانی محسوب شوند و هم مسئولیتی در شکست‌های احتمالی او نپذیرند.

اما گذشته از دو به شک بودن اصلاح‌طلبان در ائتلاف با دولتی‌ها برای حضور در انتخابات، باید از مثلثی نام برد که اصلاحاتی‌ها علی‌الدوام در گیرودار چگونگی چینش اضلاع آن هستند. مثلثی که البته با حضور احتمالی "آیت‌الله هاشمی رفسنجانی"، "محمد خاتمی" و "حجت‌الاسلام ناطق نوری"، برای عده‌ای از اصلاح‌طلبان جذبه‌ای تا حد گیرایی "مثلث برمودا" را ایجاد می‌کند. مثلثی که اصلاح‌طلبان به کمک آن توانستند به خیال خودشان، بیرق اصلاح‌طلبی را در سال 92 بر تارک ساختمان پاستور به احتزاز درآورند. حال بار دیگر و با شنیده شدن کوس رقابت‌های انتخاباتی و به مشام رسیدن رایحه خوش قدرت، اصلاحاتی‌ها بازسازی مثلث هاشمی، خاتمی و ناطق را دست‌آویزی مجدد جهت پهن کردن بساط قدرت‌طلبی خود، این بار در محوطه میدان بهارستان می‌دانند. 

اما آنچه که افتراق را میان اصلاح‌طلبان بر سر مثلث یادشده به وجود می‌آورد طرح این سؤال است که آیا اسامی مطرح در این سه ضلعی، کارآیی لازم برای حل مسئله پیچیده اجماع میان متولدین 2 خرداد 76 را دارند یا خیر؟ به بیان بهتر و با تحلیل جز به جز مثلث هاشمی، خاتمی و ناطق نوری، این نتیجه بدیهی به دست خواهد آمد که به استثنا آیت‌الله هاشمی، دو نفر باقی مانده از صور هندسی مزبور، در سال‌های اخیر کمتر تن به حضور جدی در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی داده‌اند. ایست 9 ماهه ضربان کسب و کار مردم با ایجاد تنش و آشوب در شریان‌های پیکره سیاست کشور به همت یاران خاتمی در سال 88، شیخ اصلاحاتی‌ها را گوشه‌نشین‌تر از همیشه نمود و اوج تکانه‌های سیاسی وی به حضور در پای صندوق‌های رأی‌گیری به هنگامه انتخابات مجلس نهم خلاصه شد.

از طرف دیگر، "ناطق نوری" هم در اشلی کوچک‌تر نسبت به "خاتمی"، در سالیان اخیر از فعالیت‌های سیاسی فاصله گرفته است؛ اما دور ماندن ناطق از گود، به استناد صحبت‌های "باهنر"، صرفا دلیلی جز "عدم احساس تکلیف در شخص ناطق نوری نسبت به انتخابات مجلس" ندارد. البته نفس حضور ناطق در قاموس سرلیست اصلاح‌طلبان برای انتخابات دهم مجلس، با دیده تردید از سوی برخی فعالین این طیف همچون "حسین مرعشی" عضو حزب کارگزاران سازندگی مواجه شده، تا جایی که حتی وی امیدوار به "وحدت جریان اصولگرایی با محوریت شخص توانمند و معتدلی همچون ناطق نوری" است. اما برخلاف "مرعشی"، شورای هماهنگی جبهه اصلاحات برای ناطق خواب‌های زیادی دیده است؛ این را می‌شود از دیدار "محسن رهامی" مسئول کمیته انتخابات این شورا با شخص ناطق نوری قبل از پایان سال 93 فهمید. این نکته را نیز باید متذکر شد که با وجود همه دلخوری‌هایی که ناطق نوری در جریان انتخابات ریاست جمهوری 84 و 88 از هم‌مسلکانش در طیف اصولگرایی داشته و یحتمل دارد، اما بعید به نظر می‌رسد که وی با آن همه سابقه اصولگرایی عریض و طویل، بیاید و به یکباره در قامت سرلیستی جناح مقابل ظاهر شود. واقع مطلب این است که اصلاح‌طلبان حمایت ناطق نوری از هم‌نشین خود در جامعه روحانیت مبارز یعنی حجت‌الاسلام دکتر روحانی - در گرماگرم انتخابات سال 92 - را چراغ سبز به خود، تأویل و تفسیر نموده‌اند؛ درحالیکه اگر با ذره بین هم به نقشه راه انقلاب اسلامی نگاهی بیندازیم، نقطه‌ای مبنی بر حضور ناطق در دامان طیف اصلاح‌طلبی را نخواهیم یافت.

این حرف‌ها را که بگذاریم و بگذریم، به معاون اول دولت اصلاحات یعنی "محمدرضا عارف" خواهیم رسید. وی که نقش پر رنگ و بی‌مثالی را برای اجماع و وحدت اصلاح‌طلبان در موعد انتخابات ریاست جمهوری 92 ایفا نمود، امروزه روز و کمتر از یک سال تا انتخابات زمستان 94، از دوستانش انتظار دارد که سرلیستی طیف اصلاح‌طلبی را به وی تعارف بزنند؛ اما اظهارات گاه و بیگاه "عارف" مبنی بر عدم تعلقش به شورای مشورتی خاتمی، صحبت از ضرورت ائتلاف با اصولگرایان معتدل و یا محافظه کاری بیش از حد وی در بیان مطالبات سیاسی اصلاح طلبان که اصلا و ابدا به مزاق تند و تیز ایشان خوش نیامده و نمی‌آید، میانه ژنرال‌های طرفدار اصلاحات با مرد دوم دولت خاتمی را شکراب کرده است. عارف این بار نمی‌خواهد همچون انتخابات ریاست جمهوری سال‌های 88،84 و 92 به نفع فرد دیگری فضای رقابت را خالی کند و شاید این بار با تصور خود در ردای ریاست مجلس دهم، معادله نانوشته "عارف کنار بکش!" را خط خطی کند و به زیر قاعده حرف شنوی از یار هم دیارش (خاتمی) بزند.

اضافه بر همه این صحبت‌ها، سیاستی که جراید و رسانه‌های اصلاح‌طلب در ماه‌های اخیر به طرز شگفت‌انگیزی دنباله‌روی می‌کنند، استقبال از تیم "محمود احمدی نژاد" جهت حضور در انتخابات مجلس دهم است. اشتباه نکنید؛ این بار استثنا مصادره‌ای از سوی اصلاح‌طلبان در کار نیست چراکه نه قصد مصادره احمدی‌نژاد به نفع خود در مخیله اصلاح‌طلبان وجود دارد و نه رئیس‌جمهور دولت‌های نهم و دهم بدل به قهرمانی افسانه‌ای در اذهان ایشان شده است. آنچه که سبب‌ساز این حجم از شعف در قلوب اصلاح‌طلبان برای بازگشت مرد هواخواه فصل بهار گشته، به رخ کشیدن خلاء و ناکارآمدی دولت‌های نهم و دهم و نوشتن این کاستی‌ها به پای کل جریان اصولگرایی است. بدین شکل و سیاق و با حذف آرام طیف اصولگرا از میدان رقابت، اصلاح‌طلبان تندرو فضای جامعه را برای ایجاد یک دوقطبی باورنکردنی مهیا می سازند. دو قطبی‌ای که یک سرش جریان وابسته به احمدی‌نژاد و سر دیگر آن جریان متبوع طیف اصلاح‌طلبی است. اصلاح‌طلبان اتخاذ پروژه حذف و تخریب جناح مقابل را ایضا بر روی "سعید جلیلی" و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 92، پیاده‌سازی کردند. اصلاح‌طلبان تندرو با چسباندن مارک "احمدی نژادیسم" بر پیشانی جلیلی و سوءاستفاده از فضای احساسی علیه احمدی‌نژاد که در آن برهه - به دلایلی از جمله بالا رفتن قیمت ارز و تأثیر منفی آن بر اقتصاد کشور - در میان مردم خریدار داشت، توانستند تا حدی به حربه بمباران شخصیتی کاندیدای متبوع جبهه پایداری دست یابند.

اینکه شخص "محمود احمدی‌نژاد" از سربرآوردن چنین دوقطبی در جامعه استقبال خواهد کرد یا خیر، بحث مفصل دیگری است اما مطمئنا برای عدم کارگر افتادن خدعه اصلاح‌طلبان مبنی بر دوقطبی‌کردن جامعه و موج‌سواری روی آن، طیف اصولگرا باید در زمینه‌های مختلف که به‌زعم "حمیدرضا حاجی‌بابایی" وزیر آموزش و پرورش دولت دهم، کثیرا حول "مباحث معنوی" است، سنگ‌های خود را با احمدی‌نژاد وابکند؛ در غیر این صورت دو سر شدن اتمسفر جامعه، می‌تواند شکاف عمیقی را میان هواخواهان اصولگرایی ایجاد نماید.

هر آنچه که گفته شد تنها شمه‌ای از تحلیل‌های موجود پیرامون دو طیف قالب سیاسی کشور کمتر از یک سال تا انتخابات مجلس دهم بود؛ ورای همه این چالش‌های مذکور که همچون حاله‌ای اصولگرایان و اصلاح‌طلبان را در خود فراگرفته است و نیز فارق از اینکه کدامیک از این دو طیف می‌توانند فاتح ماراتن طاقت‌فرسای بهارستان دهم باشند، تجربه نشان داده که سر دادن شعارهای ملموس‌تر از سوی جریانات سیاسی برای عامه مردم، می‌تواند شا‌ه‌کلید گشاینده هر در بسته‌ای باشد و حتی هم‌گامی با دغدغه‌های معیشتی مردم، به مراتب مؤثرتر و ثمربخش‌تر از برگزاری همایش‌های پر زرق و برق به اصطلاح "وحدت" است.

نوشته از "حسام رضایی" 

انتهای پیام.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار