در بخشی از نامه سردار شهید «ایرج نجفی» به فرمانده‌ی سپاه تنکابن آمده است: آیا برادرم تا به حال اندکی فکر کردید درباره من که چه مشکلی دارم یا نه؟ حتما می‌گوئید: نه. اما من مشکل کوچکی دارم. پدرم نمی‌گذارد به جبهه بروم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران  به نقل از خبرگزاری دفاع مقدس، در لا به لای پرونده‌ی سردار شهید «ایرج نجفی» جانشین فرمانده گردان علی ابن ابیطالب(ع) لشکر 25 کربلا نامه‌ای توجهم را به خودش جلب کرد، نامه‌ای که در قالب درد و دل و  گلایه عنوان شده است. درد و دلی خودمانی از یک رزمنده به فرمانده‌اش که قابل تأمل است. متن این نامه را در ادامه می‌خوانیم.



« با سلام و درود فراوان به خدمت یگانه خورشید بانگ امامت آقا امام زمان و نائب به حقش امام خمینی و با درود بر شهیدان از شهدای صدر اسلام تا کنون.

خدمت برادران مسئولین سلام علیکم


پس از تقدیم عرض سلام امیدوارم که سلام گرم مرا که از اعماق قلبم و از درون ملت ایران سرچشمه می‌گیرد، پذیرا باشید.

برادر حسن! نمی دانم اسمم را شنیده‌اید یا نه؟ اسم من «ایرج نجفی» ساکن یکی از روستاهای عباس آباد هستم. من 8 ماه است که به جبهه آمدم، مجروح شدم و به بیمارستان اعزامم کردند و پس از مدت شش ماه فعلا خوب هستم و در جبهه کردستان مشغول خدمت و پاسخ به لبیک امام عزیزم هستم.

آیا برادرم تا به حال اندکی فکر کردید درباره من که چه مشکلی دارم یا نه؟ حتما باید بگوئید: نه.

 من مشکل کوچکی دارم. مشکلم این است که پدرم من را نمی‌گذارد بروم جبهه و هر دفعه‌ای که به جبهه می‌آیم به بهانه حمام یا به بهانه جاهای دیگر است.

برادرم شما را به خدا سوگند بگوئید چکار کنم منی که در اینجا مشغول جنگ هستم چطور می‌شود که وقتی از جبهه بر می‌گردم پدرم مرا کتک کاری می‌کند که چرا به جبهه می‌روی؟

برادر حتی شما را به جای برادر بزرگتر انتخاب نموده‌ام و برای شما نامه می‌نویسم از شما خواهشمندم که بگوئید چکار کنم؟

جوابم را فوری بدهید.

 و السلام 17اردیبهشت65

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

برچسب ها: پدر ، کتک ، زدن
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار