شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
در اوزاکای ژاپن، شیرینی  سرای بسیار مشهوری بود که شهرتش به دلیل شیرینی  های خوشمزه  ای بود که می  پخت. مشتری  های بسیار ثروتمندی به این مغازه می  آمدند، چون قیمت شیرینی ها بسیار گران بود. صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه می ماند و هیچ وقت برای خوش آمد مشتریان به این طرف نمی آمد. مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است. یک روز مرد فقیری با لباس  های مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد.
قبل از آن  که مرد فقیر به پیشخان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوشامد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جیب  هایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد. وقتی مشتری فقیر رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند در حالی که برای مشتری های ثروتمند از جای خود بلند نمی  شوید، چرا برای مردی فقیر شخصا به خدمت حاضر شدید؟ صاحب مغازه در پاسخ گفت: مرد فقیر همه پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعا به ما افتخار داد. شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر، خوب و با ارزش است.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار