به گزارش خبرنگار حوزه سینما
باشگاه خبرنگاران؛ از "رخشان بنیاعتماد" چهره خیلی خوبی در ذهنم بود هم سینمایش را دوست داشتم و هم او را کسی میدانستم که زیر پروبال خیلی از جوانهای فیلمساز را گرفته و به جایی رسانده.
بنیاعتماد هفت سال در عرصه فیلمسازی حضور نداشت به همین دلیل چند روز پیش اولین اکران فیلم "قصهها" در کاخ جشنواره با استقبال نسبتا بالایی روبه روشد.
البته خود فیلم چندان چنگی به دل نمیزد اما میشود تا حدودی دلیل این ضعفها را شرایط دشوار ساخت اثر دانست.
اما من برای خودم بعضی ضعفهای فیلم را این طور توجیه کردم و حتی در ابتدای نشست خبری فیلم، گلایههای رخشان بنیاعتماد از سیستم مدیریت قبلی هم برایم تا حدودی قابل درک بود و میگفتم باید درکش کنیم، عصبانی است، نامزد مورد نظرش نتوانسته بود آرا مردم را کسب کند... .
اما نشست خبری فیلم "قصهها" بیشتر از آنچه که انتظار میرفت دارای حاشیه بود انگار رخشان بنی اعتماد که یک روز دوستش داشتم آدم دیگری شده بود و حرفهایش بوی دهن کجی و انتقام میداد، حرفهایی که از یک پیشکسوت آرام و نجیب بعید مینمود.
کار به جایی رسیده که خانم بنی اعتماد وسط صحبتهایش داد کشید: از مادر زاییده نشده کسی که جلوی فیلمسازی من را بگیرد.
احساس کردم این بانوی کارگردان که روزگاری برایم یکی از الگوهای هنری بود دچار کمپلکس مادرشاهی شده و فراموش کرده که قبلا از مادرزاییده شده بود آنکه جلوی فیلمسازیاش را گرفت. انگار او لطفی که در حقش شده را وظایف یا حتی ناچاری از سر ضعف پنداشته.
فیلم بدساختن نهایتا فیلمسازی یک هنرمند را زیر سوال میبرد آن هم صرفا آثار بد او را نه همه.
اما اندیشه بد بافتن و در مرآی عموم به آن پرداختن، شخصیت آن هنرمند را برای همه در محل تردید قرار میدهد.
کسی که "گیلانه" را ساخته با شخصیت زینبوار زنی را به تصویر کشیده که نمونهای روشن از تمام مادران حماسهساز شهدا و جانبازان است امروز طوری حرف میزد که انگار صدای او را از اردوگاه دشمنان متوهم ملت میشنویم.
خانم بنی اعتماد! لطفا یک لیوان آب خنک بنوشید و تمام حرفهایی که از شما شنیدیم را دوباره مرور کنید. احتمالا لااقل سری میخارانید و به خودتان میگویید: تند رفتم.
میلاد جلیلزادهانتهای پیام/