جواني خردمند از فنون فضايل حظي وافر داشت و طبعي نافر، چندان که در محافل دانشمندان نشستي زبان سخن ببستي. باري پدرش گفت: «اي پسر تو نيز آن چه داني بگوي.» گفت: «ترسم که بپرسند از آن چه ندانم و شرمساري برم»نشنيدي که صوفي مي کوفت زير نعلين خويش ميخي چند
آستينش گرفت سرهنگي که بيا نعل بر ستورم بند
گلستان سعدي
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید