زن عمو را يکي از بزرگ ترهاي فاميل به مادربزرگم معرفي کرده بود. اول هم مادربزرگ عروس آينده اش را ديده بود و بعد از آن نوبت عمو رسيده بود تا عروس خانم را ببيند تا اگر از هم خوش شان آمد عروسي سر بگيرد. مادر بزرگ هم هر کاري از دستش برمي آمد انجام مي داد تا جوان هاي فاميل و محله ازدواج کنند.براي خودش در محل بروبيايي داشت و خيلي از جوان ها را به هم رسانده بود.اما وقتي مادر بزرگ به رحمت خدا رفت و به جاي خانه قديمي اش آپارتمان ساختند، حال و هواي محله هم عوض شد.حتي همسايه ها همديگر را نمي شناسند تا چه رسد به اين که دختر و پسرها را براي ازدواج به هم معرفي کنند.
حالا اما
در نبود مادربزرگ ها و بزرگان فاميل و محله اين سايت ها و مراکز همسريابي
هستند که سعي دارند جاي خالي آن ها را پرکنند.اما بزرگ ترهايي که کارشان از
سرخيرخواهي بود کجا و مراکزي که خيلي هاشان تنها از جنبه اقتصادي به اين
موضوع مي پردازند کجا.
همايش به راه انداخته اند تا دخترها و پسرها،خودشان بي واسطه يار زندگي شان را پيدا کنند و به خانه بخت بروند. پنجشنبه بعد ازظهر بودکه پيامکي روي گوشي تلفن همراهم آمد و براي چند دقيقه به فکر فرو رفتم.«بازهم همايش... همسر آينده خود را رو در رو انتخاب کنيد.»پيامکي با اين مضمون به همراه نشاني و يک تلفن گويا.
با شماره تلفني که در پيامک آمده است تماس مي گيرم.بعد از تماس تازه معلوم مي شود داستان از چه قرار است.همايشي هفتگي به نام...، افراد در آستانه ازدواج را به هم معرفي مي کند و براي اين کار هم 15هزار تومان دريافت مي کند. همايش هر هفته جمعه ها از ساعت ۱۶ تا ۱۹ بعدازظهر برگزارمي شود.بعد از کمي پرس وجو مشخص مي شود همايش را شخصي به نام آقاي الف در يکي از محله هاي تهران برگزار مي کند.
روز جمعه ،عقربه هاي ساعت 15:45 را نشان مي دهد که به محل برگزاري همايش مي رسم. دائم اطرافم را نگاه مي کنم تا مبادا دوست و آشنايي مرا ببيند.حس مشترکي که بيشتر تازه وارد ها دارند و با اضطراب به اطراف شان نگاه مي کنند.
برخلاف تصورم که فکر مي کردم استقبال زيادي از اين گونه برنامه ها نمي شود، صف طولاني بيرون محل همايش تشکيل شده است و تعداد زيادي دختر،پسر، زن و مرد منتظرند تا پيش از ورود به سالن، ثبت نام و کد دريافت کنند.
هنوز ۳۰ نفر ديگر بيرون از سالن منتظر دريافت کد
هستند که مسئول سالن مي گويد: ديگر جايي براي نشستن نيست و همه صندلي ها
پرشده است. بدون گرفتن کد وارد سالن مي شوم و در گوشه اي از سالن مي ايستم.
برنامه با صداي بلند موسيقي و صحبت هاي مجري شروع مي شود.تاکيد دارد هرکس وارد سالن مي شود کد داشته باشد. چون بايد با شروع مراسم روي سن برود و خودش را معرفي کند.بالاخره چشم مان به جمال آقاي الف هم روشن مي شود.مردي حدود 45ساله که مسئول عروس و داماد کردن افراد حاضر در سالن است و با شيوه هاي مختلف، از برگزاري همايش گرفته تا شيوه هاي تضميني مي تواند براي مراجعانش همسر اختيار کند. وي حاضران را به سکوت دعوت مي کند و از اولين گروه که آقايان هستند دعوت مي کند بر روي سن حاضر شوند و خودشان را با اعلام کد، معرفي کنند.
پايين سن هم خانم ها قلم و کاغذ به دست منتظرند تا کد همسر ايده آل شان را از بين افراد بالاي سن يادداشت کنند. اولين نفر پسري است 28ساله که به شغل نوازندگي مشغول است و کارشناس موسيقي است. نجابت تنها معيار و ملاک اوست و تاکيد مي کند در قيد و بند چادر و مانتو نيستم. همين که همسرم نجابت داشته باشد برايم کافي است. نفر بعد متولد سال 1361است و کارشناس الکترونيک، اما شغلش پخش مواد غذايي است. کدش را که اعلام مي کند آقاي الف ميکروفن را از دستش مي گيرد و خطاب به خانم ها مي گويد: اگر امروز نتوانيد ازدواج کنيد از بي عرضگي خودتان است. خانم هاي ايراني هر يک سال و نيم يک خواستگار دارند ولي شما اين جا مي توانيد 100تا خواستگار داشته باشيد پس قدر فرصت را بدانيد. دوباره نوبت به معرفي افراد و اعلام کد ها مي شود.
پسري مي گويد متولد ۶۲ و کارشناس ارشد عمران است اما براي ازدواجش ملاک خاصي ندارد. با تشويق حاضران از روي سن پايين مي آيند و حالا نوبت خانم هاست که خودشان را معرفي کنند.
اولين نفر 34ساله است و تا مقطع کارداني ادامه تحصيل داده است. ملاکش صداقت، راستگويي و درستکاري است. نفر بعدي متولد سال 60است و کارداني گرافيک خوانده است.درحال حاضر هم در يک آژانس هواپيمايي کار مي کند.دوست دارد همسرآينده اش صادق باشد و در عين داشتن ظاهري معقول، وضعيت مالي متوسط رو به بالا هم داشته باشد.
از همه مهم تر هم اين که سابقه ازدواج نداشته باشد.نفر بعدي خانمي است که يک پسر 17ساله دارد و متارکه کرده است.ملاک خاصي ندارد و تنها به اعلام کدش بسنده مي کند. داشتن ظاهر معقول، تحصيلات دانشگاهي و شغل مناسب توسط بيشتر مراجعه کنندگان به اين همايش، به اين باور نزديک ترم مي کند که ازدواج نکردن اين افراد نه به مسائل و مشکلات اقتصادي مربوط مي شود نه به آسيب هاي اجتماعي. حتي سخت گيري هاي خانواده ها و مهريه هاي سنگين را هم نمي توان دليل قرار داد بلکه مشکل اصلي تغيير رفتارهاي اجتماعي از سنتي به مدرن و نبود برنامه ريزي مناسب براي مواجهه با اين تغييرهاست.
آن هم تاحدي که براي پيداکردن شريک زندگي خود به حضور در چنين همايش هايي مجبور مي شوند و خود را به اميد انتخاب شدن توسط ديگران به نمايش مي گذارند. آقاي الف مي خواهد نقش مادربزرگ و بزرگ محله را بازي کند اما به شيوه اي کاسب کارانه و بدون در نظر گرفتن آسيب هايي که انتخاب همسر به اين شيوه مي تواند براي جوانان در پي داشته باشد.
فضاي عمومي همايش به گونه اي نيست که تنها جوان ها در آن شرکت کرده باشند بلکه مردها و زنان 60ساله هم آمده اند تا شايد بتوانند شريک زندگي شان را از بين افراد حاضر در همايش انتخاب کنند. دوباره نوبت به آقايان مي رسد که روي سن بروند و خودشان را به همراه کد معرفي کنند.
مردي 32ساله با يک بار سابقه ازدواج، خواهان ازدواج با
خانمي 25تا 30ساله است. وضع مالي اش هم مناسب است و شغل آزاد دارد. جوان
ديگري متولد 66است و مي گويد دانشجوي کارشناسي ارشد مکانيک است.ملاک خاصي
هم ندارد و سن هم برايش مهم نيست.ديگري مردي 57ساله است،قبلا ازدواج کرده
ولي فرزندي ندارد.همسر آينده اش هم نبايد بيشتر از 29سال داشته باشد.حرف
هايش که تمام مي شود همه برايش دست مي زنند.
نوبت خانم ها مي شود خانمي
خودش را 45ساله بدون سابقه ازدواج معرفي مي کند و مي گويد: تحصيلاتم در حد
ابتدايي است و ملاک خاصي هم ندارم. بعدي 41ساله است ولي خيلي جوان تر به
نظر مي رسد مي گويد: قبلا ازدواج کرده است و دو فرزند 26و 24ساله و داماد
هم دارد، حضار به شدت تشويقش مي کنند و مي خواهند تا کدش را دوباره تکرار
کند.
سر صحبت را بايکي از مردها بازمي کنم، مي گويد:اين يازدهمين بار است
که در جلسات اين همايش شرکت مي کنم.اما هنوز نتوانسته ام به نتيجه مناسبي
برسم.مي گويد: بيشتر اين آدم ها دچار وسواس هستند و نمي توانند شريک زندگي
شان را انتخاب کنند.خيلي هايشان هفته ها به اين همايش مي آيند تا شايد با
مورد بهتري مواجه شوند و ازدواج کنند.
خانم مسني هم که به نظر مي رسد نزديک
به 60سال سن داشته باشد مي گويد: نزديک به يک سال مي شود که به اين همايش
مي آيم ولي نتوانسته ام کسي را براي ازدواج پيدا کنم.البته خيلي از افرادي
که از اين طريق ازدواج مي کنند موفق نيستند و کارشان يا به طلاق منجر شده
است يا اين که تا مرحله ازدواج پيش رفته و قبل از عقد رسمي پشيمان شده اند.
همايش هم چنان ادامه دارد، يک به يک به روي صحنه مي روند و خودشان را معرفي مي کنند از مرد 57ساله اي با 4فرزند که مي خواهد همسرش 20ساله باشدتا دختري 23ساله که برايش مهم نيست همسر مردي با چه سن و سالي بشود. اينجا آدم ها در پي يک اتفاق اند. اتفاقي که مسير زندگي شان را تغيير دهد و آنان را از اين بلاتکليفي نجات دهد.اما غافل از اين که چه آسيب هايي در انتظارشان است. به راستي براي آدم هايي که در جامعه اي مدرن به دنيا آمده، زندگي کرده و حال به سن ازدواج رسيده اند چه بايد کرد.
اين افراد در نبود واسطه هاي سنتي و حمايت ريش سفيدان که به ازدواج جوانان منجر مي شد، بايد به کدامين راه پناه ببرند. بهتر نيست مسئولان ساماندهي امور جوانان به جاي ارائه طرح هاي مختلف کمي نيز پابه عرصه عمل بگذارند و نهادهاي فراموش شده سنتي را در قالب امروزي خود اما همسو با اصول و عقايد ايراني واسلامي مان بنا کنند. نهادها و مراکزي که به جاي پيوند مستقيم جوانان به يکديگر، خانواده هايشان را با يکديگر آشنا و از آسيب هاي احتمالي اين گونه ازدواج ها و آشنايي ها جلوگيري کنند.
مسعود اميني مديرکل دفتر ازدواج و تعالي خانواده وزارت ورزش و جوانان در گفت وگو با خراسان، بر غير قانوني بودن فعاليت مراکز و سايت هاي همسريابي تاکيد کرد و گفت: تا پيش از تدوين آيين نامه تشکيل مراکز همسريابي که ۹ روز ديگر تا اجرايي شدن آن باقي مانده، هيچ گونه قانوني براي راه اندازي مراکز و سايت هاي همسريابي وجود نداشته و درحال حاضر فعاليت سايت ها و مراکز همسريابي فعلي،غير قانوني است.
اين مسئول اخذ مجوز از سازمان نظام روان شناسي را از پيش شرط هاي دريافت مجوز تاسيس مراکز همسريابي دانست و گفت: برگزاري چنين همايش هايي منطبق با شيوه هاي غربي و کاملا غيرقانوني است. وظيفه مقابله و جمع آوري اين گونه مراکز، در وهله اول برعهده پليس فتا و پس از آن نيز دستگاه قضايي است.
اميني تاکيد کرد: از ابتداي خرداد ماه پليس فتا با شناسايي اين مراکز در خصوص جمع آوري و معرفي شان به مراجع قضايي اقدام خواهد کرد.وي ضمن هشدار به خانواده ها و جوانان ،فعاليت اين قبيل سايت ها و مراکز را نوعي کاسبي در عرصه فعاليت هاي اجتماعي و خانوادگي دانست و گفت: خانواده ها بايد تا زمان معرفي مراکز مجاز همسريابي از سوي وزارت ورزش و جوانان صبرکنند و پس از آن با مراجعه به اين مراکز که نقش واسطه گري در ازدواج را بر عهده دارند، براي تکميل اطلاعات فردي اقدام کنند.
وي تاکيد کرد: دراين مراکز که مدير آن الزاما بايد بيش از 35سال سن داشته باشد و علاوه بر داشتن مدرک تحصيلي در شاخه روان شناسي متاهل نيز باشد،افراد در حضور خانواده ها به هم معرفي مي شوند و صحت و سقم مدارک و اظهارات شان نيز توسط مدير مرکز احراز مي شود. با اين شيوه از هرگونه سوء استفاده احتمالي جلوگيري خواهد شد.
و همچنین اهل زن و زندگیش باشه اعل دروغ و خیانت نباشه در کل یه زندگی خوب باهم داشته باشیم
فقط یه فرد مومن و با خدا اگه مذهبی هم بله چه عالی
و همچنین اهل زن و زندگیش باشه اعل دروغ و خیانت نباشه در کل یه زندگی خوب باهم داشته باشیم
فقط یه فرد مومن و با خدا اگه مذهبی هم بله چه عالی
ناشکر نیستم خدارا دارم قصد ازدواج دارم همه کارزندگی باهم بودن بایه چشم بله عزیزم درمانه یاحق
من سه تا خواهر بزرگ دارم تحصیل کرده هستن
سرکار هستن چندسال سابقه کار دارن وضع مالی خوبه شیرازی هستیم مورد خوبی پیدا شد اصلاع بدین ممنون
*********************
سلام مورد خوب هست که اتفاقا از شیراز میخواد
من سه تا خواهر بزرگ دارم تحصیل کرده هستن
سرکار هستن چندسال سابقه کار دارن وضع مالی خوبه شیرازی هستیم مورد خوبی پیدا شد اصلاع بدین ممنون
انشالا همه دختر وپسرها به نتیجه خوبی برسند ازدواج خوب وسالم
ممنون
من یه خانم هستم که شوهرم ۴سال فوت کرده وقصدازدواج.دارم اگه یه مرد خوب باشه
خواهر زاده ای دارم متولد ۵۸ که سابقه ازدواج نداره. کارمند رسمی هست و فوق لیسانس. برادر خواهراش هم تحصیلکرده و نجیبن و خونواده آبرومندی داره. از استان گیلان. تا حالا خواستگاری که مورد پسندش باشه نداشته و بنابراین چند ساله قید ازدواج رو زده و بخاطر بالا رفتن سن و چاقی، دیگه حرفی از ازدواج نمیزنه. اگه مورد مناسبی بهش معرفی کنید شاید نظرش برگرده. چهره نسبتا قشنگی داره. پوستش سفیده. دختر سربه زیر و آروم و مودبیه. با محبت و دلسوزه.
سنم 30 ساله است کار ندارم همش دنبال کارم ولی کار ثابت ندارم خرجم رو در میارم . فقط دنبال دختر پاکی می گردم که زندگی کنه باهام . زابل . هیچی اون دختر برام مهم نیست فقط اهل زندگی باشه .
این همه جوان و چشم انتظار رو چشم امید بستید.که چی بشه
خواهرم سفید پوست.فوق لیسانس.قد 161 و وزن 52 بسیار پرانرژی و فعال.مدرس.متولد 68 خونگرم و اجتماعی و بدون سابقه ازدواج هستن.
پسرم ۳۰ساله
پسرم ۳۰ساله
منم یه خواهر خوشگل دارم با ایمان نجیب 31 ساله و فوق دیپلم حسابداری و قصد ازدواج داره...متاسفانه مورد مناسب برای ازدواجش پیش نیومده ....
لطفا اگر آقایی سراغ با ایمان و با اخلاق و متعهد معرفی کنید
باتشکر و التماس دعای خیر
که همسرشون فوت شده ویا سپاهی و...هست پیام بدن
از افراد اوباش ومتنفرم مرد باید سنگین وباوقار باشه
برایازدواجشغلمازادمجردم
آقا سعید حق میدم بهتون با داستانهایی که از مهریه گرفتن میشنویم ،اما خیلی از دخترخانم ها هستن که مهربه براشون اهمیت نداره و اخلاق طرف مقابل براشون مهمه،
امیدوارم همگی خوشبخت بشید
پسر 32 ساله هستم مجرد شغل خوب و شرایط مساعد
متاسفانه بعضی از دختر خانم ها با مهریه های زیاد پوست پسرها رو میکنن
اقا پسرها لطفا و خواهشا قبل از مهریه زدن بخاطر خودت ی سر به دادگاه های خانواده بزن و ببین چند درصد دخترها بدون دلیل اومدن و مهریه شونو گذاشتن اجرا اون موقع بیا و اندازه توانت مهر کن نه بیشتر
موفق باشید
چه عجب یه مرد وفادار دیدیم
ان شالله مورد مناسبی سر راهتون قرار بگیره و خوشبخت بشید
سپیده
شهربابکیهستمسنم۱۹سالمه
تکفرزندمخیلیتنهام