به گزارش
سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از به نقل از "
فارن پاليسي"؛
خانم "روزا بروکس" استاد حقوق دانشگاه جورج تاون در مقاله اي که فارن
پاليسي آن را منتشر کرده، ضمن برشمردن مزاياي حضور زنان در کابينه، از
باراک اوباما به دليل استفاده نکردن از هيچ زني در کابينه دولت دوم خود،
انتقاد کرد و از او خواست تا دير نشده يکي از پست هاي مرتبط با امنيت ملي
را به يکي از زنان صاحب صلاحيت واگذار کند.
اين ستون نويس نشريه
فارن پاليسي، مي گويد؛ به نظر مي رسد اين تنها وظيفه من است که خاطرنشان
کنم اوباما تمام رده هاي ارشد حوزه امنيت ملي و سياست خارجي را منحصرا به
مردها سپرده است. پس زناني که هنگام نياز به آنها احتياج داريد کجا هستند؟
باراک
اوباما در گزينش اعضاي کابينه خود، تاکنون حتي نسبت به دوره اول رياست
جمهوري، يک قدم هم عقب نشيني کرده و جان کري را جانشين هيلاري کلينتون تنها
زن کابينه کرد. اوباما اجازه داد سوزان رايس زني سرسخت و باهوش و گزينه
قطعي جانشيني کلينتون توسط مردان کوچک کنگره کنار گذاشته شود.
سپس براي وزارت دفاع او چاک هاگل، سناتور پيشين جمهوري خواه را به خانم ميشله فلونوي معاون سابق وزارت دفاع ترجيح داد.
بنابراين، تيم سياست خارجه و امنيت ملي دوره دوم باراک اوباما چگونه است؟وزارت دفاع؟
يک فرد سفيدپوست وزارت خارجه؟
يک مرد سفيد پوست. رئيس اطلاعات ملي؟
يک سفيد پوست رئيس ستاد مشترک ارتش؟
يک سفيد پوست. رئيس کارکنان کاخ سفيد؟
يک مرد سفيد پوست. مشاور امنيت ملي؟
يک مرد سفيد پوست.
اين
استاد زن دانشگاه جورج تاون تصريح مي کند؛ من با مردان سفيد پوست هيچ
مخالفتي ندارم، اما بسيار خوب بود که شاهد حضور چند زن در کابينه مي بوديم.
به طور خاص، باراک اوباما اين فرصت تاريخي را از دست داد که اولين رئيس
جمهوري باشد که "اولين زن وزير دفاع" را منصوب کند.
خوب است که
بگوييم پست هاي حساس امنيت ملي و سياست خارجه بايد به بهترين افراد واگذار
شد، اما گاهي اوقات "بهترين فرد" مي تواند يک زن باشد.
نويسنده سپس
به مواردي از عملکرد موفقيت آميز زنان اشاره کرد و مي گويد؛ در "سرمايه
گذاري" مطالعات نشان مي دهد که سرمايه گذاران مونث در مقايسه با همتايان
مذکر خود کمتر تصميمات ريسکي اتخاذ مي کنند و در طول زمان آنها بازگشت
سرمايه بيشتري دارند.
"در جلوگيري از جنگ داخلي"، حضور تعداد بيشتري از زنان در دولت هاي ملي با نرخ پايين درگيري هاي داخلي رابطه مستقيم دارد.
توسعه؟
در کشورهاي در حال توسعه، سرمايه گذاري در بخش آموزش دختران با رشد
اقتصادي رابطه مستقيمي دارد، اما از طرف ديگر سرمايه گذاري روي مردان بيشتر
اوقات اين چنين نيست.
زناني که در برنامه هاي مالي کوچک شرکت مي کنند،
به قوانين برنامه ها بيشتر پايبند هستند و از اعتبارات به نفع خانواده ها و
جوامع خود استفاده مي کنند، اما مردان زياد اينطور نيستند.
به همين
ترتيب، در اردوگاه آوارگان نهادهاي کمک رسان متوجه شده اند که وقتي توزيع
موادغذايي را به زنان داده مي شود، آنها از آن به نفع خانواده خود استفاده
مي کنند، اما مردان غذا را مي فروشند تا با پول آن چيزي براي خود بخرند.
وي
مي گويد؛ من نمي خواهم بگويم اگر زنان جهان را اداره مي کردند، ما همگي در
صلح و آرامش زندگي مي کرديم، چون زنان طبيعتا بهتر و مهربانتر از مردان
هستند (براي نقض اين ادعا يک مورد دو کلمه اي وجود دارد: مارگارت تاچر.
در
حقيقت تاريخ جهان پر است از دختران خون آشام. اما آمار و ارقام دروغ نمي
گويند؛ افزايش مشارکت زنان در شرکت ها به نظر مي رسد رابطه مستقيمي با
عملکرد و نتايج بهتر دارد.
شايد اين به آن دليل است که زنان به طور
ذاتي "متفاوت" هستند. شايد اين ربطي به بيولوژي ندارد و همه چيز مربوط به
نقشي است که زنان در حال حاضر ايفا مي کنند.
اين نکته کاملا ساده
است که "گروه هاي ناهمجنس" بهتر از "گروه هاي همجنس" راه حل هاي خلاقانه
ارائه مي دهند و در برابر مزاياي "تفکر گروهي" کمتر مقاومت مي کنند. (اين
مسئله بيان مي کند که در جوامعي که زنان بيشتر امور را در دست دارند، با
همان مشکلاتي روبرو مي شوند که در جوامعي که زنان کمتر حضور دارند، مواجه
مي شوند)
در بسياري از حوزه ها، به نظر مي رسد يک زن معمولي عملکرد
بهتري از يک مرد دارد و گروه هاي غير همجنس متشکل از زنان و مردان، بهتر
از "گروه هاي همجنس" متشکل از فقط مردان عمل مي کند.
اگر اين مسئله در بخش آموزش، سرمايه گذاري و ممانعت از جنگ و درگيري صحت دارد، پس در امنيت ملي و سياست خارجه نيز مصداق خواهد داشت.
تحقيقات
اخير بيان مي کنند که مردان در طول يک روز بيش از زنان در طول يک ماه،
داراي نوسانات هورموني هستند. آيا ما مي توانيم محافظت از ملت خود را به
کساني که داراي نوسانات خلقي هورموني دائمي هستند، بسپاريم؟
نويسنده سپس مدعي مي شود؛ با کمي آموزش درماني و هورمون تراپي مي توان مردان را تثبيت کرد.
حتي
اگر تحقيقات هم شما را متقاعد نمي کند که زنان و گروه هاي "غير همجنس"
تصميمات بهتري از مردان و گروه هاي منحصرا مردانه اتخاذ مي کنند، اين حقيقت
وجود دارد که نيمي از جمعيت زن هستند.
وقتي حوزه هاي حساسي مانند امنيت ملي مطرح مي شود، آيا نبايد از استعداد و توان کل جمعيت استفاده کنيم، نه نيمي از آن؟
اين
روزها اکثرا فارغ التحصيلان کالج ها و اکثر دارندگان مدرک دکترا زن هستند،
اما در مشاغل مرتبط با امنيت ملي نسبت حضور مردان به زنان، 3 به 1 است که
در سطوح بالاتر، بيشتر و بيشتر هم مي شود.
در نقش هاي سطوح بالا،
اوضاع کمي متفاوت است. مردان ارشد در آموزش و ارتقاء همکاران جوانتر خود
راحت تر هستند و اين باعث مي شود که زنان جوانتر در يافتن يک معلم و کمک
دچار مشکل شوند.
افزايش تعداد زنان ارشد نه تنها باعث مي شود زنان
جوان هم اعتماد به نفس پيدا کنند و باور کنند که آنها هم مي توانند با
موفقيت کار خود را انجام دهند، بلکه مي توانند به آنها در راه ارتقاءشان
کمک کنند، اما اختصاص دادن امنيت ملي به مردان مانند اين است که تابلويي به
در کابينه آويزان شده که: "زنان بيرون بمانند"
حضور (يا عدم حضور) زنان ارشد در رياست سياست خارجه آمريکا پيامي را به خارج و نيز داخل مخابره مي کند.
در
افغانستان و خاورميانه، ايالات متحده ميلياردها دلار صرف مي کند تا زنان
از خشونت و تبعيض محافظت کند. دستيابي دختران به آموزش را افزايش دهد و
حضور زنان در حوزه هايي مانند حقوق، تجارت، دولت، پليس و ارتش را که به طور
سنتي در سيطره مردان است، افزايش دهد.
وقتي زنان در بخش هاي حساس
رياست ما ديده شوند، ما به شرکاي افغاني و عربستاني و پاکستاني خود نشان مي
دهيم که ما به چيزي که مي گوييم، عمل مي کنيم و اين کار براي تحقق اهداف
سياست خارجه و امنيت ملي ما منافع بسياري دارد.
وي در آخر به
اوباما توصيه مي کند؛ پس هنوز براي افزايش تنوع جنسيتي در تيم امنيت ملي
شما دير نشده است. مي توان سوزان رايس يا فلونوي را به عنوان مشاور امنيت
ملي جايگزين تام دانیلون کرد.