به گزارش
سرويس سياسي باشگاه خبرنگاران، پروفسور جان ميرشايمر از دانشگاه شيکاگو و عضو پيشين شوراي روابط خارجي در وزارت امورخارجه ترکيه در خصوص سياست خارجي و مشکلاتي که اين کشور هماکنون با آنها مواجه است به سخنراني پرداخت.
ميرشايمر با مطرح کردن اين سوال که ترکيه در برابر رقباي بالقوه خود در منطقه از لحاظ اين دو عنصر اصلي (جمعيت و ثروت) چه جايگاهي دارد،ميگويد: به اعتقاد من اگر ما روسيه را در نظر نگيريم، ترکيه در جايگاه بسيار خوبي قرار دارد.
وقتي به آمار و ارقام خام نگاه ميکنيد، حتي با در نظر گرفتن روسيه، متوجه ميشويد که ترکيه کنوني الان در مقايسه با آنها مواجهند، موقعيت ترکيه در برابر روسيه با گذشت زمان بهتر خواهد شد اگر بخواهم باز هم مقايسهاي انجام بدهم، بايد به مورد يونان اشاره کنم.
من دو سال قبل در يونان بودم وقتي با يونانيها در خصوص توازن قدرت ميان ترکيه و يونان صحبت ميکرديم، متوجه ميشديم که يونانيها چقدر از اين لحاظ احساس نوميدي ميکنند آنها متوجه بودند که اين شکاف بسيار بزرگ و به نفع ترکيه است و با گذشت زمان از اين نيز بزرگتر خواهد شد.
جمعيت يونان در حال کاهش است و نيازي نيست که در خصوص مشکلات اقتصادي اين کشور حرف بزنم پس در مقايسه با يونان موقعيت ترکيه بسيار عالي و در حال بهتر شدن است در مقايسه با روسيه بايد توجه داشت که جمعيت اين کشور دو برابر ترکيه است اقتصاد روسيه نيز از لحاظ توليد ملي در برابر ترکيه به نسبت دو به يک است.
** ايران از لحاظ توازن قدرت ميدان را براي ترکيه تنگ ميکند بنابراين بايد گفت که روسيه از لحاظ جمعيت و ثروت در برابر ترکيه برتري دارد اما همان طور که گفتم با گذشت زمان اين وضع به نفع ترکيه تغيير خواهد کرد تعداد فرزندان يک زن ترک اينک به طور ميانگين دو مميز يک است.
در روسيه اين رقم يک مميز شش فرزند براي هر زن است جمعيت روسيه در حال کاهش است، اما در ترکيه اين طور نيست با گذشت زمان وضع ترکيه از لحاظ جمعيتي در برابر روسيه بهتر خواهد شد در خاورميانه نيز فقط يک کشور هست که از لحاظ توازن قدرت ميدان را براي ترکيه تنگ ميکند و آن نيز ايران است.
** سياستگذاران ترکيه با مجموعه مشکلات بالقوه بسيار پيچيده مواجه هستندپروفسور جان ميرشايمر در ادامه مطرح ميکند:حال به بخش دوم بحث ميرسيم که بسيار پيچيدهتر است و آن سياست خارجي ترکيه است ما بايد ابتدا در خصوص خطر پيراموني صحبت کنيم و بعد ببينيم که بهترين راهبرد يا سياست براي ترکيه به منظور مقابله با اين خطر پيراموني چيست چند نکته مقدماتي را ذکر ميکنم اولا پيچيدگي مشکلاتي که ترکيه با آنها مواجه است، بسيار قابل توجه است.
سياست گذاران ترکيه با مجموعه مشکلات بالقوه بسيار پيچيدهاي مواجهند، اين تا حدود زيادي ناشي از مسائل جغرافيايي است هميشه ميگوييم سه منطقه در جهان هستند که جنگيدن و مردن براي آنها براي آمريکا ارزشمند است اين سه منطقه عبارتند از اروپا، آسيا و خليج فارس، يا خاورميانه.
وقتي شما در استانبول هستيد مردم در خصوص طرف اروپايي و طرف آسيايي اين شهر حرف ميزنند وقتي با مردم استانبول يا آنکارا در خصوص سياست خارجي ترکيه حرف ميزنيد، يک دفعه مفهوم ترکيه به مثابه يک قدرت خاورميانهاي به ميان ميآيد.
بنابراين ترکيه هم اروپايي است و هم آسيايي و هم خاورميانهاي براي فرد خارجي مدتي طول ميکشد تا اين مفهوم را درک کند، اما ميتوان گفت که ترکيه به نوعي در تقاطع اروپا و آسيا و خاورميانه واقع شده است.
**بيداري اسلامي منطقه را اساسا وارونه کرد
وي ميافزايد: بيداري اسلامي منطقه را اساسا وارونه کرده است و پاياني نيز براي آن مشاهده نميشود وقتي منطقه را واژگون ميکنيد، مشکلات نيز به وجود ميآيد و شما مجبوريد با آن مواجه شويد.
بنابراين وقتي بيداري اسلامي را در کنار موقعيت جغرافيايي ترکيه قرار ميدهيد، تعجبي ندارد که اين کشور با چنين مشکلاتي زيادي مواجه شود بسيار جالب است که ترکيه ابتدا «سياست مشکلات صفر با همسايگان» را در پيش گرفته بود و به نظر ميرسيد که تا چند سال قبل اين سياست بسيار خوب جواب داده است، اما حالا به نظر ميرسد که اين سياست اصلا جواب نميدهد.
من فکر ميکنم تحولاتي که در اينجا در حال رخ دادن است خارج از کنترل ترکيه است اين تحولات قواعد بازي را کاملا براي ترکيه تغيير داده است برخي ممکن است بگويند که ترکيه درس خود را خوب بازي نکرد و علت اينکه مشکلات ترکيه با همسايگان نه فقط صفر نرسيد و برعکس بسيار افزوده شد، ناشي از عملکرد ترکيه بوده است.
به اعتقاد من نيروهاي ساختاري قدرتمندي در منطقه هستند که وارد بازي شدهاند و ترکيه نيز هيچ کنترلي بر آنها ندارد اتفاقات گوناگوني در منطقه در حال رخ دادن ا ست که خارج از کنترل ترکيه است.
** سياست بين الملل يعني انتخاب يک گزينه از ميان چند گزينه مزخرفميرشايمر خاطرنشان ميسازد:توجه به اين نکته مهم است که بسياري از مشکلات در روابط بين الملل يا اصلا هيچ راه حلي ندارند، يا اينکه راه حلي مزخرف دارند سياست بين الملل يعني انتخاب يک گزينه از ميان چند گزينه مزخرف کار ما فقط اين است که از ميان بد و بدتر، بد را انتخاب کنيم اين هم در مورد آمريکا صادق است و هم در مورد ترکيه.
** ترکيه مشکلي با يونان و روسيه ندارداين استاد دانشگاه در وزارت امور خارجه ترکيه ميگويد: من به عنوان يک واقعگراي چه ديدي در خصوص خطر پيراموني ناشي از يونان دارم من اين بحث را به دو بخش تقسيم ميکنم که رابطه تنگاتنگي با هم دارند.
من وقتي در خصوص يک کشور خاص حرف ميزنم، در خصوص مشکلات خاص مرتبط با اين کشور نيز حرف ميزنم در خصوص کشورهاي خاص بايد بگويم که از ديد من يونان و روسيه در اين مرحله مشکلي براي ترکيه محسوب نميشود و فکر نميکنم که ترکيه مشکل خاص و قابل توجهي با يونان و روسيه داشته باشد.
* متحد بودن با آمريکا مثل يک تيغ دو لبه استاين استاد دانشگاه در ادامه بيان ميکند: از طرف ديگر، بيشتر مشکلات ترکيه اينک در خاورميانه است و احتمالا تا مدتها نيز در خاورميانه باقي خواهد ماند ترکيه اين روزها رابطه خوبي با اسرائيل ندارد و در نهايت من فکر ميکنم آمريکا بايد در هرگونه مذاکره در خصوص خطرهاي پيراموني ترکيه مشارکت داشته باشد.
به اعتقاد من، آمريکا متحد ترکيه است و ترکيه براي اينکه دوست و متحد آمريکا باقي بماند تلاش زيادي ميکند اما متحد بودن با آمريکا مثل يک تيغ دو لبه است زيرا آمريکا اغلب مثل يک شخص غير قابل پيش بيني رفتار ميکند که اگر مراقبش نباشيد دردسر زيادي براي شما درست ميکند.
ولي يونان و روسيه در اين مرحله مشکل بزرگي براي ترکيه نيستند مشکلات بزرگتر در خاورميانهاند وقتي در خصوص مشکلات حرف ميزنيم فقط نميتوانيم در خصوص کشورها حرف بزنيم ما بايد به طور مشخص نشان دهيم که مشکلات منطقه چه هستند يکي از مشکلات دردسرهايي است که حزب کارگران کردستان (پ ک ک) به وجود ميآورد روشن است که ترکيه يک مشکل بالقوه با پ ک ک دارد.
مشکل بعدي که مرا به عنوان آمريکايي و نيز به عنوان ناظر تحولات ترکيه نگران ميکند، اين است که پاي ترکيه ناخواسته به جنگي باز شود. مثلا جنگ با سوريه و فرستادن نيروهاي زميني ارتش ترکيه به سوريه براي مشارکت در جنگ اين کشور اين احتمالي است که ممکن است اتفاق بيفتد اما من فکر ميکنم، اين براي ترکيه بسيار بد خواهد شد.
به هرحال اين مشکلي بزرگ است البته نبايد منکر اين شد که ممکن است اوضاعي به وجود آيد که ترکيه مجبور شود، وارد جنگ شود من آدم ساده لوحي نيستم و نميدانم که ممکن است، وضعيتي در کشور همسايه به وجود آيد که اعزام نيروي نظامي به يک کشور ديگر ضروري باشد اما به نظر من اين چيزي است که ترکيه بايد نهايت تلاش خود را براي پرهيز از آن بکند.
** ترکيه روابطي با اسرائيل نخواهد داشتوي ميافزايد: روابط ترکيه با اسرائيل بد است يکي از علل آن ماجراي کشتي ماوي مرمره در سال 2010 است، اما حتي اگر اسرائيل با عذرخواهي از ترکيه موافقت کند و غرامت بپردازد و به محاصره غزه پايان بدهد باز هم ترکيه روابط خوبي با اسرائيل نخواهد داشت که علتش مسئله فلسطين است.
اسرائيل عملا يک آپارتايد است و اين موضوع خشم تعداد کثيري از مردم را در جهان عرب و جهان اسلام برانگيخته است اين وضع مردم را از آنچه الان ميبينم نيز، خشمگينتر خواهد کرد و به دلايل راهبردي و نيز به دليل اخلاقي، مادامي که اسرائيل مثل يک آپارتايد عمل ميکند، براي ترکيه غير ممکن خواهد بود که بخواهد بار ديگر دوست اسرائيل باشد.
در مصر نيز همين اتفاق افتاده است در ترکيه نيز اين اتفاق از قبل افتاده بود براي همين، حتي اگر اسرائيل از ترکيه بابت ماجراي کشتي ماوي مرمره عذرخواهي کند و به همه خواستههاي ترکيه عمل کند، حقيقت اين است که آمريکا و لابي اسرائيل در آمريکا اين امکان را به اسرائيل دادهاند که به يک رژيم آپارتايدي تبديل بشود و بر همين اساس ترکيه قادر نخواهد بود روابط دوستانهاي با اسرائيل برقرار کند.
در خصوص آمريکا نيز من اين را بسيار گفتهام که آمريکاييها متحد ترکيه هستند و شکي در آن نيست و آنکارا هرگز تلاش نخواهد کرد، از آمريکا عبور کند آمريکا نيز به ترکيه نياز دارد و براي همين لابي اسرائيل در آمريکا نميتواند براي ترکيه از اين لحاظ دردسر زيادي درست کند.
**آمريکا هر نوع فرصتي را براي حل مشکل با ايران را از دست داده است اما با وجود نياز آمريکا به ترکيه و متحد بودن با اين کشور، ترکيه بايد بسيار مراقب باشد شما جنگ عراق را به ياد داريد، يعني جنگي که يکي از بزرگترين خطاهاي راهبردي آمريکا بود و مشکلات زيادي در منطقه به وجود آورد بطور کلي ميتوان گفت سياستگذاران در واشنگتن چه در دولت جرج دبليو بوش و چه در دولت باراک اوباما، تا کنون هر نوع فرصتي را براي حل مشکل با ايران از دست دادهاند.
**کشور متجاوز بدون استثناء تو دهني ميخورداگر من به جاي مقامات ترکيه باشم هر کاري که بتوانم انجام ميدهم تا سربازان را به داخل خاک يک کشور ديگر نفرستم من محصول ارتش آمريکا در زمان جنگ ويتنام هستم من در سال 1965 تا 1975 در ارتش آمريکا بودم ما در سال 1965 تقويت نيروها را در ويتنام شروع کرديم و البته سايگون در سال 1975 سقوط کرد .
من آن موقع به عنوان يک جوان به اين نتيجه رسيدم که وقتي شما با نيروي زميني وارد يک کشور بيگانه ميشويد و آن جا ميمانيد و درگير مهندسي اجتماعي ميشويد، بدون استثناء در نهايت وارد آبهاي پر از کوسه ميشويد و بدون استثنا تو دهني ميخوريد.
براي همين است که من هميشه يکي از مخالفان سرسخت جنگ عراق بودهام، من اصلا نميتوانستم فکرش را نيز بکنم که آمريکا به يک کشور عربي در خاورميانه تجاوز و آن را اشغال کند اشغال افغانستان براي من باور کردني نبود.
من به خاطر دارم که در سال 1979 وقتي نيروهاي شوروي به افغانستان تجاوز کردند، بيشتر همکاران من در دستگاهاي امنيت ملي با تعجب زياد ميگفتند «واي خداي من! نيروهاي شوروي به افغانستان حمله کردهاند آنها پيشروي را شروع کردهاند اين پايان جهان است».
من به آن ها مي گفتم مگر ديوانه شدهايد! اين بهترين چيزي است که ميتوانست براي آمريکا اتفاق بيفتد آن ها به وسط يک باتلاق عظيم پريدهاند حالا شما به افغانستان تجاوز کردهايد؟ حالا شما به عراق تجاوز کردهايد؟ فرانسويها به ما گفتند که به ويتنام وارد نشويد ما مثل احمقها اين کار را کرديم و ميدانيد که بعدش چه اتفاقي افتاد.
ما در نهايت در سال 1973 از ويتنام خارج شديم سايگون هم در سال 1975 سقوط کرد بعد چينيها در سال 1979 به ويتنام شمالي رفتند مي دانيد بعدش چه اتفاقي افتاد؟ آنها هم تودهني خوردند.
**مردم سوريه دوست ندارند ديگران براي آن ها تصميم بگيرند وي در ادامه تاکيد ميکند:بنابراين، اگر فکر ميکنيد که ميتوانيد وارد سوريه شويد و پس از پايان
جنگ، کار مهندسي اجتماعي انجام دهيد، بهتر است بيشتر و جدي تر به آن فکر
کنيد زيرا اين ماجراها معمولا پايان خوشي ندارند علت اصلي آن نيز ملي گرايي است ما در دنيايي زندگي مي کنيم که قوي ترين ايدئولوژي آن ملي گرايي است ملي گرايي يعني حق تعيين سرنوشت، مردم سوريه دوست ندارند ديگران براي آن ها تصميم بگيرند و بگويند چه بکنند و چه نکنند.
شما به هيچ وجه دوست نداريد سوريه حق مالکيت شما را نقض کند و شهروندان شما را بکشد آنچه را بر خود نمي پسنديد بر ديگران نيز روا مداريد مطمئن باشيد مردم کشورهاي ديگر نيز دوست ندارند، شما وارد خاک آنها شويد و به آنها بگوييد چه کنند.
من قبلا گفتهام و باز هم ميگويم که ممکن است وضعيتي به وجود آيد که ترکيه مجبور شود وارد خاک کشوري شود چنين وضعيتي ممکن است به وجود آيد بعضي وقتها شما مجبوريد کاري را انجام دهيد که بسيار نامطلوب و بسيار دشوار است.
اما حرف اصلي من به شما اين است که بايد نهايت تلاش خود را به کار گيريد، تا کار به جايي نکشد که مجبور شويد نيروي زميني را وارد خاک کشوري ديگري بکنيد.
آمريکا بايد بداند ادامه تهديدات براي حمله به ايران سياست هوشمندانهاي نيست و ترکيه هم بايد به آمريکا بفهماند تا يک راهحل مبتني بر مذاکره پيدا کند.
** به آمريکا اجازه ندهيد شما را وارد جنگ با سوريه بکنددر خصوص اسرائيل نيز من معتقدم ترکيه بايد سياست فعلي را ادامه دهد براي ادامه اين سياست نيز بايد هم چنان از اسراييل بخواهيد عذرخواهي کند، غرامت بپردازد و به محاصره غزه پايان دهد من فکر ميکنم اين سياست هم از لحاظ راهبردي و هم از نظر اخلاقي سياست درستي است.
همان طور که قبلا گفتم از آن جا که اسراييل به يک رژيم آپارتايد تبديل شده است اگر ترکيه بخواهد روابط صميمانهاش را با اسراييل از سر بگيرد اين کار نه فقط مشکلات داخلي براي ترکيه ايجاد خواهد کرد، بلکه مهم تر از آن، به روابط ترکيه باهمه کشورهاي جهان عربي نيز لطمه خواهد زد، زيرا افکار عمومي در جهان عربي اينک موثر و مهم تر از هر زمان ديگري است.
وقتي افکار عمومي اهميت مييابد، معنايش اين است که مادامي که اسراييل رفتاري وحشيانه با فلسطينيها دارد، احساسات ضد اسرائيلي از اين نيز بالاتر خواهد رفت.
آمريکا در واقع رفتار غير قابل پيش بيني دارد که ممکن است به شما آسيب وارد کند به طور مرتب به آمريکا يادآوري کنيد که بايد مسئله فلسطين را حل و فصل کند، زيرا اين مسئله نه فقط پيامدهاي زيادي دارد اطمينان حاصل کنيد که به آمريکا اجازه نخواهيد داد شما را وارد جنگ با سوريه بکند.
من سناريويي را که براساس آن آمريکا ممکن است بخواهد در سوريه کاري بکند، دور از ذهن نميبينم شايد آمريکا دنبال کسي باشد که وارد سوريه شود شايد آمريکا بخواهد از پشت هدايت کننده همه چيز باشد و کارهاي کثيف و سخت را به ديگران محول کند.
اين همان چيزي است که ما در تئوري روابط بينالملل آن را «مسئوليت يا تقصير را به گردن ديگري انداختن» ميناميم آمريکا ممکن است بخواهد مسئوليت يا تقصير را در خصوص سوريه به گردن ترکيه بيندازد اگر من جاي ترکيه باشم در برابر چنين چيزي مقاومت ميکنم.
حرف نهايي من در اين جا اين است که از لحاظ توازن قدرت در منطقه من فکر ميکنم ترکيه در وضع خوبي به سر ميبرد از ديد من به عنوان يک واقع گرا، اين مهمترين جنبه از سياست خارجي يک کشور است شما بايد اطمينان حاصل کنيد که اين وضع خوب را از لحاظ توازن قدرت حفظ ميکنيد.
در خصوص خطر پيراموني يا محيط تهديد آميز شما نيز بايد گفت که ترکيه مشکلات بسيار زيادي دارد براي يک آمريکايي اين مقدار مشکلي که ترکيه با آن مواجه است، قابل توجه است من فکر نميکنم اين مشکلات نتيجه سياست ترکيه باشد.
بسياري از اين مشکلات خارج از کنترل ترکيه است من هم چنين بعيد ميدانم که در آينده نزديک اوضاع روبه بهبود برود علتش نيز صرفا اين است که راه حلهاي خوب زيادي براي اين مشکلات وجود ندارد.
اين مشکل اصلي ترکيه است من نميتوانم بگويم هر کدام از اين مشکلات را چگونه ميتوانيد به سرعت و به سادگي حل کنيد همه اينها به معناي اين است که ترکيه به يک سياست هوشمندانه نياز خواهد داشت.
انتهاي پيام/