به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، سانفرانسیسکو کرونیکل،
در مطلبی با اذعان به عدم تأثیرگذاری تحریمها بر ایران و برنامه هستهای،
تنها راه موجود پیش پای غرب را وارد شدن در مذاکرهای میداند که بر پایه
آن به ایران اجازه داده شود تا چهره و وجهه سیاسی خود را نگه دارد.
نشریه سانفرانسیسکو کرونیکل،
در مطلبی با اشاره به تحریمهای فزاینده غرب علیه ایران اشاره میکند که اکنون تحریمهای
غرب، بیش از هر زمان دیگری علیه ایران جامع و شکننده است؛ اما با این حال پاسخگو
نیست و احتمالاً هرگز نخواهد بود.
این
مطلب اشاره میکند: این تحریمها به قصد توقف فروش نفت ایران و ایجاد مانع
بر سر نقل و انتقالات مالی و بانکی طراحی شده است، ولی هر روز روزنه جدیدی
برای ایران باز میشود و همانگونه که سازمان ملل چندی پیش عنوان کرده،
ایران همچنان برنامه اتمی خود را ادامه میدهد.
نویسنده اذعان کرده
است که چندی پیش، ۱۲۰ کشور برای برگزاری نشست جنبش عدم تعهد در تهران گرد
هم آمدند و همگی به حمایت از برنامه هستهای ایران تأکید کردند. بسیاری از
این کشورها، تحریمهای سازمان ملل را نادیده میانگارند و به ایران یاری
میرسانند.
وی
با اشاره به نحوه دور زدن تحریمها توسط ایران مینویسد: تانزانیا،
شناورهای ایران را با پرچم خود همراهی میکند، بانکهای عراقی به نقل و
انتقال وجوه برای ایران مشغولند، چین وجوه مالی ایران را از بانکهای خود
هدایت و در همین حال، نیمی از نفت صادراتی ایران را خریداری میکند و تجار
ایرانی در افغانستان، مشغول مبادله ریال با دلار هستند.
این مطلب
با اشاره به تأثیر کما بیش تحریمها بر اقتصاد ایران مینویسد: اما هیچ یک
از اینها، تأثیری بر تصمیم حکومت ایران درباره برنامه هستهایش ندارد. در
حالی که بهای نفت در بازار به اندازهای بالا میرود که برخی توان پرداخت
آن را ندارند، برخی ایرانیان ثروتمند، خودروهای لوکسی همچون، بیام و،
مرسدس بنز، مازراتی و پورشه خریداری میکنند که بهای برخی از آنها با
احتساب مالیات و اثر تحریمها به بیش از ۳۶۰ هزار دلار میرسد. حتی با وجود
تحریمها، آن دسته از افرادی که شغل دولتی داشته یا به معامله با دولت
مشغول هستند، از لحاظ اقتصادی در حال ترقی هستند.
نویسنده
با توجه به این امر میگوید: اگر ایرانیان و دولت ایران، هیچ فشاری را از
ناحیه تحریم احساس نمیکنند، چه انگیزه و دلیلی برای دادن امتیاز به غرب
هست؟ باید گفت، در فرهنگ ایرانیان، حفظ وجهه و چهره، شاید مهمترین الزام و
ضرورت سیاسی است. نویسنده ادامه میدهد: تنها امید به تأثیر تحریمها آن
است که منجر به اعتراض در ایران شود.
سپس مینویسد: اکنون بیش از
یک دهه از تحریمها میگذرد و هیچ نشانی از اینکه مردم ایران، اعتراض کنند،
وجود ندارد. به عبارتی، در حالی که قشر متوسط ایرانی در حال مبارزه با
تحریم و آثار آن است، تأثیر تحریمها بیشتر شامل ایجاد زحمت بوده است تا
قحطی کامل.
نویسنده
اشاره میکند که در چنین شرایطی، تنها یک گزینه در برابر غرب وجود دارد؛
البته گزینه نظامی بارها مورد اشاره قرار گرفته و به ویژه از سوی اسرائیل،
اما غرب نیاز به مذاکرهای دارد که طی آن به ایرانیان اجازه دهد تا چهره و
وجهه خود را نگه دارند. شاید با این امتیاز که سه هزار سانتریفیوژ خود را
تبدیل به هزار عدد کنند.
وی ادامه میدهد: این امر در نظر کارساز
است؛ اما هیچ نشانی از اینکه آمریکا و غرب بخواهد وارد یک مذاکره بر اساس
حفظ وجهه ایران شود دیده نمیشود. نشان دادن ضعف در برابر ایران، یک خودکشی
سیاسی برای هر یک از سیاستمداران غربی است که به آن دستاویز کند.
نویسنده در پایان و با اشاره به این موضوعات میگوید:
اکنون بحث و تصمیمگیری میان کسانی است که بر این باورند، ایران در تلاش برای
دستیابی به سلاح اتمی است و آنان که به یک چنین امری اذعان ندارند.