به گزارش باشگاه خبرنگاران؛سینمای کودک بخش مهمی از سینمای ماست که به رغم این اهمیت و نیز علی رغم اینکه مسئولان سینمایی به استفاده آموزشی از سینما تاکید دارند، کمتر بدان پرداخته شده است و کمبود آن به شدت حس میشود. «پیشونی سفید» از فیلمهایی است که همین که در این مسیر ساخته شده، واجد ارزش و احترام است. اما این فیلم که دقت در تمامی مراحل ساخت آن به وضوح از دغدغه سازندهاش حکایت دارد، به علت بعضی کم کاریها به اثر مطلوبی تبدیل نشده است.
فیلم مملو از جلوههای ویژه است و برای ساخت این جلوههای ویژه که اغلب نیز میدانی هستند تا کامپیوتری، زمان و انرژی و هزینه بسیاری صرف شده است. گریمهای سنگینی روی چهره بازیگران انجام شده و تقریبا تمام فیلم در دکورهای ساخته شده میگذرد تا جایی که حتی صحنههای جنگل را نیز به دلیل استفاده از تزئینات غیر طبیعی در گیاهان مثل افزودن گلهای مختلف برای رنگینتر کردن تصاویر میتوان جزو همین گروه به حساب آورد. اما به رغم این تلاشها، آنچه برایش زحمت کافی کشیده نشده فیلمنامه است و این قصور جواد هاشمی که کارگردان فیلم نیز هست باعث شده تمامی آن زحمات به باد برود.
داستان فیلم کلیشهای تکراری است با ترکیبی از شخصیتهای شناخته شده؛ عجوزه و عفریته آهوی پیشونی سفید را میدزدند و آقا موشه به کمک پدر آهو او و بقیه آهوهای اسیر را نجات میدهند.
داستان ابدا پرداخت ویژهای ندارد و فیلم همین داستان سر راست و ساده را بدون هیچ پیچ و خم یا فرم بصری خاص بیان میکند و بزرگترین مشکلش نیز همین است. فیلم مخاطب امروز خودش را نمیشناسد. اگر چه که مخاطب این فیلم کودک است، اما کودکی که از سالهای اولیه با بازیهای کامپیوتری و انبوه روایتهای پر پیچ و خم روبرو شده، هرگز به وسیله این داستان جذب نمیشود و صرف موزیک و رنگ برای ایجاد جذابیت کافی نیست و البته باید گفت بر خلاف ادعای کارگردان، پیامهای فیلم به شکلی گل درشت ارائه میشوند و در نتیجه تاثیر چندانی ندارند.
در مجموع میتوان گفت پرداخت درست داستان در کنار فرم مناسب، حتی اثر را از مرز زمان خود نیز میتواند فراتر ببرد. مقایسهای بین این فیلم و «دزد عروسکها» که از مضمونی مشابه برخوردار است موید این مطلب است که به رغم اینکه بیش از بیست سال از ساخت «دزد عروسکها» میگذرد، اما همچنان این فیلم از «پیشونی سفید» جذابتر و تازهتر است و علت اصلی نیز نه جلوههای ویژه، که در پرداخت داستانی آن نهفته است./ه