حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ وجیهه علیاکبری سامانی متولد 1355، دارای لیسانس زبان و ادبیات فارسی است و از سال 1390 کارشناس واحد ادبیات داستانی بنیاد حفظ آثار، همچنین داور جشنواره ادبی یوسف، داور جشنواره ادبی قلم زرین و ... بوده است.
از آثار او میتوان به «آن مرد در باران آمد»، «بادبادکها»، «بخوان به نام مهر»، «تو را من چشم در راهم»، «عروس آسمان»، «پرستوها»، «پلهای شکسته»، «عطر یاس»، «مثل یک رویا» و «گزیده ادبیات معاصر» اشاره کرد.
در ادامه گفتگوی ما را با این نویسنده میخوانید:
*خانم علیاکبری سامانی، به عنوان سوال اول؛ نویسندگی را از چه تاریخی شروع کردید؟ و اولین کتاب شما چه کتابی بود؟
از کودکی به نوشتن علاقه زیادی داشتم. اولین مشوق من معلم کلاس دوم ابتداییام بود که پیش از همه به خرده استعداد نویسندگیام پی برد و در این راه مشوق خوبی برایم به شمار میآید. شروع کار نوشتن هم به همان دوران برمیگردد. آثارم در مجله «کیهان بچهها» به چاپ میرسید و پس از آن با «اطلاعات هفتگی» و «سروش نوجوان» همکاری میکردم. بعدتر با پیک قصهنویسی حوزه هنری و زیر نظر مهدی حجوانی ادامه دادم. اما شروع حرفهای داستاننویسی به سال 78 برمیگردد. اولین کتابم با نام «گزیده ادبیات معاصر» که مجموعه داستان کوتاه است، سال 1380 در انتشارات نیستان و با مدیریت جناب سید مهدی شجاعی به چاپ رسید.
*شخصیتها و ایدههای داستانی شما تا چه حد به واقعیت نزدیکند؟ یا این که آنها ساخته ذهن شما هستند؟
آثاری که من کار کردم به طور عمده به دو بخش تقسیم میشوند: آثار داستانی صرف که زاییده ذوق و تخیل و قوه خیال است. در این دسته هم شخصیتها و هم تم و درونمایه کاملا ساخته و پرداخته ذهن است. مثل «بادبادکها» یا «تو را من چشم در راهم» و یک دسته هم زندگینامههای داستانی که بر اساس واقعیت و از روی شخصیت و حوادث واقعی زندگی افراد نوشتم؛ مثل «عروس آسمان» یا «پرستوها».
*چه عاملی ذهن شما را برای نوشتن آماده میکند؟
موضوعات متعددی میتواند این شرایط و آمادگی را ایجاد کند. مهمترین آن ذهن خالی و بیدغدغه از مسائل حاشیهای و تمرکز روی موضوعاتی است که ناگهان برای نوشتن به ذهن آدمی تلنگر میزند.
گاهی اوقات یک سوژه در لحظه به ذهن خطور میکند و باید بلافاصله اسباب و شرایط نوشتن فراهم شود و اگر از زمان و حس و حال آن بگذرد دیگر شور و هیاهوی اولیه را نخواهد داشت. بعضی وقتها برایم پیش آمده که نیمه شب طرح یک خطی از داستانی ناگهان به ذهنم رسیده و همان موقع بلند شدم در مورد آن حداقل یک صفحه یادداشت برداشتم تا بعد بهتر حس و حال لحظههای اولیه را بتوانم در قالب داستان پیاده کنم.
*چه شد که در حوزه دفاع مقدس قلم زدید؟
بخشی از زندگی ما نویسندگان مثل دیگر هنرمندان سرزمینمان در سال های جنگ و آتش و خون سپری شد. به طور طبیعی تاثیرات آن سالهای سخت اما پرشکوه، در آثار ما هم رخنه پیدا کرد. اینکه از ابتدا چه شد که سراغ چنین موضوعاتی هم رفتم به طور قطع از روی علاقه شخصی بود و این که برخی میگویند بیشتر آثار این حوزه سفارشی است را قبول ندارم. اما کم کم قلممان پختهتر و جا افتادهتر شد و کارهای سفارشی هم از نهادهای مختلف میآِمد. هر چند در این چند سال اخیر به شدت و سرسختانه کارهای سفارشی را رد کردم و میخواهم اگر داستان و رمانی با هر موضوع به خصوص موضوع دفاع مقدس هم نوشتم، کار دلی و ذوقی باشد. چون به شخصه از سفارشینویسی فراریام.
*با توجه به اینکه شما علاوه بر دفاع مقدس در حوزههای دیگر داستاننویسی هم فعالیت کردهاید، تفاوت ادبیات دفاع مقدس با دیگر حوزهها را در چه چیزی میبینید؟
دفاع مقدس هم بخشی از زندگی و تاریخ ماست. آدمهایش از جنس همان آدمهای دور و برمان بودند و این طور نبود که بگوییم از ناکجاآباد و با مختصات عجیب و غریب و دور از ذهنی آمده بودند. آنها همان پدران و برادران کوچهها و محلهها و شهرهایمان بودند که در شرایطی سخت به جنگ دشمن تا دندان مسلح رفته بودند. تنها تفاوت آثار باستانی این حوزهها به خلوص و از خود گذشتگی و پایمردیهای شخصیتهای اصلی آثار برمیگشت که فضای کار را به شدت انسانی و دلنشین و تاثیرگذار میکرد.
*به طور کلی روند داستاننویسی را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظرم روند داستاننویسی در ایران اگرچه با سرعت و شیب کم، اما صعودی و رو به بالاست. تجربه هم نشان داده حتی در این رکود بازار نشر و خرید، اگر کار خوب و ارزشمندی نوشته شود، مخاطبان خوب استقبال میکنند.
ما نویسندگان خوب و شاخص کم نداریم، فقط اگر کمی به سلیقه و ذائقه مخاطب ایرانی توجه بیشتری داشته باشند و دست از این پیچیدهنویسیهای بیحاصل و افتادن به ورطه مکتبهای جدید ادبی و پزهای روشنفکرانه بردارند و آثار داستانی از جنس دغدغههای مردم دور و بر خودشان بنویسند، به طور قطع به مدد قلم قوی و پشتوانه استعداد و دانشی که دارند، ادبیات داستانی را از این رکود خارج میکنند.
*با توجه به اینکه شما منتقد هم هستید، کار نقد را بیشتر دوست دارید یا داستاننویسی را؟
صد البته که نویسندگی را... کار نقد از ملزومات جدا نشدنی نویسندگی است. هم برای بهتر و بیعیب و نقصتر شدن کار دیگران، هم برای صیقل یافتن قلم خودمان، در واقع کمکی که منتقدان به رشد و پخته شدن قلم یک نویسنده میکنند، در هیچ کلاس و دوره آموزش نویسندگی آموزش نمیدهند.
*در کدام یک از این کارها خودتان را موفقتر میدانید؟
به طور قطع نویسندگی، چون نقد اساتید و پیشکسوتان قویتر و بهتر از نقد دیگران است و کاش در فضای ادبیات و دنیای نویسندگی، روابط قدری دوستانهتر و دلسوزانهتر بود تا کارهای داستانی قبل از چاپ توسط اساتید نقد و بررسی میشد تا آثار بیعیب و نقصتری به دنیای ادبیات داستانی معرفی میشد.
*برای کتاب میتوان جایگزینی در نظر گرفت؟
هرگز و هرگز. آرامش و تمرکز و لذتی که در مطالعه وجود دارد، قابل قیاس با سرگرمیهای به روز دیجیتالی و برنامههای جذاب و متنوع کاربردی که هر روز وارد بازار میشود، نیست. کتابها را باید در دست گرفت، ورق زد، عطر صفحات تازه از زیر چاپ در آمدهاش را به درون کشید، و در جهان داستانی واژهها و جملاتش غرق شد.
*برای رسیدن به نقطه ایدهآل ادبیات چه باید کرد؟
نویسندگان همه باید برای رشد و اعتلای ادبیات داستانی کمک کنند. این اتفاقی نیست که با تلاش یک نفر و دو نفر در زمان کوتاهی تحقق پیدا کند. همه باید برای اعتلای داستان، رمان و تولید آثار شاخص ادبی و ماندگار و معرفیاش به نسلهای بعد تلاش کنیم. به دور از حب و بغضهای جناحی و سیاسی باید اساتید و پیشکسوتان ادبیاتمان دلسوزانه کنار هم قرار بگیرند و با نقدهای فنی و تکنیکی و اندوخته گرانسنگ ادبیشان، نسل جدید نویسنده را برای رسیدن به قلههای والا و ماندگار هدایت کنند.
و در کنار این باید برای مشکلات سیستم چاپ، توزیع، پخش و تبلیغات و یارانه خرید کتاب و از همه مهمتر ارتقای فرهنگ کتابخوانی جامعه، چاره اندیشی جدی شود.
گفتگو از: اکرم رضایی ثانی
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام/