سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

کافه کتاب/ 99

ادبیات افق زندگی انسان را تغییر می‌دهد

ادبیات باعث می‌شود لذت‌های زندگی بشر تغییر کند و دیدگاه متفاوتی نسبت به دیگران داشته باشد.

حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مریم بصیری نویسنده و سردبیر مجله «پیام زن» که در حوزه دفاع مقدس فعالیت دارد، مهمان کافه کتاب ما شده است.

*از کی شروع به نوشتن کردید؟

در دوران ابتدایی بدون اینکه دقیقاً بدانم نویسندگی چه شغلی است، در برابر پرسش تکراری آن دوران در مدرسه که می‌خواهی چه کاره شوی؟ می‌گفتم: نویسنده.

در دوران راهنمایی به ترجمه کتاب‌های انگلیسی کودکان علاقه زیادی داشتم و همین کار موجب شد خودم هم شروع به نوشتن داستان‌های کوتاه کنم که البته از لحاظ تکنیکی انسجام درست و حسابی هم نداشتند.

پانزده سالم که بود اولین داستان بلندم را درباره دو خواهر دوقلو در پاریس نوشتم که هر کدام از این خواهران سرنوشت متفاوتی پیدا کردند. فکر می‌کنم بخاطر خواندن همان داستان‌های خارجی کودکان و رمان‌های خارجی که آن زمان بیشتر از رمان‌های ایرانی در دسترس بود، شخصیت‌ها و فضای اولین داستان جدی من در داخل کشور شکل گرفت.

*آخرین اثری که نگارش کردید؟

اثر پژوهشی «فرآیند شکل‌گیری  داستان در ادبیات دراماتیک و داستانی» و رمان تاریخی «سلطان» آخرین آثاری هستند که قرارداد انتشار آن‌ها را با انتشارات امیر کبیر و اسم بسته‌ام و در واقع آخرین آثاری هستند که از فایل ذهنم پاک شده‌اند. واقعاً برای هر دو کار تحقیقات زیادی انجام دادم و فکر می‌کنم حتماً ارزش خواندن دارند.
اثر پژوهشی «دین در قاب سینما» و دو رمان اجتماعی و دینی «من زن هستم» و «ماهی‌ها پرواز نمی‌کنند» نتیجه کار سال گذشته تا پایان بهار امسال است که هنوز برای چاپ آن‌ها با هیچ ناشری قرار‌داد نبسته‌ام.

*اثری در دست نگارش دارید؟
یک رمان درباره مهدویت که به نام امام زمان (عج) آن را در دوازده فصل طراحی کرده‌ام و فعلاً پنج فصل آن تمام شده است. عنوان این اثر «زنی که پشت خزر خواب بود» است. همیشه اول عنوان کار را انتخاب می‌کنم و بعد شروع به نوشتن می‌کنم. حتی شده عنوان موقت . برعکس برخی از نویسندگان و شعرا که مجموعه‌های خود را تا زمان بستن قرارداد برای نشر کتاب و یا تصویب برای چاپ در نشریات عنوان ندارد. عنوان برای من خیلی مهم است لااقل فایلی در ذهنم و در لپ‌تاپم با آن عنوان ایجاد می‌کنم تا در بلبشوی فایل‌های متعدد باز ذهن و رایانه‌ام،‌ به آن اثر هم هویت بدهم. اثر بدون عنوان مانند آدم بدون شناسنامه است. البته بدیهی است که سپس از پایان بخواهم عنوان دیگری برای اثر بگذارم.

*چند درصد زندگی شما شامل ادبیات می‌شود؟
به نظر من همه زندگی ادبیات است و من تمام تفریح و سرگرمی‌ام مختص هنر و ادبیات است.

ادبیات کهن و کلاسیک در خون همه ماست و ادبیات شفاهی هم در گوش همه. روح بشر با شنیدن اشعار و قصه و حکایت تلطیف شده است.

من آدمی هستم که خیلی از خودم کار می‌کشم. همیشه به جوان‌هایی که نصف من سن دارند، می‌گویم خیلی تنبلی می‌کنند. اگر افراد عادی که همیشه می‌گویند بلد نیستند حتی یک جمله بنویسند، نیم ساعت از زندگی‌شان را اختصاص به نوشتن هدف‌مند خاطرات خود کنند، کم کم دستشان گرم می‌شود و می‌توانند با به کار افتادن دست و ذهنشان به دیگر توانایی‌های خود پی ببرند و حتی روزی نویسنده شوند.

من سعی می‌کنم وقتم را تلف نکنم ولی با این وجود همیشه وقت کم می‌آورم. حتی در خواب هم دارم فیلم می‌سازم و یا این که می‌بینم روی متن نمایش تمرین می‌کنم و یا نمایش دوستان را تماشا می‌کنم فکر می‌کنم اگر همان چهار پنج ساعت خواب شب را هم به کار اختصاص می‌دادم لااقل فایل چند مقاله‌ای که همزمان دو سال است در ذهن و لپ تاپم باز شده، بسته می‌شد و فرصت می‌کردم همه را به اتمام برسانم.

*ادبیات در زندگی شما چه تأثیری گذاشته است؟

ادبیات نه‌تنها در زندگی من؛ در زندگی تمام کسانی که به آن علاقه دارند قطعاً تأثیرگذار است. ادبیات دید و افق زندگی را تغییر می‌دهد و موجب می‌شود خواسته‌هایت از دنیا با دیگران متفاوت باشد. چیزهایی برایت مهم باشد که برای دیگران نیست. از سوی دیگر شاید خواسته‌های دیگران هم برای تو جذاب نباشد و دوست نداشته باشی مثل آنها زندگی کنی. درواقع غوطه‌ور شدن در دنیای ادبیات سبک زندگی انسان را تغییر می‌دهد.

*شده تا حالا نتونید خودتون را با نوشتن تخلیه کنید؟

نوشتن برای تخلیه شدن نیست، اما می‌تواند موجب تخلیه روحی و تزکیه نویسنده شود. من هم از این قاعده مستثنی نیستم. همیشه در کلاس‌های نویسندگی به کسانی که از مشکلات زندگی می‌نالند می‌گویم حتی شده به صورت یک خاطره حرف‌های دلشان را بنویسند تا تخلیه شوند. به اعتقاد من اگر همه به نوشتن روی بیاورند حتی اگر شده در سطح یک مبتدی و فقط برای خودشان بنویسند و نه برای چاپ خیلی از مشکلات شخصی، فکری و رفتاری آن‌ها برطرف می‌شود و آدمی می‌شوند با ادبیات گفتاری و رفتاری خاص خودشان و همواره افکار جدیدی دارند.

*اگر ازتون بخواییم یه کتاب خوب بهمون معرفی کنید اون چیه؟

کتاب‌های خوب و بد انقدر زیاد هستند که نمی‌توان گفت عنوان یک کتاب خوب می‌تواند چه باشد. توصیه من به دوستانی که می‌خواهند به نویسندگی رو بیاورند این است که بهترین کتاب برای آن‌ها آموزش نویسندگی و داستان‌نویسی است. بهترین کتاب رمان هم کتابی است که خلاقیت و تصاویر ذهنی آن‌ها را شکوفا کند و کمکشان کند تا داستان‌گویی کنند.

*بهترین کتابی که هدیه گرفتین تا به امروز چی بوده؟ 

معمولاً کتاب‌ها یا از طریق دوستان اهدا می‌شود و یا از طریق ناشران و مراکز ادبی و جشنواره‌ها. کتاب دوستان یا آثار خودشان است و یا کتاب‌هایی که مربوط به ادبیات کلاسیک ایران وجهان است با چاپ‌های فانتزی و گران قیمت که لابد ارزش هدیه دادن را داشته باشد! 

کتاب‌های دیگری که اهدا می‌شوند معمولاً آثار هنری و ادبی هستند و یا محصولات تولید شده در مرکز و یا انتشاراتی خاص من آدم فوق‌العاده روراستی هستم. از دریافت هر هدیه‌آی شگفت‌زده نمی‌شوم. تا به حال هم کتابی هدیه گرفته‌ام که واقعاً هیجان‌زده شوم و بگویم این بهترین کتابی است که در عمرم هدیه گرفتم. کتابی را که خیلی به کارم نیاید سریع به کتابخانه اهدا می‌کنم. تا به حال حدود هزار عنوان از کتاب‌هایم را به کتابخانه‌ها و یا افرادی که در کتابخانه تخصص دارند اهدا کرده‌ام. خودم هم کتاب زیاد می‌خرم اما کتاب‌هایی که در راستای سیر مطالعاتی و تحقیقات خودم باشد.

*مشاهده مطالعه وتجربه مسائل موجود در طرح داستان چقدر در نوشتن به کار نویسنده می‌آید؟

تا درباره موضوعی چیزی نبینی و نخوانی و لمسش نکنی نمی‌توانی اثری موفق خلق کنی به فرض اگر الان به من بگویند در مورد یک آفریقایی که زندگی بدوی دارد و در حال کشمکش با طبیعت برای یافتن غذا و یا نجات جان خود است، داستان کوتاهی بنویس؛ من می‌توانم بدون دیدن فردی مشابه و بدون تجربه زندگی در آفریقا و مطالعه داستانی کاملاً تخیلی و هیجان‌انگیز بنویسم؛ اما این داستان واقعاً داستان آن فرد بدوی نیست. می‌تواند داستان هر آدمی در هر کجای کره زمین باشد باید تمام جزئیات را حس کرد،‌ درک کرد و اطلاعات کافی درباره آن داشت تا اثر به دل بنشیند.

نویسندگان غربی به کسب تجربه بسیار معتقد هستند هرچند نمی‌توان تمام موقعیت‌ها را تجربه کرد.

به فرض اگر نویسنده‌ای بخواهد در مورد کسی که برای اولین‌بار قدم به مریخ می‌گذارد داستان بنویسد، باید حتماً مریخ رفته باشد! اگر بخواهد درباره یک قاتل و یا که دارند دارش می‌زنند بنویسند، باید کسی را کشته باشد و یا اینکه طناب‌دار را گردنش انداخته باشند! در چنین مواقعی تجربه امکان‌پذیر نیست و نویسنده باید با مشاهده و مصاحبه با افراد که چنین تجربه‌هایی را داشته‌اند بتواند حس موجود را دریابد. 

نویسندگی در هر شکلی که باشد باید همراه با اندوخته باشد. اگر چیزی به نویسنده الهام نشود و خوراک فکری درستی نداشته باشد، ادبیات در ورطه تکرار خواهد افتاد و روزی نویسنده خواهد گفت دیگر چیزی برای نوشتن ندارد و دارد مدام خودش و آثارش را تکرار می‌کند. در صورتی که دنیا پر از موضوع است واگر نویسنده‌ای فرصت کافی و حوصله و عمر دراز داشته باشد می‌تواند خیلی اثر خلق کند. البته به شرطی که اطلاعات کافی و به روز داشته باشد و لااقل در مورد کارش تحقیق کند.

*تا حالا شده خودتون رو جای شخصیت یک کتاب بگذارید؟ اسم کتاب و اسم شخصیت؟

یکی از محاسن و یا معایب من این است که اصلاً از هیچ کتاب رمانی تأثیر نمی‌گیرم و نمی‌توانم واقعاً خودم را جای شخصیت‌های آن رمان بگذارم. اما فقط یکبار این اتفاق برای من افتاد و آن هم از کتاب خودم! سه سال پیش کتاب «دخیل عشق» را به سرعت و برای رسیدن به جشنواره امام رضا (ع) در عرض چهل روز نوشتم؛ و در عرض آن چهل‌روز فشار فکری و کاری زیادی روی دوشم بود؛ تا جایی عجله پشت کار بود تا سریع برای چاپ برود که نسخه ویرایش‌ نهایی هم در نهایت چاپ نشد. وقتی بیست‌روز بعدش برای رونمایی کتاب به جشنواره و مشهد رفتم هنوز از کار جدا نشده بودم. با توجه به این که مزار یکی از شهدای رمان در بهشت ثامن و در جوار مرقد امام رضا (ع) بود؛ یک آن باورم شد که شخصیت رضا واقعی است و شروع به گشتن قطعه شهدا بهشت ثامن کردم و مانند صبوره قهرمان رمان به دنبال مزار رضا بود! ناگهان متوجه شدم که این شخصیت خیالی است. از بس که یک‌ماه قبل هنگام نوشتن رمان، در خیالم بهشیت ثامن را تجربه کرده بودم وقتی در واقعیت هم پایم به آنجا رسید فکر می‌کردم همه چیز واقعی است.

*تا به حال به مناطق جنوبی سفر کردید؟ اگر بله چه کمکی به دریافت حستون تو نوشتن کرده؟ اگر نه فکر نمی‌کنید بتونه بهتون کمک کنه؟

دو سفر به جنوب غربی و مناطق جنگی داشتم که موجب نوشته‌شدن داستان بلند «معرکه عشق وخون» شد که در یکی از مجموعه داستان‌هایم چاپ شد. این اثر برخلاف دیگر آثار دفاع مقدس در منطقه نمی‌تواند تمام وقایع آن دوران را منتقل کند؛ اما به طور قطع کمک زیادی در درک فضای موجود دارد. بسیاری از آثار ضعیف جنگ ناشی از آن است که نویسنده فضای جنگ، جغرافیای منطقه و حتی آب و هوای جنوب را تجربه نکرده و کاملاً‌ تخیلی دست و نوشتن برده است. در صورتی که سفر و تحقیق برای نوشتن رمان به ویژه رمان‌هایی که مستند تاریخی هستند ضروری است. سفر دیگری هم به مناطق مکران در جنوب و جنوب شرقی کشور داشتم که باعث نگارش رمان «فانوس دریایی» درباره شهدایی شد که در زمان جنگ در دریا و یا رود خانه شهید شده‌اند. این رمان هم هنوز در بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس موجود و تکلیف آن برای چاپ مشخص نشده است.

*چقدر در آثار جنگ جهانی مطالعه کرده‌اید؟ تفاوت آن آثار با آثار در حال حاضر چیست؟

شاید تمام هم‌سن و سال‌های من که به ادبیات و هنر علاقه‌مند هستند و با رمان‌های جنگی و فیلم‌های سینمایی که بعد از انقلاب در کشور یافت می‌شد،‌ به یک اندازه درگیر بودند. اکثر این رمان و فیلم‌های خارجی به حال و هوای دراماتیک یا فرار از زندان جنگی اختصاص داشت؛ در صورتی که رمان و فیلم‌های ایرانی درباره دفاع مقدس، به ویژه در سال‌های نخست جنگ اختصاص به حماسه‌های رزمندگان در جبهه و در بازداشتگاه اسرار دارد؛ البته برخی آثار مکتوب و تصویری اخیر جنگ هم ضد جنگ است.

از سوی دیگر در آثار غربی اکثراً قهرمان فردی است و به جنبه‌های زندگی شخصی از زندگی و جبهه جنگ پرداخته می‌شود اما در آثار ایرانی بیشترین تمرکز روی قهرمان‌های گروهی است. البته ترکیبی از هر دوی این‌ها برای مخاطب جذاب‌تر است.

*با توجه به رزمه کاری شما آیا تا به حال اتفاق افتاده جلسه یا آموزش یا جشنواره داستان‌نویسی برگزار کنید؟
جلسات کارگاهی نقد و آموزش داستان تا بخواهید داشته‌ام و بسیار هم سخت‌گیر بوده و هستم. اما در عوض تا بخواهید بسیار تشویق هم می‌کنم. کسانی که حتی هنرجوی من نبودند و فقط اثرشان را برای نقد به من تحویل داده‌اند، همیشه معترف هستند که اگر کار آن‌ها دو صفحه است،‌ من سه صفحه برایشان نقد و نظر می‌نویسم و راهکار ارائه می‌دهم تا کارشان را اصلاح کنند. همچنین معترف هستند که حتی بهترین اساتید هم به گفتن یک کلمه و یا یک جمله اکتفا می‌کنند که کار شما به درد می‌خورد یا نمی‌خورد. لذا آن‌ها بعد از چند سال نوشتن چه در عرصه ادبیات داستانی و دراماتیک و چه مطبوعات متوجه اشکال ریز و درشت کار خود نشده‌اند و ضعف‌های گذشته‌شان را تکرار کرده‌اند.

*زندگی بدون کتاب رو برامون تعریف کنید؟

غذای بی نمک و بدون فلفل!

*وضعیت ادبیات در حال حاضر؟

خیلی‌ها متعقدند که فضای هنری و ادبی کشور روبه موت است. به نظر من ادبیات خودش نمی‌میرد، بلکه دارند آن را به قتل می‌رساند. از نویسنده‌های بد گرفته تا ناشران بدتر و مخاطبان تنبل و گریزان از کتاب گرفته تا فضای موجود در کشور به خصوص مدیریت‌هایی که مدام تغییر می‌کند و کاملاً غیر کارشناسانه ادب و هنر را می‌شکنند و حرف‌شان این است که باید فضا را متحول کرد. تحول خیلی خوب و ضروری است اما باید دید آن چیزی که اعمال می‌شود تحول است و یا استحاله و دگرگون شدن منفی. ادبیات احتیاج به هوای آزاد دارد تا بتواند نفس بکشد و در اتمسفر جدیدی قدم بزند تا بتواند دوباره جان بگیرد.

*آینده ادبیات را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

با توجه به پیشرفت رقبای چند رسانه‌ای بعید است بهتر از وضع موجود شود. لااقل باید دعا کرد وضعش بدتر از این که هست نشود.

*وضعیت زنان نویسنده در فضای ادبیات حال حاضر؟

با توجه به سال‌ها کار در حوزه مسائل زنان به این نتیجه قطعی و نه احساسی رسیده‌ام که وقتی همه جا مدیریت با مردان باشد همیشه اولین و بهترین جذب سرمایه‌ها،‌ انتصاب‌ها، سفرهای داخلی و خارجی ادبی و هنری، مدیریت‌های مراکز فرهنگی و هنری... در اختیار مردان است و اگر به خانمی بها داده می‌شود به خاطر وجود همسر و یا یکی از بستگان و دوستان نزدیک وی در آن تشکیلات است و این بسیار بد است.

به تخصص و توانایی زنان نویسنده و ناشر بهای کافی داده نمی‌شود. زنان همیشه در حاشیه بوده و هستند و فقط شعار حمایت از زنان در همه جا داده می‌شود.

زنان در هر کدام از فعالیت‌های اجتماعی، ورزشی، اقتصادی، ادبی و هنری و... باید با تمام وجود بجنگند تا بتوانند خودشان را به مدیران ثابت کنند و پستی که لیاقتش را دارند یا هم تراز با همکار مرد خود که حتی نیمی از توانایی‌های آن‌ها را ندارند، داشته باشند. درست است که تعداد زنان شاغل بیشتر شده است اما این اشتغال به سطح مدیران میانی و ارشد نرسیده و زنان تصمیم گریز نیستند. همین نکته می‌تواند سوژه رمان‌های بسیاری شود که خود من در رمان «من زن هستم» به آن پرداخته‌ام.

با وجود سوژه‌های بسیار برای نوشتن و تحولات خاص در دنیای زنان توسط نویسندگان زن،‌ هنوز ناشران دوست دارند زنان به نوشتن رمان‌های عاشقانه روی بیاورند. در صورتی که رمان می‌تواند با وجود جذابیت‌ها و تکنیک‌های ادبی، تبدیل به آموزش غیر مستقیم بپردازد و اطلاعات مخاطب را از همه جهت بالا ببرد، نه اینکه احساسات او را تحریک کند و دنبال این باشد که بالاخره قهرمان زن و مرد به هم می‌رسند یا نه. پرداختن به رمان‌های اجتماعی،‌تاریخی، روا‌نشناختی، مستند، سیال ذهنی و... هم به اندازه رمان‌های عاشقانه و خیلی بیشتر از آنها، جای پرداخت دارد و باید بتواند دنیای جدیدی از اطلاعات را به روی مخاطبان و به ویژه مخاطب زن باز کند.

البته با وجود مشکلات بسیار برای پیشرفت زنان در طول تاریخ،‌ به پیشرفت زنان در عرصه ادبیات خوشبین هستم. زنان توانسته‌اند در حال حاضر تقریباً نیمی از کتاب‌های منتشر شده و در وادی ادبیات را به خود اختصاص دهند و امیدوارم کیفیت آثارشان نیز مثل کمیت آن‌ها روز به روز بهتر شود.


گفتگو از: سعیده سادات احمدی




انتهای پیام/



تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.