به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در وجود هر آدمی تمایلی به بازگشت به اصل و خویشتن خویش وجود دارد. این مسئله در ادبیات به خوبی مطرح میشود. بازگشت به خویشتن خویش را میتوان در آثار کسانی چون مولانا دید. اوست که این مسئله را فریاد میزند و میگوید:
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش
اما این بازگشت به اصل خویش و خویشتن خویش باید در ادبیات اتفاق بیفتد. این مسئله به خصوص در زمینه معادلسازیها اهمیت بیشتری پیدا میکند. در معادلسازی کلمات لاتین باید به گنجینه ادبیات فارسی توجه کرد. کلماتی که بدون توجه به این مسئله ساخته میشود، در زبان امروز رواج پیدا نمیکند. علاوه بر آن استفاده از گنجینه و ظرفیت ادبیات فارسی، میتواند در تعالی معنای معادل کلمه لاتین موثر واقع شود. اگر در هنگام پروش درخت، تنها به آرایش ظاهری آن توجه کنیم، مدت زمان زیادی طول نخواهد کشید، که آن درخت از بین میرود. این مسئله هنگام معادلسازی کلمات نیز خود را نشان میدهد. معادلهای کلمات لاتینی که تنها ظاهری آراستهاند و از درون تهی هستند، مدت زمانی طول نمیکشد، که متروک میشود. این تهی بودن تنها به مطابقت معنایی ختم نمیشود. منظور از تهی بودن، اصالت وجودی کلمه است. این کلمه از دل ادبیات برخاسته یا ساخته دست کسانی است که هیچ قرابتی با ادبیات ندارند. این دوری را میتوان در کلمات ساخته شده توسط آنان دانست.
1- «های درات راپیسم» (hydrotropism ): معادل آن را «آبگرایی» قرار دادهاند. این کلمه در زبان لاتین به رشد جهت مند گیاه برای رسیدن به رطوبت میگویند. این معادل از اسم، بن مضارع فعل «گراییدن» و «یاء» مصدری میگویند. فعل «گراییدن» و گونههای مختلف آن مانند «گرایش» در زبان امروز به کار میرود. با وجود آنکه تمام اجزای معادل کلمه لاتین در زبان امروز کاربرد دارد، کاربرد معادل لاتین آن را مشاهده نمیکنیم.
2- «های درافیلی» (hydrophily ): معادل آن را «آب گرده افشانی» قرار دادهاند. این کلمه در زبان لاتین به گرده افشانی با آب گفته میشود. این معادل را میتوان «طرد و عکس معنای کلمه لاتین» دانست. در ادبیات فارسی گاهی شاعران از طرد و عکس استفاده میکنند. در این آرایه ادبی جای کلمات عوض میشود. به عنوان مثال شاعر در مصرعی «جانم به لبم رسید» را بیان میکند و در مصرعی دیگر میگوید: ( رسید لبم به جانم ). این مسئله گاهی در یک مصراع نیز دیده میشود. همین طرد و عکس بودن کلمه معادل سبب بیمعنا شدن کلمه شده است. بیمعنایی کلمه نیز سبب میشود، آن کلمه به کار نرود. به جای این معادل میتوان کلمه «گرده افشانی» را به طور عام بهکار برد. هم اکنون در زبان فارسی برای انواع مختلف یک مفهوم، کلمهای خاص بهکار نمیرود. حداقل دوهزار و پانصد سال از زمان مونث و مذکر بودن کلمات در زبان فارسی میگذرد. دیگر حتی کلمه مثنی علاوه بر مفرد و جمع نیز در این زبان مشاهده نمیشود.
3- «دیتچینگ» ( ditching ): معادل آن را کلمه «آب نشینی اضطراری» قرار دادهاند. این کلمه در زبان فارسی برای بیان نشست اضطراری هواگرد بر روی آب بهکار میرود. این کلمه از ترکیب کلمه ای مشتق-مرکب با کلمه ای ساده ساخته شده است. کلمه مشتق-مرکب، کلمهای فارسی محسوب می شود. اما کلمه ساده، مصدر باب افتعال در زبان عربی است. این معادل در زبان فارسی بهکار نمیرود. دلیل آن را میتوان در نامفهوم بودن کلمه مشتق-مرکب دانست. هم اکنون کلمه «فرود اضطراری» در زبان فارسی بهکار میرود. «فرود اضطراری بر روی آب» را میتوان جایگزین مناسبتری برای کلمه معادل لاتین دانست.
انتهای پیام/