به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، همه چیز از فیسبوک شروع شد و حالا هم همه چیز را تحت تملک خودش گرفته. زمانی آیدیهای یاهو مسنجر تنها پنجره رو به غریبههای صفر و یکی بود. بلاگفا مد بود و بعضا در اتاقهای مختلف با آدمهای عجیب و غریب و اسمهای عجیبترشان همصحبت میشدیم. فیسبوک همه چیز را عوض کرد.
بیشتربخوانید
شکلکهای یاهو مسنجر جایش را به عکسهای واقعی داد و بیهویتها کمکم رخت بربستند و هرکس تمام علاقهمندیها و جهتگیریهایش را در حساب فیسبوکش مینوشت. خرید واتساپ و اینستاگرام، سلطه این غول شبکههای اجتماعی را در اینترنت محکمتر کرد تا جایی که اینستاگرام فیلتر نشده، از محبوبترین شبکههای اجتماعی ایرانیان شده و انگار راه جدایی از آن هم غیر ممکن. معروف شدن در دنیای اینستاگرام مثل همه چیزش غیر واقعی و گذراست. دنیای لایککردن و پسندیدن پستهای افرادی است که از آنها متنفریم و به اشتراک گذاشتن لحظاتی که تنها برشی از واقعیتاند.
از همان ابتدای رشد اینستاگرام، مسابقه جذب فالوئر به راه افتاده بود. واقعی یا حقیقیاش هم فرقی نداشت. میتوان با اجاره یک ربات تعداد لایک و کامنت را به تعداد فضایی رساند تا حس معروفشدن و محبوبشدن واقعیتر به نظر برسد. برای شهرت اینستاگرامی هیچگاه دیر نیست. ابتدا برهنگی شهرت میآورد. بعد خودکشی در پخش زنده، کمی بعدتر معرفی رستوران و خوردن غذا با اطوار جلوی دوربین، حالا هم دلقکبازی پسرانی که شال صورتی میپوشند و صدای زنانه در میآورند. هر حرکتی خارج از قاعده و هیجانی طور، کنتور دنبال کنندههایتان را سرعت میبخشد و اسمتان را سر زبانها میاندازد. برای شهرت مجازی لازم نیست مودب باشید، نیاز نیست کتاب پر فروشی بنویسید یا اختراعی ثبت کنید، مهم نیست اخلاق درستی دارید یا نه و اصلا لازم نیست حتما آدم باشید!
آقای پوکی خاردارندگی و برازندگی
تا به حال اتفاق افتاده که یک اکانت دوست را بیصدا کنید تا عکسهایی که هر دقیقه از مسافرتها و خوشگذرانیهایش میگذارد، شما را بیشتر از این آزار ندهد؟ حسودی میکنید به انسانی که بیشتر از شما دنیا را دیدهاست؟ دیگر نگران نباشید! یک جوجهتیغی از همه ما در اینستاگرام جلوتر است. آقای پوکی که با نام mr pokee در اینستاگرام فعالیت میکند، یک جوجهتیغی است با دومیلیون دنبالکننده. او به چند ۱۰ کشور سفر کرده و عکسهایش در نقاط مختلف دنیا با خنده و شکلک در اینستاگرام آپلود میشود. شعار او هم این است: خوشحال باش و همیشه بخند. البته تحقق این شعار برای ما که جوجهتیغی نیستیم و یک زن آلمانی همیشه ما را به مسافرت نمیبرد، کمی سخت است. لیتا گیرنوس، صاحب آقای پوکی است و بهطور میانگین از هر پست صفحه دو میلیونیاش، در آمد ۲۰ تا ۳۰هزار دلاری به جیب میزند. تیغدار خندان، یک فروشگاه اینترنتی هم دارد که عکس، برچسب، عروسک و جاسوئیچی با چهره خودش را میفروشد. اگر به درآمد و خوشگذرانی او غبطه میخورید، جالب است بدانید او سه سال پیش مرده. مرحوم خاردار که با رفتنش صاحبش را شوکه کردهبود، ممکن بود درآمد بالایی را هم که با خود به ارمغان آوردهبود به خاک بسپارد، اما در اینستاگرام همه چیز برعکس است. بعد از مرگ پوکی، صفحهاش مورد بازدید حیوان دوستان و دیگر کسانی که در فراق حیوان خانگیشان بودند، قرار گرفت و تعداد دنبال کنندههایش افزایش هم یافت. لیتا هم یک جوجهتیغی دیگر را جایگزین او در صفحهاش کرد تا جای خالی او را در قلب و جیبش حس نکند. اکانت شادروان پوکی در غیاب او به رشد ادامه میدهد و میخنداند و پول درمی آورد. خارش گرامی و یادش پاینده باد!
مسافران غیر محترم، اصلا خوش نیامدید
از شغلهایی که با اربابرجوع درگیرند، همیشه داستانهای جالبتری میشنویم. یک کارمند بانک یا یک معلم هزاران برابر یک پشت میزنشین که با کسی در طول روز درگیر نمیشود، داستان و خاطره از روزهای خدمتش دارد. البته صدهابرابر هم عصبی شده و دعوا دیدهاست. مهمانداری هواپیما و کنترل یک جمعیت با ملیتها و اخلاقیات مختلف در طول یک پرواز چندساعته، از آن کارهای طاقتفرسا و دشوار است که بیخود نیست به زنان سپردهشده تا بلکه با صبر بیشتر شرایط را کنترل کنند. یک نفر از این مهماندارها، کمی طاقتش طاق شده و سعی کرده داستانهای اذیتکنندهای را که مسافران هواپیما نقش اصلی آن هستند، برای بقیه بازگو کند تا شاید کمی سبکتر شود. اینکار البته جیب او را هم سنگینتر کرد و او را به یک اینستاگرامر متفاوت بدل کرد. شاون کاتلین با حساب passenger shaming حسابی از خجالت بیشعوری مسافرانی که در طول پرواز کارش را سخت میکنند درآمده و حدود یکونیممیلیون مخاطب جذب کردهاست.
عکس مسافرانی که کفش و جورابشان را در آورده و پایشان را تا صندلی مقابل دراز کرده اند، آنهایی که صندلی هواپیما را با تختخواب اشتباه گرفتهاند، دعوای بین مسافران و حتی مسافرانی که بدون مراجعه به دستشویی و در جا، قضای حاجت میکنند، گوشهای از اتفاقات اعصاب خردکنی است که کاتلین و همکارانش روزانه با آن درگیر هستند و این صفحه اینستاگرامی به محلی برای انتقامگیری و آبروبری از این افراد تبدیل شدهاست. این حساب که اطلاعات مفیدی را در مورد قوانین پروازی به مخاطبانش میدهد، جزو فهرست ۱۰۰ اکانت برتر اینستاگرام در سال گذشته قرار گرفته و روز به روز مخاطبانش بیشتر میشود. خانم مهماندار هم به جای مهمانداری در یک دفتر، تمام روز صفحه میلیونیاش را مدیریت میکند. اگر روزی در پرواز ماسک خود را در آوردید یا دعوایی راه انداختید و کار مهماندار را سخت کردید، به این صفحه سری بزنید. شاید مشهور شدهباشید و سیل فحش، رفتارتان را عوض کند.
سگها جایگزین مدلها
همه در اینستاگرام خوشتیپ و خوشهیکلاند. فقط مشخص نیست این همه ژولیده و بدلباس از کجا سر در میآورند که در خیابان و دنیای واقعی میبینیم. خوشلباسی، اما فقط مخصوص ما انسانها نماند و از سال ۲۰۰۰ لباسپوشی حیوانات هم به بازار آمد.
اینستاگرامرها هم برای به دست آوردن دل دنبالکنندگانشان، انواع و اقسام لباس و عینک و ساعت و تجهیزات از سگ و گربهشان آویزان میکنند تا مظلومیت حیوان، باعث شود آنطرف خط دو بار بزنیم روی عکس و قلب سفید را قرمز کنیم. سال ۲۰۰۳ سگی به نام بوجی در اینستاگرام کشف و به سرعت محبوب شد.
او ۴۰۰هزار دنبالکننده دارد و همه اینها را مدیون لباسهای مردانهای است که میپوشد. در دنیای وارونه و غیرحقیقی اینستاگرام، مردان شال صورتی میپوشند و صدا نازک میکنند تا معروف شوند و سگها لباس مردانه و کتوشلوار میپوشند و شهرت پیدا میکنند. بوجی با حساب mensweardog به سوالات حوزه مد پاسخ میدهد و به دنبالکنندگانش لباسهای مناسب مردانه را معرفی میکند.
نوشتن جای عکس گرفتن
برای اینستاگرامر شدن نیازی نیست انسان باشیم. حتی از این هم فراتر، اصلا نیازی به بارگذاری عکس در این شبکه اجتماعی که بر پایه عکس فعالیت میکند، نیست. ساتیرگرام صفحه یک آمریکایی به نام ایزکیل کاستانتو است که کمی خستهتر از بقیه اینستاگرامرهاست. او ترجیح داده به جای اینکه به یک شهر ساحلی برود و کنار بندر آن شهر دستهایش را باز کند و ژست بگیرد برای عکس، فقط نوشتهاش را بنویسد. به صفحهاش که مراجعه کنید در پستهایش با دستخط خودش در عکس نوشته: «عکسی از من در کنار ساحل زیبا با شلوارک.» یا «عکسی از گربهام در حالی که درخت کریسمس پشتش است.» در جایی هم نوشته: «عکس من در یک ماشین زیبا برای اینکه شما باور کنید صاحب این ماشین هستم در حالی که فقط اجاره است.» او در این اکانت حسابی کلیشههای اینستاگرامی را به طنز گرفته و توخالی بودن آنها را به رخ بقیه میکشد. خود ایزکیل کارگردان و نویسنده است، اما هیچکدام از آثار او به اندازه صفحهاش در اینستاگرام مورد توجه قرار نگرفته تا او تمام توانش را برای اداره صفحه اینستاگرامیاش بگذارد. در پستی کنایی هم این اواخر نوشته: این هم یک سلفی از من که فراموش نکنید چه شکلیام؛ که البته هیچ عکسی از او در صفحهاش نیست!
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/