
باشگاه خبرنگاران جوان - احسان کیانی؛ پژوهشگر مسائل بینالملل در کانال تلگرامی خود با عنوان اشراق مصاحبه منتشر شده خود با روزنامه فرهیختگان را در رابطه با دیدار ترامپ و زلنسکی به اشتراک گذاشت و نوشت:
رفتار ترامپ غیرقابلپیشبینی نبود. اینکه او جلوی دوربین از طرف مقابلش استقبال و دربرابر رسانهها با او گفتوگو میکند، تکنیکی است که هدفش وادارسازی طرف مقابل به کرنش است. ترامپ گمان میکند دربرابر رسانهها، اعتبار و احترام ویژهای برای رئیسجمهور آمریکا قائل خواهند شد و جرئت نمیکنند با او مخالفت کنند.
ترامپ حفظ پایگاه اجتماعیاش را اولویت میداند. این اقدام در راستای رویکرد پوپولیستی اوست، حتی اگر تصویر و وجهه هژمونیک ایالاتمتحده در سطح جهانی مخدوش شود. رویکرد ترامپ نشان میدهد که دیگر نباید انتظار آن پوشش ایدئولوژیک را از این کشور داشته باشیم. آمریکا بدون پوشش و روتوش، چهره واقعی خود را به نمایش گذاشته است. نگاه ترامپ این است که قدرت، حقانیت میآورد. هر کسی که قدرت دارد، برای من ارزشمند است. اگر ترامپ به پوتین امتیاز میدهد و کییف را وادار به عقبنشینی میکند، به این دلیل است که پوتین قدرت دارد. از نگاه ترامپ، اگر قدرت داشته باشی، میتوانی با او مذاکره کنی، اما اگر قدرت نداری، باید به او امتیاز بدهی.
واقعیت این است که ترامپ سیاستمدار نیست و ذاتاً نگاه تجاری به سیاست دارد. او سیاست را بهمثابه یک معامله میبیند، قدرت برایش بهمثابه پول است و معتقد است قدرت را باید جایی خرج کند که برایش آورده داشته باشد. همانطور که پول را نیز هر جایی سرمایهگذاری نمیکنند. در دورههایی مانند بوش یا اوباما، (چه رئیسجمهور دموکرات یا جمهوریخواه) آمریکا برای خود وجهه رهبری جهان آزاد را قائل بود و باور داشت که باید برای این جایگاه هزینه کند، حتی در مواردی که آورده اقتصادی نداشت، مانند لشکرکشی به افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر که آمریکا در آن زمان ادعا میکرد مردم افغانستان را آزاد کرده، به آنها دموکراسی داده و آنها را از شر بنیادگرایی و تروریسم نجات داده است. اما حالا این مسائل دیگر برای ترامپ اهمیتی ندارد. همانطور که ارتش آمریکا را از افغانستان خارج کرد و برایش مهم نبود چه بر سر آن کشور میآید، اکنون نیز حاضر است برای پایان جنگ اوکراین، تمامیت ارضی این کشور را نادیده بگیرد. در جنگ غزه نیز اینطور است و برایش مهم نیست چه بلایی برسر مردم غزه میآید و از نتانیاهو حمایت میکند. این روند نشان میدهد ترامپ دیگر آن پوششهای قبلی را کنار گذاشته؛ چراکه هدف اصلی او حفظ پایگاه داخلی و تشدید دوقطبیهای درونی در آمریکاست. اما در بلندمدت، این رفتار برای دولت آمریکا و ساختار سیاسی آن مضر خواهد بود. هرقدر که فاصله اروپا و آمریکا بیشتر شود و هرقدر متحدانی مانند ژاپن، کره جنوبی یا برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس، به این نتیجه برسند که آمریکا دیگر یک پشتیبان مطمئن و معتبر برای آنها نیست، به زیان این کشور خواهد بود. این وضعیت میتواند بهتدریج یک جنگ سرد خفیف میان چین و آمریکا را تشدید کند، بهویژه اگر چین بتواند اعتبار و اطمینانی برای متحدانش ایجاد کند.
نهایتاً زلنسکی مجبور خواهد شد با ارائه امتیازات ارضی به روسیه، جنگ را خاتمه دهد؛ چراکه بعید میدانم اروپا توان این را داشته باشد که جایگزین حمایتهای اقتصادی آمریکا شود. چه از نظر تسلیحاتی و چه از نظر لجستیکی. درباره تفاسیر و برداشتهای داخلی از اتفاق دیشب، از دیشب تا امروز هر دو جناح موافق و مخالف مذاکره با آمریکا برداشتهای خود را مطرح کردهاند. مخالفان مذاکره با آمریکا میگویند ببینید، آمریکایی که به متحد خود پشت میکند، قابلاعتماد نیست، پس نمیتوان با آن مذاکره کرد. در مقابل موافقان مذاکره معتقدند زلنسکی مسیر اشتباهی را رفت. او باید بهجای تکیه بر متحدان غربی، با دشمن خود یعنی روسیه مذاکره میکرد تا به نتیجه میرسید. به همین دلیل این اتفاق برای او رخ داد. ما باید برویم با آمریکا مذاکره کنیم. این دیدگاهها نشان میدهد همچنان مسئله مذاکره با آمریکا، گروگان رقابتهای داخلی ماست. تصمیم درباره مذاکره باید مبتنیبر اجماع، نگرش خردمندانه و منافع ملی باشد. ما نباید صرفاً براساس رقابتهای جناحی تصمیم بگیریم که آیا باید مذاکره کنیم یا خیر. هرگاه منافع ملی ایجاب کند، باید مذاکره کنیم و هرگاه چنین ضرورتی وجود نداشته باشد، طبیعتاً مذاکره مطلوبیتی برای کشور نخواهد داشت. اما این تصمیم باید برآمده از یک فرایند عمومی باشد، نه صرفاً یک تصمیم جناحی.