دستور یزید به جلادش مسلم بن عقبه چنین بود كه اگر كسى از اهل مدینه زنده بماند، باید براى بردگىِ محض با من ( یزید ) بیعت كند و اگر كسى از پذیرش بردگى امتناع ورزید، گردنش از بدنش جدا شود.
دلاور و شجاع و رزمنده ، همرکاب مولایش علی در جنگ صفّین ، شاعر و سخنور فصیح و بلیغ، دوستدار اهل بیت ، دین شناس تنها گوشه ای از خصوصیات یزید بن مغفل است.
من فرزند برترين موحدى هستم كه برگرد كعبه طواف كرده و گام در مسير صفا و مروه نهاده و حج به جا آورده و خداى را لبيك گفته است . من فرزند آن پيامبرم كه بر مركب آسمانى - براق - سوار گشت و جبرئيل او را به بلند جايگاه هستى - سدرة المنتهى - رسانيد. به قرب خدا رسيد؛ آنجا كه فاصله قاب قوسين و يا كمتر بود!
مفتی کل عربستان، پس از آنکه در پاسخ گفتن به سئوالات منطقی یکی از بینندگان در یک برنامه تلویزیونی کم آورد، با قاطعیت " یزید بن معاویه" را "امیر المؤمنین"، "خلیفه" و "یکی از پیشوایان مسلمانان" دانست!
یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحّص كرد، خبر بردند كه حال چنین است. آن لعین در حال گفت كه: بروند و سر پدر را بیاورند و در كنار او نهند، پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در كنار آن حضرت رقیه(س) نهادند.
کد خبر: ۴۶۲۲۸۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۱۶
سیدحمید روحانی در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه:
سخنران پیش از خطبههای نماز جمعه تهران بابیان اینکه "مرگ بر آمریکا" صریح آیه قرآن است، گفت: کسانی که اصرار دارند این شعار گفته نشود، اگر در زمان امام حسین(ع) بودند یا به صف یزید میپیوستند و یا حاضر نمیشدند که از یزید ابراز نفرت کنند.
یزید بن معاویه که مجرم اصلى در فاجعه خونبار کربلا بود، تنها سه سال پس از این فاجعه، در ۳۸ سالگى با مرگی ننگین از دنیا رفت و با مرگش، حکومت فاسق خاندان ابوسفیان پایان یافت.
آری چوبههای محمل شاهد این بودند که روزی اشکهای زینب (س) را قطع شده ندیدند. سکوت بود در میان لحظه هایی که چشمان زینب(س) بر نیزهای بود که تمام آرزوهایش را بر سر نیزه کرده بودند. رأس حسین(ع) بر نیزه چراغ راه بشریت است.
خاندان پیامبر(ص) را به صورت اسیران از دروازه ساعات وارد کردند، آسمان کمر خم میکند از این غم زیرا سر فرزند پیامبر(ص) را بر نیزهای افراشته به سوی یزید میبرند گویا خاطره یحیی پیامبر(ع) دوباره زنده میشود و سری مطهر به سوی حاکمی ظالم میبردند.
ريسماني كه نور را در كنار هم بسته بود شايد اين مظلوميتي بود كه بر جامعه بشري تحميل ميشد و اين مظلوميت نشان ميداد که ظلمت هرگز تحمل ديدار خورشيد را ندارد. زماني که حسين(ع) از آسمان بر زمين نظر ميکرد نور بود که ظلمت را رسوا ميکرد. ظلمت تاب تحمل خورشيد را ندارد زيرا آنگاه که خورشيد حتي بر ريسمان بسته شده است نيز ظلمتِ بر تخت نشسته را رسوا ميکند.
مظلومیت در منتها درجه خویش خود را به رخ میکشاند و او تنها کودکی است که در زیر سایه نخلی بر سنگی که آرامش بخشش به نظر میرسید به استراحت میپرداخت. حقیقت کاروانی است که به حرکت در آمده و کودکی که با تمام سختی مسیر و با پای پیاده و با تنی رنجور ساعتی را آرام در کنار نخلی چشمان خویش را بر واقعیت بست.
شب به نيمه رسيده است و زينب(س) در حال خواندن نماز شب است مانند هرشب اما اين بار بي حسين(ع)؛ او امشب نشسته نماز ميخواند تا فردا كه زنجير به دستانش زدند و بر شتران بيمحمل سوارش كردند و او سالار قافلهي آزادگان دشت كربلا شد بايستد به بلنداي نيزهاي كه سر خورشيد را بر خود جاي داده است.
شاید فاصله زمانی تقویمی زیادی از حادثه کربلا میگذرد ولی اگر خوب گوش دل بسیاری هنوز زمزمه "آيا کسی هست مرا یاری کند" به گوش میرسد، هنوز صدای غافله دشت كربلا در لابهلای کوچه پس کوچهها شهر و روستاها به گوش میرسد.